درد درمان
مهرنوش قائم مقام*
چندی است که مساله اقتصاد سلامت جزو مباحث آکادمیک و اهمیت آن بیشتر شده است. در آمریکا ۱۷ درصد از تولید ناخالص داخلی به بخش سلامت تعلق میگیرد و این رقم در بعضی از کشورهای اروپایی به ۱۰ درصد میرسد. به هر حال جامعه برای سلامت اهمیت بیشتری قائل شده است و در این مورد سرمایهگذاریهای بیشتری هم صورت میگیرد. همچنین ارتباط تنگاتنگی بین سلامت و رشد اقتصادی وجود دارد که این ارتباط دوطرفه است. یعنی هم سلامتی بر رشد اقتصادی اثر میگذارد و هم رشد اقتصادی بر سلامتی تاثیراتی دارد.
مهرنوش قائم مقام*
چندی است که مساله اقتصاد سلامت جزو مباحث آکادمیک و اهمیت آن بیشتر شده است. در آمریکا ۱۷ درصد از تولید ناخالص داخلی به بخش سلامت تعلق میگیرد و این رقم در بعضی از کشورهای اروپایی به ۱۰ درصد میرسد. به هر حال جامعه برای سلامت اهمیت بیشتری قائل شده است و در این مورد سرمایهگذاریهای بیشتری هم صورت میگیرد. همچنین ارتباط تنگاتنگی بین سلامت و رشد اقتصادی وجود دارد که این ارتباط دوطرفه است. یعنی هم سلامتی بر رشد اقتصادی اثر میگذارد و هم رشد اقتصادی بر سلامتی تاثیراتی دارد. در مورد قسمت اول باید اشاره کنم که سلامتی سبب میشود بهرهوری نیروی کار افزایش یابد و در نتیجه هر چه افراد سالمتر باشند، انرژی بیشتری برای کار کردن دارند و در نهایت در رشد اقتصادی تاثیر میگذارند. مطلب دوم این است که هر چه مردم سالمتر باشند، حضور آنها در بازار کار بیشتر است. مورد سوم این است که هر چه بچهها سالمتر باشند، روزهای بیشتری به مدرسه میروند، بهتر درس میخوانند و موفقیت تحصیلی آنها بیشتر میشود. مورد آخر هم این است که با بهبود وضعیت سلامتی مراجعه به پزشک و مصرف دارو کمتر میشود و بنابراین ما میتوانیم یک مبالغی را صرفهجویی کنیم. در نتیجه سلامت بر رشد اقتصادی اثر میگذارد. حالا مقوله دوم را بررسی میکنیم که ببینیم چطور رشد اقتصادی بر سلامتی تاثیر میگذارد. رشد اقتصادی سبب میشود نظام سلامت گسترش و زیربناهای بهداشت و درمان افزایش یابد. در این شرایط طبیعتاً درآمدهای مردم بیشتر میشود و مردم به سلامت خود بیشتر میاندیشند و در نتیجه رقمهای بیشتری را صرف بهداشت و درمان میکنند. حال هرچه درآمدها بیشتر باشد، میتوان در بخش آموزش بیشتر سرمایهگذاری کرد.
هم میتوان اشاره کرد که هر چقدر رشد اقتصادی بیشتر باشد، در فناوریهای پزشکی پیشرفتهای بیشتری خواهیم کرد بنابراین بیماریها را بهتر تشخیص خواهیم داد. نکته دیگر این که در نیمه دوم قرن بیستم رشد اقتصادی به شدت با تحول نیروی انسانی و سرمایه انسانی گره خورد. حال باید توجه کرد که سرمایه انسانی بر دو محور میچرخد؛ یکی آموزش و دیگری سلامت. ما هرچقدر روی آموزش بیشتر سرمایهگذاری کنیم، میتوانیم ظرفیت افراد را بالاتر ببریم و هر چه هم در حوزه سلامت بیشتر سرمایهگذاری کنیم، عمر سالم افراد را افزایش دادهایم و امید به زندگی افزایش پیدا میکند.
طبیعی است که وقتی رشد اقتصادی کاهش پیدا کند جامعه پولی ندارد که صرف سلامت کند. اگر به محتوای روزنامهها و جرایم هشت سال اخیر توجه کنیم میبینیم اشاره دارند به اینکه اول، سرانه بودجه سلامت کم است، و دوم همین سرانه اندک هم تخصیص پیدا نمیکند. مثلاً وقتی طرح هدفمندی یارانهها اجرا شد باید به بخش سلامت هم یارانه اختصاص می یافت تا بخش سلامت کم نیاورد. اما چون این تخصیص انجام نگرفت بخش سلامت در دولت نهم و دهم با بحرانهای بسیار زیادی مواجه شد. در مجموع هر چه رشد اقتصادی منفیتر باشد طبیعتاً همه بخشهای مربوط به سلامت، با وضعیت بسیار نامناسبی مواجه خواهند بود.
