مهمترین نکات درباره برنامهریزی مالی
اولین قانون این است که شما باید ۱۰ درصد از تمام درآمدی را که در ماه به دست میآورید، پسانداز کنید. توجه کنید که ۱۰ درصد از کل درآمد. این نکته بسیار مهم است چون ممکن است شما از چند طریق درآمد داشته باشید. حالا باید این درصد را به ریال تبدیل کنید. قلم و کاغذ بردارید، تمام درآمد ماهانه خود را حساب کنید. با ضرب درآمد در ۱۰ درصد میتوانید بفهمید که ماهانه چقدر باید پسانداز کنید. این پولی است که باید به هر نحو ممکن پسانداز کنید. تصور کنید این پول یکی از قبضهایتان است. همان طور که ماهانه قبضهای برق، تلفن و.
اولین قانون این است که شما باید 10 درصد از تمام درآمدی را که در ماه به دست میآورید، پسانداز کنید. توجه کنید که 10 درصد از کل درآمد. این نکته بسیار مهم است چون ممکن است شما از چند طریق درآمد داشته باشید.
حالا باید این درصد را به ریال تبدیل کنید. قلم و کاغذ بردارید، تمام درآمد ماهانه خود را حساب کنید. با ضرب درآمد در ۱۰ درصد میتوانید بفهمید که ماهانه چقدر باید پسانداز کنید. این پولی است که باید به هر نحو ممکن پسانداز کنید. تصور کنید این پول یکی از قبضهایتان است. همان طور که ماهانه قبضهای برق، تلفن و... دارید، قبضی هم دارید که پسانداز شما است. قبضی که شما نمیتوانید آن را نپردازید. بهترین راه برای پرداخت هر قبض این است که آن را اول ماه بپردازید. این طور میتوانید دخل و خرجتان را تنظیم کنید. این مطلب درباره قبض پسانداز هم صادق است. اول ماه پول قبض پساندازتان را کنار بگذارید. وقتی شما قبضها را پرداخت میکنید، دیگر روی آن پول حساب نمیکنید. این پولی است که از دخل شما خارج شده است. به همین نحو پولی را که برای قبض پسانداز کنار گذاشتهاید، از دخل و خرجتان خارج کنید. به آن به چشم پولی که دیگر در اختیار شما نیست نگاه کنید. بقیه ماه باید بدون در نظر گرفتن آن پول دخل و خرجتان را تنظیم کنید. برخی افراد به پولی که به عنوان پسانداز کنار گذاشتهاند تنها به عنوان ذخیرهای برای هزینههای جاری نگاه میکنند. این
نگاه غلط است. به هیچ عنوان روی پول پسانداز شده برای امور جاری حساب نکنید. پسانداز پولی نیست که در انتهای ماه برای شما میماند. بلکه خرج ماهانه، پولی است که پس از کم کردن پسانداز، برایتان میماند. اگر میخواهید پسانداز کنید باید نگاه خود را به پسانداز عوض کنید. اختلاف بین نگاهی که در ماه خرج میکند و هرچه باقی ماند را به عنوان پسانداز نگاه میدارد و نگاهی که در ابتدای ماه پول پسانداز را از چرخه مالی خارج میکند و در ادامه ماه سعی میکند هزینههایش را مدیریت کند.
ما مدیریت مالی را در عمل یاد میگیریم. اگر این کار را به مدت تنها 3 ماه انجام دهید، خواهید دید که در ماه 4 به صورت خودکار ذهنتان دیگر روی آن پول حساب نمیکند و وسوسه هزینه کردن پسانداز، از سرتان خارج میشود. علاوهبر آن در عمل یاد میگیرید که چطور با همین پول فعلی اوضاع را تثبیت و اداره کنید. پولی که از دخل شما خارج شود، از ذهنتان هم خارج میشود. پس از مدتی دیگر شما پسانداز را به عنوان یک وظیفه و اجبار نگاه نمیکنید. احساس نمیکنید که بخشی از پول خود را در ابتدای ماه از دست میدهید.
