روزگار شریعتی و روزگار ما - ۱۲ مرداد ۹۱
محمود صدری
علی شریعتی مزینانی بی‌تردید تاثیرگذارترین چهره فکری نیم قرن اخیر ایران است و شاید بتوان با قدری اغراق گفت: «روشنفکری ایران در یکی از حالات ناگزیر شریعتی ستایی یا شریعتی ستیزی، تنفس کرده است و هنوز می‌کند.» هدف این نوشتار کوتاه، ترسیم اجمالی روزگار شریعتی و روزگار ما و پاسخ دادن به این پرسش است که چگونه گفتمان ستایش شریعتی جای خود را به گفتمان ستیزه با شریعتی داد.
روزگاری که شریعتی در آن می‌زیست و سخن می‌گفت و می‌نوشت، خصالی داشت که مهم‌ترین آنها تسلط دوگانه‌های ایدئولوژیک بر ساختار اندیشه‌ورزی جهان و از جمله ایران بود. برخی از این دوگانه‌ها عبارتند از: فقر و غنا، سوسیالیسم و لیبرالیسم، رادیکالیسم و محافظه کاری، انقلاب و اصلاح، شرق و غرب.
تحلیل شریعتی از جهان پیرامون، اساسا ملهم از این دو گانه‌ها بود و بخش بزرگی از آثار شفاهی و کتبی او صرف انطباق این دوگانه‌ها با آموزه‌های بنیادی دینی شد.
شریعتی در تفسیر دینی از این دوگانه‌ها که آبشخور غربی داشتند، گاه از دو لفظ عربی- اسلامی استفاده می‌کرد و گاه دیگر برایش وجه سومی هم قائل می‌شد. تعابیر هابیل و قابیل و استضعاف و استکبار، انواع دووجهی و تعابیر «ملأ، مترف و رهبان»، «تیغ و طلا و تسبیح»، «زر و زور تزویر» و «استثمار و استبداد و استحمار» اشکال ثلاث مشهوری بودند که در غالب آثار شریعتی تکرار می‌شدند. شریعتی گاه برای عینی‌تر کردن این مفاهیم، رخدادهای تاریخی را نیز ذیل دوگانه‌ها و سه‌گانه‌ها دسته‌بندی می‌کرد و از «قارون و فرعون و بلعم باعورا» و «اشراف بنی‌امیه و عثمان و کعب‌الاحبار یهودی» سخن می‌گفت. این ساختار ذهنی که منتقدان قدیم شریعتی، آن را التقاطی می‌نامیدند در واقع ترجمان شکل بومی‌شده همان دوگانه‌های جهانی بود. که در قالب یک روش بیانی بر ذهن و زبان همگان از جمله شریعتی حاکم شده بود. این روش، غلبه خطابه بر مقاله بود. مقاله شکل بیانی دوران مدرن است که نویسنده‌اش را به ارائه متدلوژی بیان، ذکر منابع و مآخذ، سازگاری مقدمه و متن و نتیجه و التزام در برابر منتقدان مقید می‌کند؛ اما خطابه، ذاتا خصلت جدلی و اقناعی دارد و ابزارش دم گرم و جسارت بیان است. شور و شجاعت خطابه بر شانه‌های ایدئولوژی‌های رادیکال، سوسیال، انقلابی و در یک کلام کل‌گرا پیش می‌رود و تامل مقاله بر بردباری، احتیاط، اصلاح و بیان انضمامی و مشخص خواسته‌ها استوار است.
شریعتی مانند همگنان خود از هر نحله و مرامی در فضای گفتمانی اول سیر می‌کرد. واکنشی که در روزگار ما و در قالب مطایبه - و بعضا غیر منصفانه- علیه علی شریعتی شکل گرفته، نشانه عبور از گفتمان اول اما فاقد فهم منسجم از گفتمان دوم است؛ زیرا گفتمان دوم که ذاتش مدارا است بی‌انصافی در حق مردی را که همه به نوعی وامدار او هستیم، روا نمی‌داند.