بازاریابی برای«مفاهیم»
شراره عبدالحسینزاده
دانشآموخته دکترای علومسیاسی
کاربرد بازاریابی در سیاست هم در بازاریابی و هم در علوم سیاسی نادیده انگاشته شده است. دانشمندان علوم سیاسی در حالی که مطالعه انتخابات، موضوع اصلی آنهاست اما بر موضوعاتی تمرکز میکنند که با دغدغهها و مسائل بازاریابهای سیاسی فاصله دارد.
آنها به جای تاکید و تمرکز بر استراتژیهای مبارزات انتخاباتی و مدیریت آن، بیشتر بر روابط سازمانی، فرآیندهای قانونی، سیاستگذاری عمومی و توصیف علمی پدیده سیاست و انتخابات تاکید دارند.
دانشآموخته دکترای علومسیاسی
کاربرد بازاریابی در سیاست هم در بازاریابی و هم در علوم سیاسی نادیده انگاشته شده است. دانشمندان علوم سیاسی در حالی که مطالعه انتخابات، موضوع اصلی آنهاست اما بر موضوعاتی تمرکز میکنند که با دغدغهها و مسائل بازاریابهای سیاسی فاصله دارد.
آنها به جای تاکید و تمرکز بر استراتژیهای مبارزات انتخاباتی و مدیریت آن، بیشتر بر روابط سازمانی، فرآیندهای قانونی، سیاستگذاری عمومی و توصیف علمی پدیده سیاست و انتخابات تاکید دارند.
شراره عبدالحسینزاده
دانشآموخته دکترای علومسیاسی
کاربرد بازاریابی در سیاست هم در بازاریابی و هم در علوم سیاسی نادیده انگاشته شده است. دانشمندان علوم سیاسی در حالی که مطالعه انتخابات، موضوع اصلی آنهاست اما بر موضوعاتی تمرکز میکنند که با دغدغهها و مسائل بازاریابهای سیاسی فاصله دارد.
آنها به جای تاکید و تمرکز بر استراتژیهای مبارزات انتخاباتی و مدیریت آن، بیشتر بر روابط سازمانی، فرآیندهای قانونی، سیاستگذاری عمومی و توصیف علمی پدیده سیاست و انتخابات تاکید دارند.
بازاریابی سیاسی در موقعیت سختی قراردارد. چراکه عدهای از نظریهپردازان معتقدند که هرگونه استفاده از تکنیک و روشهای بازاریابی در حوزههایی غیر از تجارت اشتباه است. بنابراین تحقیق در مورد بازاریابی سیاسی همیشه تحت الزام برای توجیه و دفاع از خود در مقابل نقدهای وارده مبنی بر نادرستی استفاده از مفهومهای بازاریابی در فضای سیاسی بوده است.
بازاریابی سیاسی به نحوی هنوز یک تازهوارد دانشگاهی است اما حجم انبوه و فزاینده مقالات و کتابهایی که در زمینه بازاریابی سیاسی تاکنون نوشته یا ترجمه شده نشانههایی از جای خالی این تخصص و آینده درخشان این حوزه مطالعاتی دارد.
بهطور کلی میتوان بازاریابی سیاسی را بهعنوان تسریعکننده فرآیند اجتماعی تبادل سیاسی عنوان کرد. مدیریت بازاریابی سیاسی نیز روشهای این علم را بهعنوان مدیریت موفق این فرآیند تبادل، تشریح میکند. این میان رشته را میتوان بهعنوان کاربرد مفاهیم بازاریابی، اصول و شیوهها در مسائل سیاسی توسط افراد، گروهها، سازمانها و ملتها تعریف کرد. مهمترین اهداف در بازاریابی سیاسی، هدایت چشماندازها و عقاید عمومی، پیشرفت ایدئولوژیهای سیاسی، پیروزی در رقابتها و انتخابات سیاسی با نگاه بر نیازها، خواستهها و تمایلات بازارمورد نظر، است.
اگر بپذیریم که مساله انتخاب شدن موضوع اصلی بازاریابی است، بنابراین بازاریابی سیاسی برای تاثیرگذاری بر آرای مردم در انتخابات مطرح شده است. تفاوتی که بازاریابی سیاسی با بازاریابی در حوزه تجارت دارد این است که «مفاهیم» به جای «محصولات و خدمات» به فروش میرسند. در بازار سیاست کاندیدا و احزاب سیاسی به دنبال فروش ایدهها و عقاید خود به مشتریان یا همان رایدهندهها هستند. در محیط سیاست اگر کاندیدا را در برابر فروشنده در یک محیط تجاری در نظر بگیریم، میتوان گفت محصول عبارت است از: وعدهها وعیدها و امیدهایی که از طرف کاندیدا یا حزب سیاسی به رایدهندگان داده میشود؛ قیمتی که رایدهندگان بابت این وعدهها میپردازند همان حمایتی است که از هریک از کاندیدا به عمل آورند. در واقع مبارزههای سیاسی همانند فرآیند تولید کالاست و میتوان آن را به همان طریق توصیف کرد. مبارزههای انتخاباتی با بهکارگیری آخرین فنون و ایدههای بهدست آمده در زمینه اقناع و ارتباطات کارآمد تغییر و تحول مییابند. از این دید احزاب همانند تشکیلات تجاریای قلمداد میشوند که در جستوجوی تبلیغ کالاها و تولیدات خود هستند.
