پس از مدت‌ها، تعداد زیادی از بازیگران مطرح امروز سینمای ایران بر روی پرده قرار دارند. هرچند از بدشانسی آنها، فضای سینما پر از تظاهرات و تجمع و شعار است.

هر روز خبر تجمع می‌رسد، هر روز خبر اعتراض و منتفی شدن اکران فیلمی می‌رسد. خبر‌هایی که به مخاطب و تماشاگر سینما نباید ارتباط مستقیمی داشته باشد، اما سبب می‌شود مثلا سینما آزادی سوت و کور باشد و حتی بلیت‌های نیم بها هم نتواند سالن‌ها را پر کند. این گونه است روزهای سینمای ایران، اما حضور لیلا حاتمی، علی مصفا، نگار جواهریان، پانته‌آ بهرام، رضا عطاران، باران کوثری، هنگامه قاضیانی و حبیب رضایی در کنار مهتاب کرامتی و حمید فرخ ن‍ژاد و حتی ابراهیم حاتمی‌کیا یک فرصت مناسب برای دیدن فیلم‌های خوب سینما است.




زندگی خصوصی آقا و خانم میم
فیلمی که بازیگرانش «مهتاب کرامتی» و «حمید فرخ‌ن‍ژاد» باشند، بی‌تردید برای دیدن آن نمی‌توان صبر کرد. هرچقدر هم که ضعف‌ها و کلیشه‌های مختلف داشته باشد. هرچقدر هم بخواهد اعصاب افراد را خرد کند. ماجرا به سادگی شروع نمی‌شود. مردی همراه زن و فرزندش از شهرستان برای حضور در یک کنفرانس و دیدار با مدیرعامل در یک هتل ساکن می‌شوند، مرد احساس می‌کند تیپ و قیافه همسرش برای این محیط مناسب نیست، او را وادار به تغییر می‌کند. همین تغییر سبب می‌شود که زن مورد توجه روسا قرار گیرد و توانایی هایش مورد توجه باشد. این آغاز اختلاف می‌شود. آغاز غیرتی شدن و متعصب بودن. مرد حالا می‌ترسد همسرش را از دست بدهد. فیلم لحظه‌های عاشقانه‌ای هم دارد که برمبنای توانایی‌های فرخ‌نژاد شکل گرفته است، مانند با پای برهنه در آب رفتن. حضور ابراهیم حاتمی کیا در فیلم نیز یکی از اتفاق‌های جالب است. او در نقش یک مدیر موفق که سوار موتور می‌شود یا با همسر مرد قرار کاری در رستوران می‌گذراند، موفق عمل کرده است. در واقع، از زمان حضورش در فیلم تا رفتن به انتها لحظه به لحظه یخش بیشتر آب شده و با دوربین بیگانه‌تر. این فیلم با تکیه بر همین مسائل دیدنی است.


من مادر هستم
این روزها همه هیجان دارند؛ فیلم پرحاشیه «فریدون جیرانی» را با عنوان «من مادر هستم» ببینند. برای دیدن یک ملودرام خود را آماده کنید، لحظه‌هایی که می‌تواند به راحتی گریه شما را در بیاورد و در عین حال، شما را در برابر بعضی اتفاق‌ها مصون کند. قرار نیست این فیلم کلاس درسی برای پشیمان شدن باشد، اما می‌تواند زجر انتقام گرفتن را نشان دهد. حبیب رضایی قانونی دارد، به عنوان «به درک» و این‌گونه زندگی خود را می‌گذراند. باران کوثری دختری است جوان که به دنبال عشق است. مادرش «هنگامه قاضیانی » سختگیر است و مدام از او ایراد می‌گیرد. پدرش دائم‌الخمر است و می‌خواهد ناکامی‌ها را فراموش کند. بازی «فرهاد اصلانی » در لحظه‌های مستی، در لحظه‌های خطابه خواندن، در لحظه عصبانی شدن و بر سر همسر فریاد کشیدن قابل قبول است. «پانته‌آ بهرام » هم در نقش زنی انتقام‌جو و تحقیرشده، شاید نمی‌تواند همه بار این مسوولیت را برعهده بگیرد، اما می‌تواند گوشه‌ای کمرنگ از توانایی‌هایش را نشان دهد، اما دیدن «حبیب رضایی» در نقش یک بدمن بدبخت یک اتفاق خوب و تغییری مثبت باشد. فیلم را فارغ از هیجان‌ها ببینید، می‌گویند سکانس عقد آوا دلنواز و پدرام در فیلم حذف شده است. می‌گویند قرار است مجوز فیلم باطل شود، می‌گویند قرار است فیلم با حذف سکانس‌هایی، ادامه اکران پیدا کند. می‌گویند فیلم را در شهرهای بابل، مشهد و قم و... و چند شهرستان دیگر اکران نمی‌کنند. می‌گویند می‌خواهند فیلم را با محدودیت سنی اکران کنند، اما با تمام این‌ها می‌گویند این فیلم فعلا اکران است.

