واکاوی فیلمنامه فیلم فروشنده

عبدالله باکیده از چهره‌های برجسته سینمای ایران است. او تقریبا همه حوزه‌های تخصصی ساخت فیلم را تجربه کرده است؛ از تهیه‌کنندگی و مدیریت تولید تا نویسندگی و کارگردانی. در این میان نیز بارها تجربه طراحی صحنه و لباس را در فیلم‌های مختلفی برعهده داشته است. باکیده این روزها در آستانه ۶۷ سالگی است و از این عمر چیزی در حدود پنج دهه را یکسره در سینمای ایران فعالیت داشته است. او برای نخستین بار فعالیت سینمایی را از سال ۱۳۴۸ در سینمای آزاد همدان با فیلم ۸ میلی‌متری «نذر» آغاز کرد. سپس از سال ۱۳۵۴ با دستیاری کارگردان فیلم «فریاد زیر آب» به کارگردانی سیروس الوند وارد کار در سینمای حرفه‌ای شد و از سال ۱۳۵۸ به‌عنوان مسوول واحد فیلمسازی و کارشناس در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شروع به فعالیت کرد. باکیده نگاه دقیقی به سینما و به‌ویژه فیلمنامه‌ها دارد. او در این گفت‌وگو بدون توجه به حواشی متعدد فیلم فروشنده، فیلمنامه آن را به شیوه جذاب و قابل‌توجهی تحلیل می‌کند.

آقای باکیده‌، فیلم فروشنده در یک سال گذشته بسیاری از جوایز معتبر جشنواره‌های جهانی سینمایی را کسب کرده است. در این میان اسکار و کن جایگاه ویژه‌ای دارند. با این حال بسیاری از منتقدان درباره فیلمنامه فروشنده نقدهای جدی دارند. حتی دریافت جایزه بهترین فیلمنامه از جشنواره کن نیز نتوانست دامنه این نقدها را کم کند. شما چه نگاهی به فیلمنامه این فیلم دارید؟

به‌رغم نظر بسیاری از دوستان همکار اعتقاد دارم که راز موفقیت فیلم فروشنده در فیلمنامه آن است، اما این موضوع تبصره‌هایی هم دارد که باید گفته شود. در واقع اگرچه نباید نادیده گرفت که فرهادی برای نوشتن این فیلمنامه نیم‌نگاهی هم به چند فیلم موثر فرنگی از جمله فیلم مستاجر ساخته رومن پولانسکی داشته، همچنان که فیلم فروشنده بی‌تاثیر از نمایشنامه مرگ فروشنده نیست. با این حال اقتباس، باعث نمی‌شود که احساس کنیم فیلمنامه فروشنده نقص دارد؛ زیرا اقتباس کردن ذاتا بد نیست، بلکه شیوه پرداخت نهایی قصه و امضای کارگردان مولف در پای اثر نهایی می‌تواند قضاوت ما درباره خوب یا بد بودن اقتباس را تعیین کند. به هر حال من حیث المجموع و در یک نگاه کلی باید بگویم که فیلم فروشنده فیلم خوبی است و اگرچه قوام فیلم‌های قبلی فرهادی را ندارد، اما فیلم ضعیفی نیست و البته از فیلم «گذشته» بهتر است. این فیلم اگرچه همانطور که گفتم تحت‌تاثیر فیلمنامه‌های مهم و موثر دیگری نوشته شده، اما نقطه نظر و دیدگاه فرهادی را نیز همراه با خود دارد و این باعث شده تا در نهایت اثری متفاوت و منحصربه‌فرد تولید شود که در ادامه به این موضوع خواهم پرداخت.

نظرتان درباره منطق روایی فیلمنامه چیست؟ چینش رویدادها و نشانه‌گذاری‌ها در فیلمنامه چطور است؟

از نظر من فیلمنامه فروشنده، تمام قواعد و فرمولاسیون یک فیلمنامه کلاسیک را رعایت کرده و اصلا یک فیلمنامه کلاسیک است. از این نظر که علت‌ها و معلول‌ها به صورتی که در فیلمنامه کلاسیک باید پشت سر هم قرار بگیرند، در این فیلم هم روایت شده‌اند و فرهادی در فروشنده، برخلاف فیلم‌های قبلی‌اش، ساختمان کلاسیک و مستحکمی برای روایت قصه تدارک دیده است. فیلم قهرمان دارد، گره افکنی و اوج و فرود دقیق و مشخص دارد و همچنان که معلوم است پایان فیلم هم به سیاق دیگر کارهایش باز نیست. ضمن اینکه نکته مهم دیگری که نظر من را در قیاس با نظر دیگر منتقدان متمایز می‌کند این است که تاکید دارم شخصیت‌های قصه فرهادی در فیلم فروشنده در جریان روایت قصه شکل می‌گیرند و تکامل پیدا می‌کنند. آدم‌ها در فیلم وجهه امروزی کمتری دارند و به‌نظر می‌رسد که آدم‌های واقعی در دنیای واقعی از کاراکترهای فروشنده جلوتر هستند و شخصیت‌های امروزی‌تری دارند. اما این برای یک فیلم ضعف نیست. در حقیقت چیزی که مهم است توان پرداخت شخصیت با توجه به منطق درونی اثر و جهان ساخته شده در یک اثر است.

