مدارس فوتبال:
بچهها اینجا ستاره میشوند؟
برای پیدا کردن انگیزه برای فوتبالیست شدن راههای متفاوتی پیش روی آنها است، یک حساب سرانگشتی از میزان درآمد فوتبالیستهای همین لیگ برتر خودمان حتی میتواند تقریبا تمامی افرادی را که آرزوی زندگی مرفه و راحتتر دارند تحریک کند، یا اگر نیاز مالی نباشد، میتوان برای تعبیر رویای شهرت و محبوبیت به سمت ورزش اول دنیا تمایل پیدا کرد. در نهایت هستند کسانی که آنچنان عاشقانه از علاقه خود به فوتبال میگویند که میتوانیم حتی به فوتبال نیز حسودیمان شود. این روزها خبر قراردادهای میلیاردی، عکسهای پرتره و کارت پستالی روی مجلات با اینکه فوتبال ملی هر روز شکست تازهای میخورد، انگیزههای بالایی را برای افرادی که تشنه رسیدن به چنین رویاهای شیرینی هستند بهوجود میآورد.
برای پیدا کردن انگیزه برای فوتبالیست شدن راههای متفاوتی پیش روی آنها است، یک حساب سرانگشتی از میزان درآمد فوتبالیستهای همین لیگ برتر خودمان حتی میتواند تقریبا تمامی افرادی را که آرزوی زندگی مرفه و راحتتر دارند تحریک کند، یا اگر نیاز مالی نباشد، میتوان برای تعبیر رویای شهرت و محبوبیت به سمت ورزش اول دنیا تمایل پیدا کرد. در نهایت هستند کسانی که آنچنان عاشقانه از علاقه خود به فوتبال میگویند که میتوانیم حتی به فوتبال نیز حسودیمان شود. این روزها خبر قراردادهای میلیاردی، عکسهای پرتره و کارت پستالی روی مجلات با اینکه فوتبال ملی هر روز شکست تازهای میخورد، انگیزههای بالایی را برای افرادی که تشنه رسیدن به چنین رویاهای شیرینی هستند بهوجود میآورد. اما چگونه میشود به این آرزو جامه عمل پوشاند؟ میتوان به دنبال روابط و افراد ذی نفوذ در این فوتبال گشت و با رانت ریشه دوانده در پوست و استخوان این ورزش نرد دوستی باخت، یا اخلاق را سرلوحه کار خود قرار دهیم و برای رسیدن به آرزوی خود تلاش کنیم و از سرنوشت تقاضای همراهی کنیم. برای این کار سراغ مدارس فوتبال میرویم، تا با اصول فوتبالی آشنا شویم که این سالها واژه علمی
را نیز یدک میکشد. مدارس فوتبالی که با تبلیغاتی گل درشت و وعدههایی وسوسهکننده چون فرصت حضور در تیمهای بزرگ، زیر نظر معتبرترین فوتبالیست و... سعی در جذب افراد دارند، به نحوی که این ذهنیت را در مخاطب ایجاد میکند که حضور در این کلاسها؛ یعنی ورود مستقیم به دنیای آمال و آرزوها و حضور در لیگ برتر و در نهایت بازی برای تیم ملی فوتبال و هزار هزار مورد دیگر. برای کشف واقعیت به مدارس فوتبال رفتیم و با علاقهمندان و شرکتکنندگان در این کلاسها به گفتوگو نشستیم. ما همه را فوتبالیست ملی میکنیم با یکی از مدارس مطرح فوتبال در تهران تماس گرفتیم. از خانم منشی شرایط و ضوابط حضور در مدرسه فوتبال را میپرسیم: میگوید شرایط خاصی ندارد، جز شرط سن که باید بین 6 تا 16 سال باشد. وقتی میخواهیم اطلاعات بیشتری در مورد کلاها بدهد میگوید: این مدرسه زیر نظر یک بازیکن و مربی سابق تیم فوتبال اداره میشود، بهترین امکانات تمرینی و همچنین رختکن و دوش را داریم. از او در مورد اینکه چقدر باید امید داشته باشیم تا فرزندمان فوتبالیست بشود میپرسیم و خانم منشی جواب میدهد: ما حداکثر توان خود را به کار میگیریم، بچههای این دوره خیلی باهوش