هنگامی که شما مهارتهای پسانداز را تقویت میکنید در واقع ارزش بیشتری برای عمر، تلاش و کار قائل هستید. برای به دست آوردن پول شما عمرتان را هزینه میکنید. پس باید در مصرف بسیار دقیق باشید. مهارت پسانداز چیزی نیست که کس دیگری بتواند به شما یاد بدهد. بقیه به شما کمک میکنند، اما کار اصلی را خودتان انجام میدهید. یادگیری همه مهارتها نیازمند تمرین فراوان است. به صورت تئوریک نمیتوان شنا یا دوچرخه سواری یاد گرفت. همین امر درباره مهارتهای مالی هم صادق است.
مهارتهای مصرف بهینه
بدترین روش برای تصمیم درباره هزینه کردن پولهایتان، این است که صرفا بر اساس خواستهای آنی و لحظهای تصمیمی بگیرید. اگر اولویتبندی نداشته باشید بلافاصله به هر خواستهای که پیش میآید، بله میگویید. (تفاوت نیازها و خواستها را که فراموش نکردهاید). در صورت ادامه این روند قبل از اینکه ماه تمام شود، پولتان تمام شده است. بهترین راه برای برنامهریزی و اولویتگذاری این است که به تمام بدیلهای ممکن انتخاب خود فکر کنید. هنگام خرید این سوال را نپرسید «من باید این را بخرم یا نخرم؟». این سوال غلط است. سوال درست این است «آیا من از پس هزینه این کالا بر میآیم یا نه؟»
این مقایسه به مرور تبدیل به عادت ذهنی شما میشود. عادات ما چیزی نیست جز رفتار ما در طی مدتی از زمان. پس خیلی راحت میتوانید امور را تبدیل به عادت ذهنی خود کنید. این کار فقط در اوایل وقت گیر و سخت است. خواهید دید که در ادامه که به عادت تبدیل شد، انرژی بسیار کمی از شما میگیرد. پس به جای سوال بله و خیر مقایسه کنید. این روش به شما کمک میکند که جلوی تصمیمها و هوسهای آنی گرفته شود. باید یاد بگیریم که در برابر خواستهای لحظهای و وسوسههای گذرای برای مصرف و خرید بیشتر مقاومت کنیم.
شما باید خریداری باهوش باشید. تبلیغات تنها یک طرف داستان را برایتان تعریف میکنند. دیدن روی دیگر داستان وظیفه شماست. فریب تبلیغات را نخورید. امروزه اینترنت همه جا در دسترس است. برای یک بار هم که شده وقت بگذارید و برندی را که معمولا انتخاب میکنید در اینترنت جستوجو کنید. بسیاری از افراد تجربه خودشان را از محصولات مختلف در فضای مجازی منتشر میکنند. از قیمت، کیفیت و میزان رضایتشان مینویسند. شما به رایگان میتوانید از تجربه آنها استفاده کنید. این کار شاید بیشتر از نیم ساعت هم وقت شما را نگیرد. اما به شما کمک میکند که هر بار برای خرید تصمیم بهتری بگیرید. فراموش نکنید که خرید امری است که همیشه با آن سروکار دارید. پس اگر اندکی هم بتوانید صرفه جویی کنید در بلند مدت تاثیر زیادی خواهد داشت. از دوستان و دیگران درباره محصولات بپرسید. حتی در فروشگاه میتوانید از دیگر مشتریان هم بپرسید. احتمالا میتوانید افرادی را پیدا کنید که بیشتر از شما تجربه داشته باشند.
ماهها از نظر هزینهها با هم متفاوت هستند. برای مثال شما نیاز به کفش یا لباس دارید. نیازی که ماهانه نیست. هنر یک مصرف کننده خوب این است که برنامه خود را چنان تنظیم کند که ماهها از نظر مالی یکسان به نظر آیند. باید مجموع هزینههایتان را در ماه یکسان نگاه دارید. این کار سختی است، اما اگر به چنان تواناییای برسید هزینههای ماهانه را قابل پیشبینی و کنترل پذیر کردید. این یعنی شما یاد گرفتهاید چطور هزینه و درآمد خود را متعادل و متوازن کنید.
ارسال نظر