در واقع استفاده بازاریابی به احزاب امکان میدهد علاقهمندی و نیازهای متنوع رایدهندگان را از طریق تحلیلهای بازاریابی، اجرا و کنترل کمپینهای انتخاباتی و سیاسی بهتر از پیش شناسایی کنند. به نظر صاحبنظران هدف اصلی بازاریابی سیاسی، توانمند کردن احزاب سیاسی و رایدهندگان برای اتخاذ بهترین و راضیکنندهترین تصمیمها است. البته باید توجه داشت بازاریابی سیاسی تنها به دوره انبساط سیاسی و دوره کوتاه برگزاری انتخابات محدود نمیشود، بلکه فعالیتی مستمر و مداوم است که در تمام مدت زمانی میان دو انتخابات، بیوقفه ادامه مییابد.
اقدامات مدیریتی، در احزاب سیاسی اساسا رشد و توسعه دموکراسی را معین میکند. بهطور کلی بازاریابی سیاسی در صدد ایجاد، حفظ و بالابردن رابطه سودمندی رایدهنگان با جامعه و سازمانهای سیاسی است. به گونهای که اهداف بازیگران سیاسی و سازمانها برآورده شود. هدف اصلی یک حزب سیاسی موفقیت انتخاباتی است و احزاب سیاسی استراتژیهایی را استفاده میکنند که منجر به برنده شدن آرای کافی در انتخابات عمومی شود تا قدرت را در دست بگیرند. بنابراین در اکثر دموکراسیهای دنیا، سیاستمداران و احزاب سیاسی درصدد اجرای تکنیکهای بازاریابی استراتژیکی و تاکتیکی برای ایجاد ارتباط با رایدهندگان و انتخاب شدن هستند. چرا که بازاریابی سیاسی بیشتر از هر چیز بر الگو و رفتار رایدهی تمرکز دارد و این کار را از طریق برقراری رابطه بصری و نمادین میان رایدهندگان و احزاب میسر میکند.
اکنون دیگر نمیتوان اهمیت حضور بازاریابی در سیاست را انکار کرد و آن را به یک هنر تقلیل داد. زمان آن رسیده که بازاریابی سیاسی را به مدد پیشرفتهای صورت گرفته در روشهای تحقیق بازار، نظرسنجی، تحلیلهای فروش و جذابیت این روشها برای حوزه سیاست، یک علم به حساب آورد زیرا که ایجاد فضای رقابتی آزادانه و کارآمدی فرآیند انتخاباتی باعث افزایش رای موثر مردم و مشارکت سیاسی آنان در ساختارها و در نتیجه استقرار دموکراسی خواهد شد.
دانشآموخته دکترای علومسیاسی
کاربرد بازاریابی در سیاست هم در بازاریابی و هم در علوم سیاسی نادیده انگاشته شده است. دانشمندان علوم سیاسی در حالی که مطالعه انتخابات، موضوع اصلی آنهاست اما بر موضوعاتی تمرکز میکنند که با دغدغهها و مسائل بازاریابهای سیاسی فاصله دارد.
آنها به جای تاکید و تمرکز بر استراتژیهای مبارزات انتخاباتی و مدیریت آن، بیشتر بر روابط سازمانی، فرآیندهای قانونی، سیاستگذاری عمومی و توصیف علمی پدیده سیاست و انتخابات تاکید دارند.
بازاریابی سیاسی در موقعیت سختی قراردارد. چراکه عدهای از نظریهپردازان معتقدند که هرگونه استفاده از تکنیک و روشهای بازاریابی در حوزههایی غیر از تجارت اشتباه است. بنابراین تحقیق در مورد بازاریابی سیاسی همیشه تحت الزام برای توجیه و دفاع از خود در مقابل نقدهای وارده مبنی بر نادرستی استفاده از مفهومهای بازاریابی در فضای سیاسی بوده است.
بازاریابی سیاسی به نحوی هنوز یک تازهوارد دانشگاهی است اما حجم انبوه و فزاینده مقالات و کتابهایی که در زمینه بازاریابی سیاسی تاکنون نوشته یا ترجمه شده نشانههایی از جای خالی این تخصص و آینده درخشان این حوزه مطالعاتی دارد.