جالب است که شما معتقدید فیلمنامه فروشنده مبتنی‌بر قواعد کلاسیک است. خیلی از منتقدان به‌ویژه در حوزه شخصیت‌پردازی فیلم معتقدند که این فیلم یک فیلم مدرن است که فرآیند شخصیت‌پردازی در آن با حضور مخاطب تکمیل می‌شود. اینطور نیست؟

فیلم طعم گیلاس مرحوم کیارستمی را به خاطر بیاورید! این فیلم یک فیلم کاملا کلاسیک است. الگوهای مدرن و کلاسیک در این فیلم به‌‌خوبی رعایت شده و اتفاقا شخصیت‌ها در طول فیلم به تکامل می‌رسند و فیلم فراز و فرود مشخص دارد. شخصیت‌های اصلی این فیلم در روند قصه اصطلاحا جا می‌افتند، تغییر می‌کنند، کامل می‌شوند و از قصه بیرون می‌روند. سیر روایت شخصیت‌ها و پرداخت آنها همانطور که گفتم کلاسیک است. شیوه کارگردانی کار هم مبتنی‌بر ساخت و بافت فیلمنامه کلاسیک است. البته خب درک می‌کنید که تفاوت‌هایی هم با شیوه روایت کلاسیک فیلم‌های قدیمی دارد. به هر حال همانطور که گفتم فرهادی در فیلم فروشنده شیوه روایت قصه را براساس الگویی مشابه با فیلم طعم گیلاس مهندسی کرده است. در این باره لازم است که توجه داشته باشیم نمی‌توان علت و معلول‌ها را با نگاه ارزشی قضاوت کرد. زمانی که نگاه ما ارزشی شد، یعنی درگیر قضاوت اخلاقی درباره درستی یا نادرستی محتوایی یک علت شدیم، تصور می‌کنیم که شخصیت‌ها ناکامل هستند یا یک جایی در پرداختشان ایراد دارد. در واقع ما باید جهان ساخته شده و روایت شده در فیلم را بپذیریم و آنگاه براساس آن منطق درونی که خود فیلم پیشنهاد می‌دهد، درباره روابط علی میان علت‌ها و معلول‌ها صحبت کنیم. این فراتر از قضاوت محتوایی و ارزشی درباره فیلم است.

فکر می‌کنید نقدهایی که درباره رویکرد فیلم به اخلاق وجود دارد، در جهان فیلم قابل تبیین هستند؟ یا این که عمده نقدها خاستگاه برون متنی دارند؟

به قول پرویز شفا که از مدرسان و مترجمان برجسته سینما بود و بنده نیز افتخار شاگردی‌شان را داشته‌ام، هر فیلمسازی در هر فیلمی حرفی می‌زند که منحصربه‌فرد است. در واقع فیلم‌هایی که یک فیلم‌ساز می‌سازد، به نوعی روایت‌هایی متفاوت از یک حرف مشخص و واحد است که کلیت اندیشه و جهان‌بینی فیلمسازش را بیان می‌کند. اینکه ما آن جهان‌بینی را نقد کنیم یک حرف است و اینکه شیوه بیان آن حرف را نقد کنیم یک چیز دیگر. البته طبیعی هم هست که هر حرف و جهان‌بینی و ... را نتوان فیلم کرد یا پذیرفت. اما مادام که حرف سینما در میان است، منتقد سینما باید فیلم را با مفاهیمی که نقد سینما دربردارنده آنهاست، نقد کند. ضمن اینکه باید توجه داشته باشیم با توجه به این یادآوردی که از پرویز شفا کردم، طبیعی است که همواره نخستین فیلم‌های کارگردان‌های مطرح که در فیلم‌هایشان یک حرف را به شیوه‌های مختلف روایت می‌کنند، جذابیت بیشتری دارند و سرنیزه‌های توجه را نیز به سمت خودشان بیشتر جذب می‌کنند.

فرهادی ثابت کرده است که بلد است فیلم خوب و اثرگذار بسازد. ما وقتی درباره فرهادی حرف می‌زنیم باید کلیت کارنامه او را در نظر بگیریم نه صرفا فیلم فروشنده را. به این معنی که توجه داشته باشیم فرهادی کارگردانی نیست که بدیهیات را درباره روایت قصه نداند. این نکته‌ای است که به نظرم در نقدهایی که از فیلم ایشان شده کمتر مورد توجه قرار گرفته است. افزون بر این درباره نقد فیلم یک نکته دیگر هم وجود دارد که نباید از آن غافل شد. این که نگرش فیلمسازان به مسایلی که در فیلم‌ها مطرح می‌شود، از جامعه‌ای می‌آید که فیلمساز در آن زندگی و رشد کرده است؛ بنابراین نوع نگاه فیلمسازی که در جهان سوم زندگی کرده متفاوت با نوع نگاهی است که یک فیلمساز فرنگی در یک کشور توسعه یافته دارد. در فیلم فروشنده پرداخت شخصیت زن بدکاره مبتنی بر الگویی است که زیست جهان شرقی ما تبیین می‌کند. پرداخت این شخصیت به غایت زیبا و دور از هر گونه شناعت است. در واقع فرهادی در این فیلم بدون نشان دادن تصویری از زن بدکاره، شخصیت او را به‌‌خوبی تصویر کرده و در فیلم دخالت داده است. در واقع اگرچه این زن بدکاره و موضوع تجاوز در فیلم مطرح می‌شود اما هرگز روایت فرهادی آلوده به نشان دادن آن نمی‌شود. این یعنی حفظ مرز بسیار باریک و ظریف میان یک اثر هنری ارزشمند و یک اثر هنری بازاری یا گیشه محور.

واکاوی فیلمنامه فیلم فروشنده