روایت گشتی در روستای ابیانه
سفر به آغوش آرامش
نیوشا امینیان
راهنمای تور
پیش آمده روزهایی دلت تنها یک سفر آرام، بیدغدغه و سبک بخواهد؟ سفری که در آن لابهلای لذتهای کوچک و بزرگ غرق شوی و تمام خستگیها را فراموش کنی. سفر به ابیانه این روستای کهن و آرام که چون مادر بزرگ مهربانی با روسری گلدارش کنار در خانه منتظر است تا اینبار به او سر بزنی، همان مقصدی است که آرامت میکند. یکی از روزها آژانسی که راهنمای تورهای آن بودم با من تماس گرفت و گفت که جمع کوچکی از دانشجویان پزشکی یکی از دانشگاهها میخواهند به ابیانه بروند.
نیوشا امینیان
راهنمای تور
پیش آمده روزهایی دلت تنها یک سفر آرام، بیدغدغه و سبک بخواهد؟ سفری که در آن لابهلای لذتهای کوچک و بزرگ غرق شوی و تمام خستگیها را فراموش کنی. سفر به ابیانه این روستای کهن و آرام که چون مادر بزرگ مهربانی با روسری گلدارش کنار در خانه منتظر است تا اینبار به او سر بزنی، همان مقصدی است که آرامت میکند. یکی از روزها آژانسی که راهنمای تورهای آن بودم با من تماس گرفت و گفت که جمع کوچکی از دانشجویان پزشکی یکی از دانشگاهها میخواهند به ابیانه بروند. برایم باعث خوشحالی بسیار بود که راهنمای این تور باشم؛ هم آنکه با جمعی از همسفران همراه میشدم که تقریبا با آنها همسن و سال بودم و دیگر اینکه دانشجویان علاقهمند بودند به سفری بروند که با فرهنگهای بومی سر و کار داشت که موضوع مورد علاقه من بود.
راه رسیدن
صبح خیلی زود بهراه افتادیم. برای رفتن به ابیانه راه جاده قم را درپیش گرفتیم. حدود دو ساعت بعد از حرکتمان در نزدیکی عوارضی قم جای مناسبی را برای صرف صبحانه پیدا کردیم؛ محلی که امکانات مکفی برای اتراق موقت مسافران داشت و با درختانی بسیار، سایهای خنک را به رایگان به ما هدیه کرده بود. برای صبحانه سفره بزرگی پهن کردیم و خوراکیهای رنگارنگ را در آن چیدیم. بعد از صرف صبحانه هم معارفه کوتاهی گذاشتیم تا با همدیگر آشنا شویم. اینکه تمام مسافران دانشجوی رشته پزشکی بودند، فرصت جالبی را برایم بهوجود آورده بود تا با این رشته و دغدغههای همسفرانم آشنا شوم. ما کمی هم درباره مقصدی که به سمت آن در حرکت بودیم صحبت کردیم و قرار شد در راه باز هم این بحث را ادامه بدهیم.
پس از قم به سمت کاشان حرکت کردیم. تقریبا چهل کیلومتر قبل از نطنز جادهای را که منتهی به ابیانه بود، دیدیم. از این جاده تا خود ابیانه کمتر از یک ساعت راه بود. در مسیر درختان پرشکوفه، دیوارهای کاهگلی و طبیعت بکر منطقه هوش از سر همسفرانم برده بود. کمی بعد آسمان با ابرهای بارانزای دوستداشتنی پوشیده شد. نمنم باران و سکوت عمیق جاده همه را مجذوب خود کرده بود. حدود یک کیلومتر با ابیانه فاصله داشتیم که اولین جاذبه ابیانه خودش را به نشان داد؛ حفرههایی که گاه و بیگاه در دل کوه ظاهر شده بودند و حیرت و سوالهای زیادی را برای مسافرانم ایجا میکردند. برایشان توضیح دادم که این حفرهها درواقع غارهایی دستکند هستند و اهالی ابیانه از زمانهای بسیار دور برای نگهداری دامها یا انبار کردن وسایل از آن استفاده میکردند. این حفرهها معمولا درهای چوبی دارند و از نظر معماری و دلایل ایجاد، داستانهای جالبی را در خود پنهان کردهاند.
خفته بر دامان کرکس
حالا ابیانه، چون شالی سرخ رنگ بر دامان کوه کرکس پهن شده بود. از ورودی اصلی روستا دیگر امکان تردد با خودرو وجود ندارد. پس ما هم از ماشین پیاده شدیم و کوله بر دوش به سمت روستا حرکت کردیم. در ابیانه جاذبههای بسیار وجود دارد. اولین چیزی که به نظر میرسد رنگ سرخ و زیبای مصالح بهکار رفته در ساخت خانههاست. خانههای این روستا، معماری خاصی دارند و ارتفاع آنها به بیش از سه طبقه نمیرسد. بیشتر پنجرهها با نردههای چوبی زینت داده شدهاند و ساخت درهای ارسی هم در آنها متداول است. بعد از خانهها، پدربزرگها و مادربزرگهای مهربان روستا دل از ما میبردند. هنوز پوشیدن لباس محلی در بین اهالی روستا مرسوم است. لباس آقایان نشاندهنده وقار آنها است و لباس خانمها با پارچههای گلدار و چارقدهای سفید، حکایت از روح زیباپسند زنان این روستا دارد. ما در کوچههای روستا گردشمان را آغاز کردیم.
