آیا قانون حقوق مدنی در آمریکا میتواند مدافع سیاهان باشد؟
طغیان «رنگینپوستان» علیه نژادپرستی سفیدان
تاد. اس. پوردام نویسنده ارشد در پولیتیکو در پی تصمیم هیات منصفه در فرگوسن، میسوری، شایسته است که واقعیتی دوگانه از تاریخ آمریکا را یادآور شویم: تظاهرات- حتی آنها که به خشونت کشیده شد- بهطور کلی «انگیزه» قانونی و سیاسی حقوق مدنی را توسعه داد؛ درحالیکه شورشها بهطور معمول بیشتر منجر به واکنش شدیدی شد که باعث عقبگرد آن «انگیزه» شد. کمتر از ۵۰ سال پیش بود که یک گشتی پلیس در بزرگراه کالیفرنیا یک مرد سیاهپوست و بیکار ۲۱ ساله که مظنون به رانندگی در حال مستی بود را دستگیر کرد. مادر او در اعتراض به این کار به خیابان رفت و بهدنبال آن منطقه «واتس» در لسآنجلس شاهد ۶ روز خشونتی بود که باعث کشته شدن ۳۴ نفر و زخمی شدن بیش از یک هزار نفر و آسیب بیش از ۴۰ میلیون دلاری به اموال شد.
تاد. اس. پوردام نویسنده ارشد در پولیتیکو در پی تصمیم هیات منصفه در فرگوسن، میسوری، شایسته است که واقعیتی دوگانه از تاریخ آمریکا را یادآور شویم: تظاهرات- حتی آنها که به خشونت کشیده شد- بهطور کلی «انگیزه» قانونی و سیاسی حقوق مدنی را توسعه داد؛ درحالیکه شورشها بهطور معمول بیشتر منجر به واکنش شدیدی شد که باعث عقبگرد آن «انگیزه» شد. کمتر از 50 سال پیش بود که یک گشتی پلیس در بزرگراه کالیفرنیا یک مرد سیاهپوست و بیکار 21 ساله که مظنون به رانندگی در حال مستی بود را دستگیر کرد. مادر او در اعتراض به این کار به خیابان رفت و بهدنبال آن منطقه «واتس» در لسآنجلس شاهد 6 روز خشونتی بود که باعث کشته شدن 34 نفر و زخمی شدن بیش از یک هزار نفر و آسیب بیش از 40 میلیون دلاری به اموال شد.
درست ۵ روز قبل از آن حادثه، «لیندون. بی. جانسون» قانون حق رای سال ۱۹۶۵ را امضا کرده بود که استحکام بخش «قانون حقوق مدنی» سال گذشته بود و احساس خوبی در تلاشهای طولانی مدت این کشور برای زندگی بر اساس مرام پدران بنیانگذار به وجود آورد. در مقابل، این شورش عمق ناامیدی اقتصادی و اجتماعی پایدار در جوامع سیاهپوست در سراسر کشور را نشان میداد که نه تنها موجب تاملی ملی بلکه موجب تلافی ویرانگر سفیدپوستان خشمگین شد. «ویلیام پارکر»، رئیس پلیس قاطع لسآنجلس، اعلام کرد که «وقتی شما به مردم میگویید با آنها ناعادلانه رفتار میشود، به آنها بیاحترامی به قانون را میآموزید» انتظار این خشونت میرفت.
درست یک سال قبل از آن، در واکنش به شکست قابل توجه «باری گلدواتر» در انتخابات ریاستجمهوری (پس از آنکه او علیه قانون حقوق مدنی رای داد)، نیویورک تایمز چنین تیتر زد: «واکنش منفی سفیدپوستان بیشتر نمیشود»، اما «واتس»- و شورشهای نژادیِ پس از آنکه یادآور ترور مارتین لوتر کینگ در سال 1968 در آمریکا بود- در واقع زمینه را برای «استراتژی جنوبی» ریچارد نیکسون برای بهرهبرداری از خشم و نفرت سفیدان و پیروزی «قانون و نظم» او در برابر «هوبرت هامفری» فراهم کرد که مسلما به تسلط حزب جمهوریخواه بر کاخ سفید منجر شد؛ تسلطی که 28 سال از 46 سال گذشته را شامل میشود.