پله آخر
علی مصفا و لیلا حاتمی هر کدام در کار خود کاملا موفق هستند. علی مصفا که این روزها در پاریس در فیلم جهانی «اصغر فرهادی» بازی می‌کند، دومین تجربه کارگردانی‌اش، بعد از هشت - نه سال، دوباره روی پرده قرار گرفته است. این بار هم فضای فیلم را از زندگی خودش وام گرفته است و هم خودش و همسرش، لیلا حاتمی، نقش یک زن و شوهر را بازی می‌کنند. این زوج موفق اما سرد در برخورد با مخاطبان، این بار هم توانسته‌اند نظر مثبت علاقه‌مندان سینما را در جهان و ایران به دست آورند. اولین حضور جهانی فیلم در کارلو ویواری همراه با موفقیت بود. این فیلم درباره زن بازیگری است که همسرش مرده است او می‌خواهد صحنه مرگی را بازی کند، اما مدام می‌خندد. در عین حال او و روح همسر مرده‌اش به تعریف اتفاق‌ها و لحظه‌های خوش و ناخوش زندگی خودشان می‌پردازند، هرکدام از منظری و هرکدام از نگاهی. لحظه‌هایی که ترسناک است، لحظه‌هایی که برگرفته از خاطرات کودکی است. مرد هنگامی که پارچه‌ای شبیه چادر مادربزرگش می‌خرد یا اسکیت سواری می‌کند، همه لحظه‌های درخشانی است که توانست در سینمای ایران ماندگار شود.

بی‌خود و بی‌جهت
عبدالرضا کاهانی کارگردان جنجالی سینمای ایران شده است. فیلم‌های او می‌تواند اتفاق باشد. چه هنگامی که فیلمی می‌سازد درباره یک مامور تقلبی پلیس که همراه یک مرد مست به اخاذی در کل شهر مشغول است و نام آن‌را «اسب حیوان نجیبی است » می‌گذارد و چه موقعی که فیلمی درباره یک مرد پرخور می‌سازد و نامش «هیچ» می‌شود. این بار او فیلم «بی‌خود و بی‌جهت» را ساخته است. فیلم درباره یک عروسی کوچک است. رابطه دو دوست و همسرانشان که قرار است خود را برای این مهمانی آماده کنند. قرار است خانواده دختری از خانواده‌ای مذهبی و سنتی دورهم جمع شوند. دوستان در تدارک جمع کردن اثاث قبلی و آوردن اثاثیه عروس جدید هستند. دختر معلم مدرسه‌ای از خانواده‌ای سنتی و مذهبی است که با یک بازیگر تئاترهای کودکانه ازدواج کرده و می‌خواهد زندگی‌اش را ادامه دهد. «نگار جواهریان» با بازی خشک و مجری تلویزیون گونه‌اش دربرابر بازی شوخ و شنگ «مهران احمدی» تفاوت‌ها را کاملا به تماشاگر نشان می‌دهند. تفاوت در نگاه به ارتباطات، پول داشتن، خرج کردن و حتی نحوه زندگی و دوستی همه در این فیلم به خوبی نشان داده شده است. کنار هم قرار گرفتن رفتارهای هوچی‌گرایانه «بهرام»، در کنار پسر شیطانش که همه چیز را به چالش می‌کشاند، از اعصاب خردکن‌ترین لحظه‌های فیلم است؛ به اینها اضافه کنید زیر کامیون خوابیدن «پانته‌آ بهرام» و چسباندن آدامس به لباس عروسی توسط پسر و لحظه‌های گپ‌وگفت دوستانه عطاران و احمدی، نحوه ایستادنشان در برابر مادر دختر. دیدن این فیلم که کارگردانش آن را به دست تماشاگران سپرده است، از اتفاق‌های خوب این روزها است.