هستند و خیلی سریع یاد میگیرند. در مورد شهریه کلاسها سوال میکنیم که میگوید: اینجا بهخاطر امکانات فوق العادهای که دارد، شهریهاش با دیگر مدارس متفاوت است، برای سه ماه تابستان بدون در نظر گرفتن هزینههای جانبی سه میلیون و پانصد هزار تومان است و وقتی اعتراض میکنیم که این شهریه با قانون فدراسیون مغایرت دارد، میگوید: عرض کردم این مدرسه با مدارس دیگر تفاوت دارد، الان هم آنقدر متقاضی دارد که برای ثبتنام اولویتبندی میکنیم. مرز بین عشق و نفرت مهدی نصیری 11 ساله است، پدرش کارمند بانک است؛ عاشق فوتبال بوده و برای او پول و شهرت انگیزهای برای فوتبالیست شدن نبوده است، مادرش میگوید: «مهدی شبها با توپش میخوابید» این علاقه زیاد مهدی، خانواده را مجاب میکند تا او را در یکی از مدارس فوتبال ثبتنام کنند. پدر مهدی میگوید: «وقتی برای ثبتنام رفتیم، وعده وعیدهای زیادی دادند، از بازی کردن در تیمهای پایه و تیمهای مطرح تا حضور مربیان مشهور برای تمرین و آموزش را به ما دادند، اما هیچ کدام را عملی نکردند، نه از مربی مشهور نه حتی تست گرفتن برای حضور در تیمهای پایه تیمهای لیگ برتر خبری نشد.» در ادامه با حسرتی عمیق
میگوید: «الان اسم فوتبال را نمیتوانیم در خانه بیاوریم. پسرم توقعی نداشت فقط میخواست پیشرفت کند، اما وقتی دید هر چه تلاش میکند، نتیجهای ندارد و مربیان با او برخورد کینه آمیز دارند، سرخورده شد.» از او میپرسیم چرا باید مربیان چنین رفتاری انجام دهند؟ او گفت: «چون به وعدههایی که داده بودند عمل نشد، پس برای توجیه عدم انجام آن باید تقصیر را گردن ما میانداختند که مثلا بچه شما استعداد فوتبالیست شدن ندارد؛ بنابراین توقعی هم بهوجود نیاید، در صورتی که مهدی همیشه جزء بهترینهای مدرسه بود و با جدیت تمرین میکرد.» وقتی از او درباره هزینه کلاسها میپرسیم، میگوید: هزینهها واقعا زیاد بود، علاوه بر هزینه خود کلاس، هزینههای جانبی دیگری هم از ما دریافت میکردند، مثلا برای رژیم غذایی، جزوه، کلاسهای آموزش اصول فوتبال که بهطور کلی با هزینه لباس و کفش بیش از دو برابر هزینه ابتدایی شد که برای ثبتنام دریافت کردند. تبدیل طرفدار عادی به تماشاگر حرفهای کامران سنایی پسری بسیار باهوش، عمیق و متفاوت است، این را از تفکروطرز صحبت کردنش نیز میتوان بهخوبی متوجه شد. او دو تابستان قبل را به مدرسه فوتبال رفته است. میگوید فوتبال
برایش صرفا یک تفریح است. هدفش هم از رفتن به کلاسها، علاوهبر پر کردن اوقات فراغتش، آشنایی نزدیک با ورزشی است که دوست دارد. میگوید: اصلا تصمیم ندارم صرفا تماشاگر عادی ورزشی باشم که دوست دارم، میخواهم با نحوه آمادهسازی، تمرین کردن، تغذیه، آنالیز و مسائل مربوط به فوتبال کاملا آشنا شوم. کامران میگوید: «من میدانم استعداد فوقالعادهای در فوتبال ندارم، پس وقتی نمیتوانم بازیکن حرفهای باشم، پس خوب است تماشاگر حرفهای باشم.» وقتی راجع به مدارس فوتبال و کیفیت آموزش آنها سوال میکنیم، میگوید: من به دو مدرسه متفاوت رفتم، تقریبا به هیچ کدام از وعدههایی که میدهند عمل نمیکنند، ما فقط پارسال یکبار سر تمرین یکی از تیمهای لیگ برتر رفتیم. وقتی از او میپرسیم، آیا امسال هم به مدرسه فوتبال میرود یا نه؟ لبخندی میزند و میگوید: بستگی به هزینهها و در آمد پدرم دارد، بهطور کلی مدارس فوتبال شهریههای زیادی دارند و امسال با توجه به وضعیت اقتصادی پیش آمده بیشتر هم خواهد شد.» برای گرفتن حقم میجنگم جهانبخش کلاس پنجم دبستان است و در محله نازیآباد زندگی میکند. فوتبال را بینهایت دوست دارد، اما هدفش از ادامه فوتبال صرفا