مساله بعدی مخارج درمان است که دو منشأ دارد؛ یکی بخش خصوصی ؛ یعنی سهم خانوار و دیگری سهم دولت است. در بیشتر کشورهای دنیا دولت مالیاتهای عمدهای میگیرد و اعتبار بخش بهداشت و درمان را از طریق آن مالیاتها تامین میکند. چون در ۵۰ سال گذشته، درآمدهای نفتی داشتیم، دولت کمبود درآمدهای مالیاتی را جبران کرده است و حالا که درآمدهای نفتی کاهش پیدا یافته، سهم دولت در هزینههای درمان هم کاهش پیدا کرده است. به همین دلیل فشار بیشتری به مردم وارد شده است. در حال حاضر این مشکل گریبانگیر بخش سلامت شده که قرار است در دولت کنونی جبران شود. البته بحثی در سه چهار ماه پیش مطرح شد که دولت یارانهها را نپردازد و کل پکیج یارانهها را در بهداشت و درمان هزینه کند. این مساله میتوانست تحول مهمی در کشور ما به وجود آورد که متاسفانه عملی نشد.
تجربه کشورهای دیگر هم نشان میدهد اگر پولها در بیمارستانها (چه دولتی و چه خصوصی) هزینه شوند، دولت به اهداف خود نخواهد رسید. معمولاً گفته میشود پولها باید برای خانوار هزینه شود، اما خانوارها هم از طریق بیمه باید مدنظر قرار بگیرند و ضمنا این کار با مشارکت بخش خصوصی انجام شود، یعنی باید واسطه آنها شرکتهای بیمهای باشند. این موضوع درست است اما باید این مساله را به گونه دیگری حل کرد. ما بخش خصوصی توانمند داریم که در گذشته توانایی خود را به اثبات رسانده است. در بیشتر کشورهای دنیا نیز در زیربناهای بهداشت و درمان مردم مشارکت میکنند. مثلاً در فرانسه، انگلستان یا آلمان مردم بیمارستانسازی میکنند. این موضوع ریشههایی چندینساله در کشور ما دارد که مردم مثلاً مدرسه و مسجد وقف میکردند و اکنون نیز برای این کار فقط باید اعتماد مردم را جلب کرد.
بررسی این موضوع از بعد دیگر به تورم باز میگردد. وقتی تورم به وجود میآید دامنه آن همه بخشها را در بر میگیرد که باید ریشههای تورم در کل کشور کنترل شود و اگر این اتفاق رخ دهد طبیعتاً بر روی هزینه درمان نیز اثر میگذارد. از سوی دیگر با اختصاص دلارهای دولتی و در نظر گرفتن یارانه برای این بخش آن طور که رسانهها گزارش دادهاند، قیمت بسیاری از داروهای خاص کاهش پیدا کرده است.
در حال حاضر هزینه دارو روز به روز گرانتر میشود و از آن طرف هزینههای درمان مقداری کاهش پیدا کرده است. افزایش قیمت داروها به دلیل این بوده که آن دلارهای مورد نیاز به اندازه کافی تخصیص پیدا نکرده و داروهایی هم که در داخل تولید میشد دیگر تولید نشدند. این در حالی است که به هر ترتیب باید هزینههای درمان کاهش پیدا کند. اما در مجموع باید خانوارها را آموزش داد تا جایگاه بیشتری را برای بهداشت و درمان خود در نظر بگیرند. البته تاکنون از طریق کارهای فرهنگی در مورد دندان این اتفاق افتاده است اما در مورد سایر بیماریها این طور نیست. در این مورد یک مقدار باید فرهنگسازی و تا حدودی هم کمک شود.
نکته اصلی این است که توجه کنیم در تمام کشورهای دنیا برای سلامتی سراغ درمان و آموزش میروند. ما باید مسائل بلندمدت را در نظر بگیریم. اکنون بیشترین بیماری در کشور ما بیماریهای قلبی و بعد از آن سرطان است. زیرا ما آموزشهای کافی در این زمینه ارایه ندادیم. در صورتی که باید آموزش دهیم تا مثلاً خانوارها حتماً برای ورزش جایگاه بیشتری در زندگی خود در نظر بگیرند. در تمام کشورهای دنیا معتقدند اگر بهداشت و درمان بهبود پیدا کند باید به سراغ آموزش و پرورش رفت. یعنی به بچهها از سنین پایین آموزش دهیم. مثلاً الان سن اعتیاد و کشیدن سیگار پایین آمده، یا اینکه تعداد بیماران ایدزی در کشور ما رو به رشد است. آیا غیر از این است که از طریق آموزش در مدارس باید این مشکل را حل کنیم؟ بنابراین برای بلندمدت باید برای آموزش جایگاه خاصی قائل شد.
ارسال نظر