نقشه راه برای مدیرانی که میخواهند همین الان سازمانشان را تغییر دهند
مترجم: سینا مختاری
اگر از افراد بپرسید دوست دارند چه چیزی را در سازمانشان تغییر دهند، احتمالا سرتان را با کلی حرف خواهند خورد. سایت شرکت بالا نمیآید؛ تجدیدنظر در آن استراتژی رشد قدیمی بسیار زمانبر است و چرا تیم فروش مشتریهای بالقوه در آفریقایجنوبی را همچنان نادیده میگیرد. یک نفر باید واقعا کاری بکند. اما چه کسی؟ هری کرایمر، استاد بالینی استراتژی در مدرسه کلاگ، میگوید برخی گروههای جادویی از مردم به اسم «آن آدمها» وجود دارند. اینها افرادی هستند که اغلب برای تغییر منتظرشان هستیم.
مترجم: سینا مختاری
اگر از افراد بپرسید دوست دارند چه چیزی را در سازمانشان تغییر دهند، احتمالا سرتان را با کلی حرف خواهند خورد. سایت شرکت بالا نمیآید؛ تجدیدنظر در آن استراتژی رشد قدیمی بسیار زمانبر است و چرا تیم فروش مشتریهای بالقوه در آفریقایجنوبی را همچنان نادیده میگیرد. یک نفر باید واقعا کاری بکند. اما چه کسی؟ هری کرایمر، استاد بالینی استراتژی در مدرسه کلاگ، میگوید برخی گروههای جادویی از مردم به اسم «آن آدمها» وجود دارند. اینها افرادی هستند که اغلب برای تغییر منتظرشان هستیم. اما راه بهتر از نظر او، کنار زدن این پرده جادویی از دور این گروه و در واقع جزئی از آن شدن است. رهبرهای سازمانی واقعی، افرادی هستند که میگویند، «یک لحظه صبر کن، من یکی از آن آدمها هستم.» هری کرایمر نقشه راه زیر را برای رهبرهای آینده که قصد دارند سازمانشان را همین الآن تغییر دهند، پیشنهاد میکند:
1- همانجایی که هستید مدیریت کنید
اگر برای یک سازمان کار میکنید، جدا از نقش خودتان، همین الآن هر چیزی که برای شروع رهبری لازم باشد، دارید. وقتی من این موضوع را مطرح کنم، اغلب اوقات جوانترها خواهند گفت: من واقعا میخواهم یک رئیس باشم، اما یک مشکل کوچک دارم؛ هیچکسی وجود ندارد که به من گزارش بدهد. اما کرایمر معتقد است مدیریت نیاز به گزارشهای مستقیم یا دوران تصدی طولانی مدت ندارد. چه ۵۰ هزار نفر باشند که به شما گزارش بدهند و چه هیچکسی نباشد، میتوان به یک اندازه کار را مدیریت کرد.
2- شروع به ارائه راهحل کنید
به مشکل برخوردید؟ بفرمایید! آن را پیش رئیستان ببرید. اما یکی دو تا راهحل هم برایش پیشنهاد دهید. اگر پیش رئیسم بروم و بگویم؛ یک مشکلی پیش آمده اما هنوز هیچ راهحلی وجود ندارد، پاداش زیادی ندارد. اما اگر حداقل یک یا دو راهحل بالقوه ارائه کنم، من مدیریت کردهام. باید به خوبی آگاه باشم که رئیس من سابقه زیادی در این کار دارد، درحالی که شاید من در آن بخش سابقه کمی داشته باشم. شاید شرکت در نهایت تصمیم خیلی متفاوتی بگیرد، اما به هر حال من فیلم تماشا نکردهام بلکه در فیلم بازی کردهام. من واقعا دریافتهام که باید از جایم برخیزم و پاسخگو باشم، مسوولیت بپذیرم و با پیامدهای آن کنار بیایم. به عبارت دیگر، راهحلهای شما ممکن است فاجعهآمیز یا غیرعملی باشند. اما عمل راهحل ارائه کردن به شما و دیگران اعلام میکند که شما فردی هستید که میخواهد کارها انجام شوند. فقط آگاه باشید که کار کردن روی مشکلات، به جای فقط یافتن آنها، یک بنیه قوی میخواهد. به قول کرایمر «خیلی خیلی سادهتر است که سر جای خود بنشینی و فقط راجع به همه مسائل حرف بزنی.» او میگوید رئیس بودن نیاز به این طرز فکر دارد که «من واقعا دریافتهام باید از جایم برخیزم و پاسخگو باشم، مسوولیت بپذیرم و با پیامدهای آن کنار بیایم.»