کسب درآمد است. او آرزو دارد روزی در بهترین تیمهای فوتبال بازی کند و قراردادهای میلیاردی ببندد. پدرش کارگر کارخانه است. میگوید: عاشق فوتبالم، اما واقعا فوتبال را در حال حاضر دوست دارم، چون میخواهم پولدار شوم و برای پدر و مادرم زندگی راحتی درست کنم. ادامه میدهد: نگاه کنید، الان یک بازیکن درجه سه قراردادش بالای 400 _500 میلیون است، من با این همه ظرفیت چه چیزی از آنها کم دارم که نتوانم همسطح این افراد پول در بیارم، آن هم زمانی که برای خانواده من پرداخت قسطهای 50 و 100 هزار تومانیاش با مشکل مواجه است. تعریف میکند که پارسال با نیت حضور و بهوجود آمدن موقعیتی برای حضور در تیمهای پایه لیگ برتری به یکی از مدارس فوتبالی میرود که این وعده را به ثبتنامکنندگانش میداد. میگوید: پدرم تمام پساندازش را داد تا به این مدرسه بروم، خیلی امیدوار بودم، با چه جدیتی تمرین میکردم، صبحها با چه سختی میرفتم و بعد از ظهرها با خستگی برمیگشتم، اما باانگیزه بودم برای رسیدن به فردای بهتر، به آیندهای بدون دغدغه برای خودم و خانوادهام، اما همهاش دروغ بود، هیچکدام اتفاق نیفتاد، فقط بیچاره پدرم که بهخاطر من تمام پسانداز
خانواده را خرج کرد و نتیجهاش هیچ چیزی نبود. از او میپرسیم، با این اتفاقات انگیزهات را از دست ندادی؟ میگوید: نه، هرگز، چون میدانم استعدادش را دارم، میدانم باید سخت تلاش کنم و دنبال رابطههایی باشم که بتوانند کمکم کنند تا بتوانم به تیمهای حاضر در لیگ برسم. با یک خوشحالی و امیدی میگوید: میدانید از بچه محلهای ما هم خیلیها تو تیمهای بزرگ بازی کردن و الان مربیان خوبی هستند، استیلی، قلعهنویی، همه بچه محلهای ما بودند. نهایتش این است که یک تیم فوتبال میخریم هامون 12 ساله است، سه سال است که به مدرسه فوتبال میرود. چند ماهی است که تحت رژیم غذایی است تا وزن خود را ده کیلو کمتر کند. میگوید من اگه سر وزن بیایم بهترین فوروارد ایران میشوم، برام اصلا مهم نیست چقدر خرج بردارد، فقط میخواهم خودم را ثابت کنم. مربیان در مدارس اول میگفتند که استعداد لازم را برای فوتبالیست شدن ندارم، اما من میدانستم اشتباه میکنند، برای همین از پارسال به این مدرسه جدید رفتم، خیلی حرفهای هستند و مربیانش با من کاملا اختصاصی تمرین میکنند و الان بازیکن ثابت تیمشان هستم. از او میپرسیم: اگر نتیجه نگرفتی چطور؟ میگوید، عیب ندارد،
پدرم آنقدر پولدار است که یک تیم فوتبال بخرد، آن وقت تیم خودمان است و سرمربی مجبور است که از من استفاده کند. این هم شاید یک سراب باشد، یا یک واقعیت، ای کاش فوتبالیستهای مشهور فعلی بگویند از کدام مدرسه فوتبال شرع کردند؟ این بهترین راهکار میتواند باشد. اینکه چه سالی اولین مدرسه فوتبال در ایران افتتاح شد، مشخص نیست، اما براساس آمار موجود در سایت بانک اطلاعات مدارس فوتبال ایران در مجموع 788 مدرسه ثبتشده فوتبال و 53 مدرسه فوتسال در سراسر کشور موجود میباشد. مدارسی که با هدف آموزش فوتبال به کودکان و نوجوانان سنین 6 تا 16 سال تاسیس شدهاند تا با آموزش پایه و علمی فوتبال به توسعه و گسترش ورزش فوتبال در کشور میان کودکان و نوجوانان کمک کنند تا هم با پر کردن اوقات فراغت و ایجاد محیطی شاد و جذاب، به شناسایی و کشف استعدادهای برتر در سنین پایین برای حضور در ردههای سنی بالاتر و تیمهای باشگاهی و ملی کمک کنند. اتفاقی که با بررسی نتایج تیمهای ملی در تمام ردههای سنی از پایینترین تا بالاترین میتوان با قطعیت به بینتیجه بودن کارآیی این مدارس رای داد.
ارسال نظر