هیچ کس نمیتواند پیامد فرگوسن را پیشبینی کند، اما مقامهای ایالتی و محلی در حومه شهر سن لوئیس برای بدترینها آماده شدهاند. شبهایی که گاهی تظاهرات خشونتبار در آنجا در ماه اوت وجود داشت- بیتردید با پاسخ سنگین و تهاجمی پلیس بدتر شد- باعث شکاف شدید در بحثهای سیاسی-ملی شده است. افرادی مانند سناتور راند پاول هشدار دادهاند که تیراندازی یک افسر پلیس به یک مرد سیاه غیر مسلح- مایکل براون- یادآور نابرابریهای خیرهکننده در رفتار ماموران قانون با آمریکاییهای سیاه و سفید است درحالیکه «راش لیمبو» ماه گذشته اعلام کرد که یافتههای کالبدشکافی نشان میدهد براون در فاصله نزدیک کشته شد و این تقویتکننده ادعای آن افسر است مبنیبر اینکه در معرض خطر بوده است.
«اریک هولدر»، دادستان کل که اداره او هم در حال انجام تحقیقات خود در مورد تیراندازی به براون است، نکتهای گفته و آن، این است که تظاهرات مسالمتآمیز به تعبیر جان. اف. کندی (که راهپیمایی سال 1963 در واشنگتن را پیشبینی کرده بود) «سنت بزرگ» مخالفت در آمریکاست. درست است که قوانین حقوق مدنیِ سدشکنِ دهه 1960 هرگز نمیتوانست بدون سالها تظاهرات شجاعانه خیابانی و نبرد دادگاهها که از سوی کینگ و دیگران آغاز شد تصویب شود. آنچه کمتر به یاد آورده میشود این است که محرک تصویب این قوانین نه تنها انگیزه عدالت اجتماعی، بلکه انگیزه موازی کنترل اجتماعی هم بود. وقتی سگهای پلیسِ «بول کانر» معترضان مسالمت جوی سیاهپوست در بیرمنگام- آلاباما- را مورد حمله قرار دادند و فیلم و اخبار هولناک آن در سراسر جهان گسترش یافت، کندی و دستیارانش متوجه شدند که دیگر نمیتوانند هیچ گونه دفاع اخلاقی از بیمیلی خود برای طرح لایحه جامع حقوق مدنی به عمل آورند.
چند روز بعد، وقتی معترضان سیاهپوست خشمگین به خیابانهای بیرمنگام ریختند و در پاسخ به شلیک بمبهای آتش زا به خانه برادرِ کینگ، آجر و بطری پرتاب کردند، دستیاران ارشد کندی استدلالی عملی به این شکل ارائه دادند: تنها راه برای جلوگیری از چنین تظاهراتی همانا یک قانون جدید فدرال برای جلوگیری از تبعیض است. پس از اینکه رئیسجمهور به «برک مارشال»- معاون دادستان کل و وکیل ارشد حقوق مدنی کندی- گفت که این وضعیت یادآور شورشها در هنگام ادغام دانشگاه میسی سی پی در سال پیش از آن است، مارشال چنین پاسخ داد:«بله، چنین است، اما این یکی متفاوت است چرا که در آنجا ما یک گروه سفیدپوست علیه یک کاکاسیاه داشتیم. در اینجا یک گروه کاکاسیاه* داریم علیه...».
البته با اتمام دهه 60 قوانین جدید نه هیچ تبعیضی را پایان داد و نه کاری برای به پایان رساندن این اختلال و بینظمیها انجام داد. تا سال 1966- وقتی مجلس سنا قانون «مسکن باز» را مورد بحث قرار داد که در نهایت در سال 1968 تصویب شد- «ریک پرلشتین»در کتاب خود با عنوان «Nixonland» چنین روایت میکند که محافظه کاران هشدار میدادند که خودِ قانونِ حقوق مدنی باعث ناآرامی است. «سام اروین» از کارولینای شمالی اعلام کرد: «این سابقه نشان میدهد که هر چه قوانین بیشتری در این کشور در سطح ملی، ایالتی و محلی تصویب شود، شورشها و غارتهای بیشتری خواهیم داشت.»