مسجد، امامزاده و آتشکده کهن روستا را دیدیم و روبهروی چند خانه هم برای توضیحات درباره معماری و شیوههای آجرچینی توقف کردیم. بعد از اینها به مغازه کوچکی رسیدیم که میوههای خشک و لواشکهای خوشمزهای داشت. با امتحان کردن کمی از این خوراکیها، کوله بار همسفرانم با سوغاتیهای ابیانه پر شد. برای من بهعنوان راهنما خرید کردن از روستاییان بسیار اهمیت دارد. ما گردشگران وقتی به جاذبه توریستی وارد میشویم، میتوانیم نقش موثری در توسعه آن منطقه داشته باشیم. یکی از راههای پیش رو برای این امر خرید کردن از محصولات محلی است که برای تولید آنها آسیبی به محیط زیست و فرهنگ وارد نشده. این خریدها رابطه حسنهای بین گردشگران و مردم محلی ایجاد میکند و ضمنا تجربه ناب و زیبایی هم به توریستها میدهد. با اینکه باران در ابیانه هم دنبال ما آمده بود اما معماری اصیل روستا طوری بود که حتی در باران هم میتوانستیم به حرکت خود ادامه دهیم و بدون مشکل از تمام روستا بازید کنیم.
پزشکان آینده با دامن گلدار!
بعد از حدود دو ساعت ما بیشتر روستا را دیده بودیم. به همسفرانم بهخصوص دخترها، پیشنهاد دادم که تجربه پوشیدن لباسهای محلی را از دست ندهند. خانمدکترهای آینده در لباسهای گلدار ابیانه بسیار زیبا شده بودند. خانمی که این لباسها را نگهداری میکرد به ما اجازه داد با همان لباسهای محلی در روستا گردش کنیم و هرجا که خواستیم عکس بگیریم. کمی بعد کنار رنگ سرخ خانهها یا پنجرههای چوبی، سکوهای نسبتا بلند جلوی خانهها که نامشان «پیرنشین» است و گاهی هم کنار درختان کهنسال ابیانه دخترانی را میدیدم که با دامن چیندار و چارقدهایشان در قاب دوربینها میخندیدند.
دیزی و دیگر هیچ
دیگر داشت از وقت ناهار میگذشت. بالاخره همسفرانم راضی شدند که به ابتدای روستا بازگردیم و ناهار را در هتلی که چند سالی است در ابیانه ساخته شده صرف کنیم. این هتل با اینکه تازهساز است، اما با معماری و فرهنگ روستا همخوانی خوبی دارد. داخل رستوران تزئینات جالبی دارد و منوی غذاها هم متنوع است. همانطور که حدس میزدم حال و هوای روستا روی همسفرانم بسیار تاثیر گذاشته بود. تمام آنها برای ناهار دیزی سفارش دادند و پیشنهاد امتحان کردن دوغ محلی را هم رد نکردند. بعد از ناهار هم قوریهای گل قرمزی در بالکن رستوران منتظرمان بودند تا در خنکای بعد از ظهر از ما با نمای روستا و چایی مطبوع پذیرایی کنند.
شب میمانید یا میروید؟
اگرچه جاده منتهی به روستا امن است، اما بهتر است قبل از تاریکی هوا از آن بگذرید تا هم زیباییهای آن را از دست ندهید و هم آنکه ضریب ایمنی سفرتان بالا بماند. اما اگر در روستا بودید و شب شد اصلا نگران نباشید. امکانات اقامتی ابیانه در سطح خوبی قرار دارد و شبمانی در این روستای زیبا خالی از لطف نخواهد بود. آسمان ابیانه برای گردشگری نجومی شرایط ویژهای دارد و حتی یک رصدخانه هم در حوالی روستا قرار گرفته است. مطمئن باشید اگر شب در ابیانه بمانید بارش شهابها و وضوح اجرام آسمانی حتی بدون هیچ ابزار رصدی خواب را از چشمتان میرباید. برای ما بهترین سوغات از ابیانه آرامش و تجربه فرهنگی کهن بود. سوغاتی که باید آن را دریابیم و ارج بنهیم تا صاحبان آن تشویق به حفظ و نگهداریاش باشند. ابیانه تجربهای است که دوست داشتنش سخت نخواهد بود. امتحانش کنید؛ چون چای بعدازظهر زیر یک باران نمنم دلنشین است.
اما یک چیز را هم فراموش نکنید؛ وقتی وارد یک روستا میشویم وظیفه داریم به هنجارها و آداب و رسوم مردم آن احترام بگذاریم و از سوی دیگر، سعی داشته باشیم به محیط زیست آن آسیب وارد نکنیم. ابیانه جزو یکی از روستاهای آسیبپذیری است که طی سالهای گذشته با پذیرش بیش از حد گردشگران، با چالشهای فرهنگی و زیست محیطی روبهرو بوده است. از اینرو وظیفه گردشگرانی که از این پس به آنجا سفر میکنند از این حیث مهم و تعیینکننده است. پس اگر به ابیانه میروید، مراقبش باشید تا این میراث زنده و این طبیعت زیبا برای آیندگان نیز باقی و پایدار بماند.
ارسال نظر