نادیده گرفتن روابط انسانی  در سازمان ها
ریشه همه بدی‌ها در کسب‌وکار، طمع نیست. این یک اشتباه ساده و یک سوءتفاهم است. زمانی که سازمان‌ها حقیقت را نمی‌بینند، این روح شیطانی در سازمان رها می‌شود. این حقیقت یک راز نیست. پیچیده هم نیست.حقیقت این است که: موفقیت کسب‌وکار در روابط انسانی است.
شما افرادی را که دوست دارید یا حداقل به آنها اعتماد دارید استخدام می‌کنید. ماشین، خانه، لباس و جواهرات می‌خرید تا افرادی را که دوست دارید یا به آنها احترام می‌گذارید، جذب کنید یا تحت تاثیر قرار دهید. قطعا، دلیل شما از خرید خانه‌ این است که حیاط بزرگی دارد و مدارس خوبی در اطراف آن است؛ اما افراد اندکی آگاهانه به همسایگی کسانی می‌روند که دوست ندارند. بیشتر افراد حرفه‌ای اهمیت روابط را درک می‌کنند اما این اهمیت به‌طور سیستماتیک از بیشتر شرکت‌های عمومی حذف شده‌اند.
همه ما به اشتباه فکر می‌کنیم که کارمندان به مدت طولانی وفادار نمی‌مانند؛ بنابراین شرکت‌ها نیز نیاز چندانی به وفاداری ندارند. مدیران دوست دارند تا در مورد تغییرات مخرب، سازگاری، زیرکی، تغییرات مدیریت و رقابت‌پذیری صحبت کنند. برای نوآور بودن، آنها احساس می‌کنند که به‌طور مداوم نیاز به سازمان‌دهی و طراحی مجدد دارند.
من سازمان‌های B۲B (بنگاه به بنگاه) بی‌شماری را دیده‌ام که مشتریان را از مدیران حسابداری که بسیار خوب به وظایف خود عمل می‌کنند، دور می‌کنند؛ فقط به‌خاطر اینکه آنها را با افراد دیگری که حتی مشخص نیست چگونه به مشتریان خدمت می‌کنند، جایگزین کنند. چرا؟ چون برخی مدیران اجرایی گمان می‌کنند که تشکیلات مجدد بسیار مهم‌تر از روابط است. آنها ارزش روابط انسانی از دست می‌دهند و به این ترتیب روح شیطانی را در سازمانشان رها می‌کنند.
به نظر شما این سخنان اغراق‌آمیز است؟ زمانی که شرکت‌ها بدون توجه کافی به روابط انسانی سازمان را راه‌اندازی می‌کنند؛ کارمندان احساس آسیب‌پذیری و گیجی می‌کنند و حالت تدافعی به خود می‌گیرند.
در نهایت، توانایی آنها برای تامین نیازهای خانواده‌ و شاید حتی ارزش‌شان زیر سوال قرار می‌گیرد. آنها شایعه‌سازی و از انتقال اطلاعات جلوگیری می‌کنند. به جای کسب اعتبار سعی در قاپیدن آن دارند. اگر بخواهیم بی‌طرف باشیم، آنها انتخاب‌های اندکی دارند؛ یا باقی می‌ماند یا نابود می‌شود.
بیایید نگاهی به انبوه اخراجی‌ها بیندازیم. از اینکه بشنوم یک شرکت 1000 یا حتی 10 هزار کارمند خود را اخراج کرده است بسیار ناراحت می‌شوم. این مساله فقط هزینه انسانی که بسیار هم فاجعه‌بار است، ندارد. این امر دلالتی بر این است که شرکت زمان، اولویت یا درکی برای نگاه واقعی به هر رابطه انسانی ندارد. در عوض، آنها به سادگی نیمی از افراد یا هر کسی را که برایشان کار کرده است، اخراج می‌کنند.
این یک شیطان واقعی است... شکست مطلق در آگاهی از ارزش روابط انسانی.
ما به روابط انسانی به‌عنوان یک مفهوم اشاره نمی‌کنیم. در مورد همه روابط انسانی مرتبط با افراد خاص صحبت می‌کنیم. کارمندان بسیاری وجود دارند که در دوران کاری‌شان با صدها نفر تعامل داشته‌اند، اما بدون توجه کافی بر روابط انسانی اخراج شدند یا دوباره تعیین شدند.آیا فکر می‌کنم مردم سزاوار شغل‌های مادام‌العمر و ترفیع‌های منظم بدون توجه به عملکرد و کارآیی‌شان هستند؟ نه.
آیا استدلال من این است که شرکت‌ها باید ناز کارمندان را بکشند؟ نه. خیلی ساده می‌گویم که روابط انسانی بیش از هر چیز دیگری مهم است و مدیران باهوش این را درک می‌کنند. کارمندان جوان باهوش نیز این را می‌فهمند. بنابراین فروش خود را حرفه‌ای انجام می‌دهند.
آنچه به آن امیدوارم این است که مدیران عامل، روسا و سرمایه‌گذاران این را به‌خاطر خواهند سپرد:
زمانی که ارقام بیش از افراد مهم باشند،کسب‌وکار به سمت شر خواهد رفت؛ چون زمانی که این اتفاق می‌افتد، کارمندان حتی وقتی کار درست را انجام می‌دهند، خرد می‌شوند. می‌دانید که آنچه می‌گویم درست است. شما به سمت افرادی جذب می‌شوید که دوستشان دارید، به آنها احترام می‌گذارید و به آنها اعتماد دارید. این نگرش را در مسیر کسب‌وکاری که راه می‌اندازید به کار بگیرید. از تلاش‌هایی که کسب‌وکار را به سمت یک بازی انتزاعی از ارقام هدایت می‌کند، ممانعت کنید. کسب‌وکار یک بازی نیست. به شدت جدی و قادر است به همه افرادی که می‌شناسید برای گذران زندگی کمک کند.
شما در یک جامعه انسانی زندگی می‌کنید. این را هرگز فراموش نکنید.