تصادفی نیست که رونالد ریگان در همان سال با دستور «قانون و نظم» توانست فرماندار کالیفرنیا شود و ۱۴ سال بعد در «نمایشگاه شهر نشوبا» نامزد ریاستجمهوری شود؛ شهری که از محل قتل سه فعال حقوق مدنی در میسیسیپی چندان دور نیست. پرلشتین میگوید پس از شورشهای «واتس»، جانسون به سازمانهای فدرال دستور داد تا کمکی ۲۹ میلیون دلاری به محلات ارائه دهند، اما در خفا تا مبادا او به حمایت از آشوبگران یا افزایش انتظارات که جرقه خشونت بیشتر است متهم شود (او گفت: «کاکا سیاهها ادرار کردن در راهروهای سنا را متوقف خواهند کرد.») در سال ۱۹۹۲، وقتی بار دیگر لسآنجلس غرق در شورش شد- بدترین شورش در تاریخ آمریکا با بیش از ۵۰ کشته و ۲ هزار زخمی و یک میلیارد دلار خسارت به اموال- خطوط نبرد حزبی به وضوح ترسیم شد. پرزیدنت جورج بوش در مورد نحوه پاسخ ابتدا بهت زده و ناامید به نظر میرسید، سپس ناآرامی را با عنوان «خشونت اوباش...» محکوم کرد. وقتی «مارلین فیتزواتر»، سخنگوی بوش، اعلام کرد که کاخ سفید معتقد است بسیاری از مشکلات شهری ریشه در برنامههای اجتماعیِ شکست خورده دموکراتها در دهه ۶۰ دارد، بیل کلینتون دست به عتاب و خطاب زد. او گفت: «واقعا شگفتانگیز است. جمهوریخواهان که از ۲۴ سال گذشته، ۲۰ سال را در کاخ سفید بودند این همه راه به عقب و به دهه ۶۰ برمیگردند تا کسی را پیدا کنند که همه تقصیرها را گردن او بیندازند. برایم مهم نیست که چه کسی مقصر شناخته شود. میخواهم کاری برای آن مشکل انجام دهم.»
انتخابات باراک اوباما بدون قوانین حقوق مدنی دهه 60 غیرممکن بود، اما مشکلات او در کاخ سفید- به ویژه مشکلات سیاسی که او و دستیارانی مانند هولدر هر گاه که میخواهند مسائل نژادی را مطرح کنند و دربارهاش حرف بزنند با آن مواجهند- بسیار به واکنش شدید علیه آن قوانین و گسست مداوم از اجماع ملی در مورد نژاد طی 50 سال گذشته مدیون است. اینکه آیا فرگوسن در نهایت نقطه عطف مهمی در مسیر هماهنگی نژادی باشد یا انگیزه دیگری برای عقبگرد و واکنش شدید، با آن چیزی تعیین خواهد شد که در خیابانهای آنجا در ساعات و روزهای آینده رخ میدهد.
* واژهای توهین آمیز(negro) و نژادپرستانه خطاب به سیاهان
درست ۵ روز قبل از آن حادثه، «لیندون. بی. جانسون» قانون حق رای سال ۱۹۶۵ را امضا کرده بود که استحکام بخش «قانون حقوق مدنی» سال گذشته بود و احساس خوبی در تلاشهای طولانی مدت این کشور برای زندگی بر اساس مرام پدران بنیانگذار به وجود آورد. در مقابل، این شورش عمق ناامیدی اقتصادی و اجتماعی پایدار در جوامع سیاهپوست در سراسر کشور را نشان میداد که نه تنها موجب تاملی ملی بلکه موجب تلافی ویرانگر سفیدپوستان خشمگین شد. «ویلیام پارکر»، رئیس پلیس قاطع لسآنجلس، اعلام کرد که «وقتی شما به مردم میگویید با آنها ناعادلانه رفتار میشود، به آنها بیاحترامی به قانون را میآموزید» انتظار این خشونت میرفت.