بهطور کلی میتوان بازاریابی سیاسی را بهعنوان تسریعکننده فرآیند اجتماعی تبادل سیاسی عنوان کرد. مدیریت بازاریابی سیاسی نیز روشهای این علم را بهعنوان مدیریت موفق این فرآیند تبادل، تشریح میکند. این میان رشته را میتوان بهعنوان کاربرد مفاهیم بازاریابی، اصول و شیوهها در مسائل سیاسی توسط افراد، گروهها، سازمانها و ملتها تعریف کرد. مهمترین اهداف در بازاریابی سیاسی، هدایت چشماندازها و عقاید عمومی، پیشرفت ایدئولوژیهای سیاسی، پیروزی در رقابتها و انتخابات سیاسی با نگاه بر نیازها، خواستهها و تمایلات بازارمورد نظر، است.
اگر بپذیریم که مساله انتخاب شدن موضوع اصلی بازاریابی است، بنابراین بازاریابی سیاسی برای تاثیرگذاری بر آرای مردم در انتخابات مطرح شده است. تفاوتی که بازاریابی سیاسی با بازاریابی در حوزه تجارت دارد این است که «مفاهیم» به جای «محصولات و خدمات» به فروش میرسند. در بازار سیاست کاندیدا و احزاب سیاسی به دنبال فروش ایدهها و عقاید خود به مشتریان یا همان رایدهندهها هستند. در محیط سیاست اگر کاندیدا را در برابر فروشنده در یک محیط تجاری در نظر بگیریم، میتوان گفت محصول عبارت است از: وعدهها وعیدها و امیدهایی که از طرف کاندیدا یا حزب سیاسی به رایدهندگان داده میشود؛ قیمتی که رایدهندگان بابت این وعدهها میپردازند همان حمایتی است که از هریک از کاندیدا به عمل آورند. در واقع مبارزههای سیاسی همانند فرآیند تولید کالاست و میتوان آن را به همان طریق توصیف کرد. مبارزههای انتخاباتی با بهکارگیری آخرین فنون و ایدههای بهدست آمده در زمینه اقناع و ارتباطات کارآمد تغییر و تحول مییابند. از این دید احزاب همانند تشکیلات تجاریای قلمداد میشوند که در جستوجوی تبلیغ کالاها و تولیدات خود هستند.
در واقع استفاده بازاریابی به احزاب امکان میدهد علاقهمندی و نیازهای متنوع رایدهندگان را از طریق تحلیلهای بازاریابی، اجرا و کنترل کمپینهای انتخاباتی و سیاسی بهتر از پیش شناسایی کنند. به نظر صاحبنظران هدف اصلی بازاریابی سیاسی، توانمند کردن احزاب سیاسی و رایدهندگان برای اتخاذ بهترین و راضیکنندهترین تصمیمها است. البته باید توجه داشت بازاریابی سیاسی تنها به دوره انبساط سیاسی و دوره کوتاه برگزاری انتخابات محدود نمیشود، بلکه فعالیتی مستمر و مداوم است که در تمام مدت زمانی میان دو انتخابات، بیوقفه ادامه مییابد.
اقدامات مدیریتی، در احزاب سیاسی اساسا رشد و توسعه دموکراسی را معین میکند. بهطور کلی بازاریابی سیاسی در صدد ایجاد، حفظ و بالابردن رابطه سودمندی رایدهنگان با جامعه و سازمانهای سیاسی است. به گونهای که اهداف بازیگران سیاسی و سازمانها برآورده شود. هدف اصلی یک حزب سیاسی موفقیت انتخاباتی است و احزاب سیاسی استراتژیهایی را استفاده میکنند که منجر به برنده شدن آرای کافی در انتخابات عمومی شود تا قدرت را در دست بگیرند. بنابراین در اکثر دموکراسیهای دنیا، سیاستمداران و احزاب سیاسی درصدد اجرای تکنیکهای بازاریابی استراتژیکی و تاکتیکی برای ایجاد ارتباط با رایدهندگان و انتخاب شدن هستند. چرا که بازاریابی سیاسی بیشتر از هر چیز بر الگو و رفتار رایدهی تمرکز دارد و این کار را از طریق برقراری رابطه بصری و نمادین میان رایدهندگان و احزاب میسر میکند.
اکنون دیگر نمیتوان اهمیت حضور بازاریابی در سیاست را انکار کرد و آن را به یک هنر تقلیل داد. زمان آن رسیده که بازاریابی سیاسی را به مدد پیشرفتهای صورت گرفته در روشهای تحقیق بازار، نظرسنجی، تحلیلهای فروش و جذابیت این روشها برای حوزه سیاست، یک علم به حساب آورد زیرا که ایجاد فضای رقابتی آزادانه و کارآمدی فرآیند انتخاباتی باعث افزایش رای موثر مردم و مشارکت سیاسی آنان در ساختارها و در نتیجه استقرار دموکراسی خواهد شد.
ارسال نظر