بهانههای عدم اجرای طرح تفصیلی
محمود اولاد
مشاور و پژوهشگر مسکن و شهری
طرح جامع و تفصیلی شهر تهران را با تمام کاستیها و انتقادات وارده، میتوان عصاره توان دانش شهرسازی ایران در نظر گرفت. چراکه یک مشاور مادر به همراه ٢٢ مشاور برای هر منطقه به همراه دستگاههای دولتی و عمومی و نهادهای نظارتی، تقریبا بخش عمده کارشناسان شهرسازی کشور را در طول یک دهه درگیر خود کرده بود. نتیجه یک دهه کار مطالعاتی و میدانی سنگین و جلسات همفکری و تعاملات دانشی، طرح جامع و تفصیلی شهر تهران را رقم زد. این طرح همانند هر طرح دیگری، مشتمل بر برنامه الزامی اجرایی (تامین خدمات هفتگانه و زیرساختها)، الزامات تحقق طرح و از سوی دیگر، ضوابط کنترلی اقدامات بخش خصوصی (ساختوسازهای انتفاعی) است.
محمود اولاد
مشاور و پژوهشگر مسکن و شهری
طرح جامع و تفصیلی شهر تهران را با تمام کاستیها و انتقادات وارده، میتوان عصاره توان دانش شهرسازی ایران در نظر گرفت. چراکه یک مشاور مادر به همراه ٢٢ مشاور برای هر منطقه به همراه دستگاههای دولتی و عمومی و نهادهای نظارتی، تقریبا بخش عمده کارشناسان شهرسازی کشور را در طول یک دهه درگیر خود کرده بود. نتیجه یک دهه کار مطالعاتی و میدانی سنگین و جلسات همفکری و تعاملات دانشی، طرح جامع و تفصیلی شهر تهران را رقم زد.این طرح همانند هر طرح دیگری، مشتمل بر برنامه الزامی اجرایی (تامین خدمات هفتگانه و زیرساختها)، الزامات تحقق طرح و از سوی دیگر، ضوابط کنترلی اقدامات بخش خصوصی (ساختوسازهای انتفاعی) است.اما در عرصه عمل، نهادهای مجری طرح جامع و تفصیلی از اجرای طرح و عمل به ضوابط کنترلی ابا کردند.
بخشهای دولتی، به بهانه کمبود منابع مالی از سویی و جزیره ای بودن تصمیمگیریها و بعضا تامین مالی به اصطلاح هزینههای جاری، با اعلام عدم نیاز، اراضی در نظر گرفته شده برای خدمات را به حراج گذاشتند یا بدتر، بهدنبال تغییر کاربری به کاربریهای انتفاعی و کسب سود پرداختند. اما نهاد اصلی مدیریت شهری که وظیفه کنترل ضوابط و کنترل ساختوسازهای شهری را باید انجام دهد، به دلایل زیر، از انجام آن عدول کرد و تغییرات زیادی در پهنهبندی انجام داد:
١- عدم قابلیت اجرا: برخی پهنهها و ضوابط، با این بهانه که اجرایی نیست، کنار گذاشته شد. این در حالی است که از سویی طرح جامع وظیفه تعیین روش اجرا را برعهده ندارد و از سوی دیگر نهاد مجری، هیچ تفکری برای یافتن روش اجرا انجام نداد. بهعنوان مثال، همین چند روز پیش، ریاست شورای شهر مطرح فرمودند که حفظ باغات با ضوابط حفاظتی قابل اجرا نبود (نقل به مضمون) و گفتند در باغی ٢٠٠٠ متری که ٤٠٠ متر زیربنا فقط ساخته میشود، مساله حل میشود! البته با تراکم ٢٤٠ درصد، یعنی ٤٨٠٠ متر، یعنی ١٢ طبقه! خب مسلم است که در مرحله ساخت یک برج ١٢ طبقه، کل باغ از بین خواهد رفت. این در حالی است که در دنیا روشهای نوینی برای این منظور وجود دارد، از جمله انتقال حق توسعه.
٢- وابستگی به درآمدهای حاصل از ساختوساز: اصولا وقتی شهر با عوارض ساختوساز اداره میشود و سهم شارژ شهری بسیار پایین است، شهرداری قاعدتا باید فقط صدای سازندگان را در شهر بشنود، نه صدای عموم مردم و صدای شهر را. منافع سازندگان و مالکان با منافع شهرداری چنان عجین شده است که شهرداری به نفع آنان تصمیم خواهد گرفت.
٣- عمل به عرفهای نادرست بهرغم اینکه طرح جامع ملاک ٦٠ درصد سطح اشغال را در ساختوسازهای عادی (غیربلندمرتبه) مطرح میکند، هنوز شهرداری ٦٠ درصد طول به اضافه ٢ متر را در نظر میگیرد. و جالبتر اینکه آن را جزء تراکم حساب نمیکند. این امر باعث شده است که در بسیاری مناطق بهویژه مناطق جنوب که قطعات ریزدانهتر هستند، حیاط هایی با عرض کمتر از یک متر را شاهد باشیم. ساختمانهای ٥ طبقه با نیم متر فضای بین آنها بهعنوان فضای باز ساختمان!
البته این داستان سر دراز دارد و قطعا اگر ساختار مالی و سیستم تفکری شهرداری تغییر نکند، همواره شاهد این مسائل خواهیم بود.
ارسال نظر