درست یک سال قبل از آن، در واکنش به شکست قابل توجه «باری گلدواتر» در انتخابات ریاستجمهوری (پس از آنکه او علیه قانون حقوق مدنی رای داد)، نیویورک تایمز چنین تیتر زد: «واکنش منفی سفیدپوستان بیشتر نمیشود»، اما «واتس»- و شورشهای نژادیِ پس از آنکه یادآور ترور مارتین لوتر کینگ در سال 1968 در آمریکا بود- در واقع زمینه را برای «استراتژی جنوبی» ریچارد نیکسون برای بهرهبرداری از خشم و نفرت سفیدان و پیروزی «قانون و نظم» او در برابر «هوبرت هامفری» فراهم کرد که مسلما به تسلط حزب جمهوریخواه بر کاخ سفید منجر شد؛ تسلطی که 28 سال از 46 سال گذشته را شامل میشود.
هیچ کس نمیتواند پیامد فرگوسن را پیشبینی کند، اما مقامهای ایالتی و محلی در حومه شهر سن لوئیس برای بدترینها آماده شدهاند. شبهایی که گاهی تظاهرات خشونتبار در آنجا در ماه اوت وجود داشت- بیتردید با پاسخ سنگین و تهاجمی پلیس بدتر شد- باعث شکاف شدید در بحثهای سیاسی-ملی شده است. افرادی مانند سناتور راند پاول هشدار دادهاند که تیراندازی یک افسر پلیس به یک مرد سیاه غیر مسلح- مایکل براون- یادآور نابرابریهای خیرهکننده در رفتار ماموران قانون با آمریکاییهای سیاه و سفید است درحالیکه «راش لیمبو» ماه گذشته اعلام کرد که یافتههای کالبدشکافی نشان میدهد براون در فاصله نزدیک کشته شد و این تقویتکننده ادعای آن افسر است مبنیبر اینکه در معرض خطر بوده است.
«اریک هولدر»، دادستان کل که اداره او هم در حال انجام تحقیقات خود در مورد تیراندازی به براون است، نکتهای گفته و آن، این است که تظاهرات مسالمتآمیز به تعبیر جان. اف. کندی (که راهپیمایی سال 1963 در واشنگتن را پیشبینی کرده بود) «سنت بزرگ» مخالفت در آمریکاست. درست است که قوانین حقوق مدنیِ سدشکنِ دهه 1960 هرگز نمیتوانست بدون سالها تظاهرات شجاعانه خیابانی و نبرد دادگاهها که از سوی کینگ و دیگران آغاز شد تصویب شود. آنچه کمتر به یاد آورده میشود این است که محرک تصویب این قوانین نه تنها انگیزه عدالت اجتماعی، بلکه انگیزه موازی کنترل اجتماعی هم بود. وقتی سگهای پلیسِ «بول کانر» معترضان مسالمت جوی سیاهپوست در بیرمنگام- آلاباما- را مورد حمله قرار دادند و فیلم و اخبار هولناک آن در سراسر جهان گسترش یافت، کندی و دستیارانش متوجه شدند که دیگر نمیتوانند هیچ گونه دفاع اخلاقی از بیمیلی خود برای طرح لایحه جامع حقوق مدنی به عمل آورند.
چند روز بعد، وقتی معترضان سیاهپوست خشمگین به خیابانهای بیرمنگام ریختند و در پاسخ به شلیک بمبهای آتش زا به خانه برادرِ کینگ، آجر و بطری پرتاب کردند، دستیاران ارشد کندی استدلالی عملی به این شکل ارائه دادند: تنها راه برای جلوگیری از چنین تظاهراتی همانا یک قانون جدید فدرال برای جلوگیری از تبعیض است. پس از اینکه رئیسجمهور به «برک مارشال»- معاون دادستان کل و وکیل ارشد حقوق مدنی کندی- گفت که این وضعیت یادآور شورشها در هنگام ادغام دانشگاه میسی سی پی در سال پیش از آن است، مارشال چنین پاسخ داد:«بله، چنین است، اما این یکی متفاوت است چرا که در آنجا ما یک گروه سفیدپوست علیه یک کاکاسیاه داشتیم. در اینجا یک گروه کاکاسیاه* داریم علیه...».