3- تحقیقتان را انجام دهید
هرچه میتوانید راجع به سازمانتان بیاموزید، حتی اگر به نظر برسد با موقعیت شما مرتبط نیست یا ارتباط کمی دارد. با اطلاعاتی که ممکن است بهطور طبیعی با آنها درگیر نشوید خود را وفق دهید. چه برنامهها، بخشها و یا الزامات ویژهای وجود دارند که اصلا راجع به آنها نمیدانید؟
4- شبکه خود را بسازید.
بهعنوان بخشی از تحقیق خود، هدفگذاری کنید که در هر کارکرد، بخش و واحد تجاری از سازمانتان دو یا سه نفر را بشناسید. تاکنون همکاران شما در بخش IT چه کسانی بودهاند؟ همکارانتان در ژاپن چطور؟ کرایمر میگوید: «هدف ساختن یک شبکه عظیم بین تمام قسمتهای سازمان» است. این کار زمانبر است، بهخصوص وقتی مشغولیتهای روزانه خود را دارید. داوطلب شدن برای پروژههای خاص معمولا یک نقطه شروع مناسب است. حتی چیزی غیرمعمول مانند پیشنهاد دستیاری یک عضو در یک بخش دیگر میتواند پنجرهای به سوی یک فرآیند پیچیده و مشکلات پیشروی بازوهای دیگر سازمان باشد. کرایمر میگوید، نگران اینکه به چه کسانی کمک میکنید و یا آنها در چه رده سازمانی قرار دارند، نباشید. به این فکر نکنید که چه چیزی از این کار نصیب شما میشود، به جای آن دریابید که میتوانید به هرکسی که فکرش را کنید، کمک کنید و تمام کارهایی را که در این فرآیند میتوانید برای سازمان انجام دهید، بشناسید.
5- رهبران آینده را تشویق کنید.
حین تمرین مدیریت فعال، تمام تلاشتان را کنید که دیگران را به انجام کارهای مشابه ترغیب کنید. هرجا که نشستید دور و بریهاتان را تشویق کنید که بیشتر بگویند، راهحل ارائه کنند و پروژههای خاصی را که شبکههای خودشان و فهمشان را بیشتر میکند، ادامه دهند. گرچه میدان دادن به همکاران به نوبه خود نوعی اقدام مدیریتی است، وانگهی باعث تقویت موقعیت شما به عنوان مرکز همهچیز در سازمانتان میشود. اگر هرکدام از ارتباطهای شما تشویق شوند سه یا چهار ارتباط خودشان را داشته باشند، خیلی زود به یک شبکه بسیار مقاوم دسترسی خواهید داشت. این سطح از اتصال و آگاهی شما را در نقش فعلیتان بهتر خواهد کرد. بله شما در نقش یا کار خودتان خوب هستید، اما همچنین به خوبی درمییابید که نقشتان چطور با کل سازمان مرتبط میشود. سرانجام وسعت ارتباطات و میلتان به استفاده از آنها برای انجام کارها، قدرت کافی را به شما میدهد تا بلندپروازیهایتان را برآورده کنید. کرایمر میپرسد «آیا میخواهید یک متخصص منابع انسانی خارقالعاده باشید که برای سازمانتان کار میکند و یا میخواهید یکی از کسانی باشید که سازمان را اداره میکند، درحالی که در کنار چیزهای دیگر، چیزهای زیادی راجع به منابع انسانی میداند.»
منبع: Forbes
ارسال نظر