عاشقانه‌ای همیشگی
فرهاد آییش بازیگر نمی‌دانم فیلم «پیش از نیمه شب» را دیده‌اید یا نه. می‌خواهم پیشنهاد کنم قبل از هرکاری در آخر هفته‌ای که پیش رو دارید حتما فیلم را ببینید. «پیش از نیمه شب» می‌تواند به راحتی به دو بخش تقسیم شود: اولین بخش، در هیچ‌کدام از دو قسمت قبلی «پیش از طلوع» و «پیش از غروب» مورد کنکاش قرار نگرفته است: اینکه دو شخصیت اصلی داستان رابطه اسرارآمیزی با یکدیگر دارند. یک سکانس تقریبا طولانی درباره شام وجود دارد که من را یاد فیلمنامه‌های قدیمی می‌اندازد. در میانه‌های فیلم یک مرتبه فیلم و داستان تغییر مسیر می‌دهد و ما می‌بینیم زن و مرد داستان راه می‌روند و حرف می‌زنند، اما حالا مکالمه سریع‌تری دارند و ناامیدی از دنیا در کلامشان موج می‌زند، اما هنوز هم آدم‌هایی هستند که در 23 سال قبل در فیلم آنها را دیده‌ایم، ولی تقریبا تفاوت‌هایی هم دارند دنیا و پا گذاشتن به میانسالی آنها را ناامید کرده و دلسردی دارند، هیچ چیز غافلگیرشان نمی‌کند. خصوصیت مهم و نیرومند قبل از نیمه شب در این است که چقدر همه چیز واقعی احساس می‌شود! مکالمه دو شخصیت اصلی داستان در هتل بسیار واقع‌گرایانه است و ما محبور نیستیم در این فیلم مشاجره هالیوودی را ببینیم. فیلم تصاویر زیبایی از یونان را به همراه دارد، ولی یک چهارم پایانی فیلم در اتاق‌های یک هتل می‌گذرد. «پیش از نیمه شب» یک فیلم تاریک است. یک تجربه سخت از کارگردانی که کارهای زیادی از او دیده‌ایم، ولی در پایان کارش هنوز هم خوش بینی نقش عمده‌ای در کار او دارد. تا یادم نرفته نام کارگردان کار را هم بگویم «ریچارد لینک لیتر» کارگردانی است که دوست دارم.