البته با اتمام دهه 60 قوانین جدید نه هیچ تبعیضی را پایان داد و نه کاری برای به پایان رساندن این اختلال و بینظمیها انجام داد. تا سال 1966- وقتی مجلس سنا قانون «مسکن باز» را مورد بحث قرار داد که در نهایت در سال 1968 تصویب شد- «ریک پرلشتین»در کتاب خود با عنوان «Nixonland» چنین روایت میکند که محافظه کاران هشدار میدادند که خودِ قانونِ حقوق مدنی باعث ناآرامی است. «سام اروین» از کارولینای شمالی اعلام کرد: «این سابقه نشان میدهد که هر چه قوانین بیشتری در این کشور در سطح ملی، ایالتی و محلی تصویب شود، شورشها و غارتهای بیشتری خواهیم داشت.»
تصادفی نیست که رونالد ریگان در همان سال با دستور «قانون و نظم» توانست فرماندار کالیفرنیا شود و ۱۴ سال بعد در «نمایشگاه شهر نشوبا» نامزد ریاستجمهوری شود؛ شهری که از محل قتل سه فعال حقوق مدنی در میسیسیپی چندان دور نیست. پرلشتین میگوید پس از شورشهای «واتس»، جانسون به سازمانهای فدرال دستور داد تا کمکی ۲۹ میلیون دلاری به محلات ارائه دهند، اما در خفا تا مبادا او به حمایت از آشوبگران یا افزایش انتظارات که جرقه خشونت بیشتر است متهم شود (او گفت: «کاکا سیاهها ادرار کردن در راهروهای سنا را متوقف خواهند کرد.») در سال ۱۹۹۲، وقتی بار دیگر لسآنجلس غرق در شورش شد- بدترین شورش در تاریخ آمریکا با بیش از ۵۰ کشته و ۲ هزار زخمی و یک میلیارد دلار خسارت به اموال- خطوط نبرد حزبی به وضوح ترسیم شد. پرزیدنت جورج بوش در مورد نحوه پاسخ ابتدا بهت زده و ناامید به نظر میرسید، سپس ناآرامی را با عنوان «خشونت اوباش...» محکوم کرد. وقتی «مارلین فیتزواتر»، سخنگوی بوش، اعلام کرد که کاخ سفید معتقد است بسیاری از مشکلات شهری ریشه در برنامههای اجتماعیِ شکست خورده دموکراتها در دهه ۶۰ دارد، بیل کلینتون دست به عتاب و خطاب زد. او گفت: «واقعا شگفتانگیز است. جمهوریخواهان که از ۲۴ سال گذشته، ۲۰ سال را در کاخ سفید بودند این همه راه به عقب و به دهه ۶۰ برمیگردند تا کسی را پیدا کنند که همه تقصیرها را گردن او بیندازند. برایم مهم نیست که چه کسی مقصر شناخته شود. میخواهم کاری برای آن مشکل انجام دهم.»
انتخابات باراک اوباما بدون قوانین حقوق مدنی دهه 60 غیرممکن بود، اما مشکلات او در کاخ سفید- به ویژه مشکلات سیاسی که او و دستیارانی مانند هولدر هر گاه که میخواهند مسائل نژادی را مطرح کنند و دربارهاش حرف بزنند با آن مواجهند- بسیار به واکنش شدید علیه آن قوانین و گسست مداوم از اجماع ملی در مورد نژاد طی 50 سال گذشته مدیون است. اینکه آیا فرگوسن در نهایت نقطه عطف مهمی در مسیر هماهنگی نژادی باشد یا انگیزه دیگری برای عقبگرد و واکنش شدید، با آن چیزی تعیین خواهد شد که در خیابانهای آنجا در ساعات و روزهای آینده رخ میدهد.
* واژهای توهین آمیز(negro) و نژادپرستانه خطاب به سیاهان
ارسال نظر