احساساتگرایی و شتابزدگی، آفت مالکیت خصوصی در فوتبال ایران
آرامش الخلیفی، طغیان زنوزی!
این توقف درحالی رخ داد که بازیکنان سایپا بعد از شکست برابر الریان قطر در پلیآف لیگ قهرمانان آسیا، در اعتراض به مشکلات مالی دست به اعتصاب زدند و حتی یک جلسه تمرین هم انجام ندادند. گویا تساوی با سایپا در این موقعیت و البته چهار اخطاره شدن اشکان دژاگه پیش از بازی روز جمعه برابر سپاهان، به شدت برای محمدرضا زنوزیمطلق، مالک جدید تراکتورسازی ناگوار و غیرقابل هضم بوده؛ آنقدر که او دیروز در گفتوگو با رسانهها مطالب بسیار تندی به زبان آورده است. زنوزی فدراسیون فوتبال و کمیته داوران را به حمایت از دو، سه تیم خاص متهم کرده، محرومیت دژاگه برابر سپاهان را مشکوک و بحثبرانگیز خوانده و نهایتا مدعی شده اگر این مسائل حل نشود، شکایتش را نزد رئیس فیفا خواهد برد! جنس حرفهایی که زنوزی در مصاحبه اخیرش به زبان آورده، بار دیگر واضحتر از هر زمانی نشان میدهد طرز تلقی و تصورات مالک محترم تراکتورسازی از قواعد حاکم بر فوتبال تا چه اندازه غیرموجه و قابل نقد است. در این میان چند نکته مهم وجود دارد که باید مورد تامل قرار بگیرد.
یک- قطعا هر عقل سلیمی باید از خصوصیسازی فوتبال حمایت کند. حتی حضور ضعیفترین و شبههدارترین قسمت از بخشخصوصی هم بهتر از تصدیگری سراسر زیان دولت در فوتبال است. بنابراین واضح است که همه باید از سرمایهگذاری امثال محمدرضا زنوزی در فوتبال خوشحال باشیم، اما نگرانی اصلی این است که عدم اشراف کافی این دوستان بر «زبان فوتبال» باعث به یغما رفتن سرمایه مادی، عاطفی و اجتماعی آنها شود و نتیجهای کاملا معکوس بدهد. آنچه لابهلای لحن عصبی و اتهامات کور زنوزی در مصاحبههای این چند ماه دیده میشود، دقیقا به همین نگرانی دامن میزند.
دو- یکی از آفتهای رایج بین عمده سرمایهگذاران بخشخصوصی که در این سالها وارد فوتبال ایران شدهاند، عجله و شتاب آنها برای کسب موفقیت و به ثمر نشستن سرمایهگذاریشان بوده است. از بابک زنجانی و حسین هدایتی تا همین محمدرضا زنوزیمطلق، بسیاری از مواقع شاهد رفتارهای احساسی و تصمیمات از سر هیجان و کلافگی بین این گروه هستیم. دو سال اولی که استیلآذین به لیگ برتر راه یافته بود، هدایتی مخارج هنگفتی برای موفقیت فوری این باشگاه انجام داد، اما به تدریج وقتی متوجه شد چنین رویایی دور از دسترس است و به این زودی محقق نمیشود، رو به رفتارهای تند و پرخاشگرانه آورد؛ بهطوری که حتی یک بار با انتشار نامهای تهدید به کنارهگیری از لیگ برتر کرد. الان هم وقتی زنوزی از طرح شکایت نزد فیفا و اینفانتینو حرف میزند، ناخودآگاه همان رفتارها در اذهان تداعی میشود. فرض کنید امروز مالک تراکتورسازی بهعنوان یکی از صدها باشگاه فوتبال دنیا نزد اینفانتینو نشست و فرصت اعلام شکایت پیدا کرد؛ او چه حرفی برای گفتن خواهد داشت؟ اینکه چرا اشکان دژاگه لگد زده و کارت گرفته؟ اینکه قضاوتها به سود دو، سه تیم خاص است و میخواهند تیم خودشان را قهرمان کنند؟ این «خودشان» اصلا چه کسانی هستند؟ این حرفها چقدر حرفهای و محکمهپسند است؟ راستش این است که با مدل رفتاری زنوزی، بیم آن میرود اینجا هم مثل راهآهن و استیلآذین تب تند مالک زود عرق کند و باشگاه ریشهدار تبریزی به سرنوشت نامبارک آن تیمها دچار شود.
سه- در نحوه اداره تراکتورسازی تحت مالکیت زنوزی نشانههای چندان روشنی به چشم نمیخورد. در حقیقت ظرف ماههای گذشته غیر از رفتارهای عوامگرایانه و ضداقتصادی مثل مجانی کردن بلیت ورزشگاه و انجام مصاحبههای تند و غیرمستند، چیز دیگری از گروه زنوزی دیده نشده است. مالک محترم که گویا آستانه تحمل پایینی هم دارد، طی هشت ماه گذشته سه مدیرعامل در باشگاه عوض کرده و انبوهی از تجارب ناموفق همکاری با مربیان و بازیکنان خارجی را به ثبت رسانده است؛ از جان توشاک که قرار بود سه سال بماند، اما سه ماه هم دوام نیاورد تا هری فوستر و اروین که به شکل عجیبی ناپدید شدند و البته کنستانت که بهعنوان ستاره سابق میلان با هیاهوی فراوان به تراکتورسازی پیوست، اما نهایتا مشخص شد از بیماری حاد جسمی رنج میبرد و قراردادش باید لغو شود.
البته هزینه تمام این تصمیمات اشتباه از جیب شخص زنوزی پرداخت میشود و ظاهرا نباید به منتقدان ارتباطی داشته باشد، اما همین توالی رفتارهای هیجانی و نادرست است که نشان میدهد شکل فعلی اداره تراکتورسازی به هیچوجه با منطق حرفهای و اقتصادی فوتبال همخوانی ندارد. به راستی اگر باشگاههای ایرانی هم مثل خیلی از لیگهای معتبر دنیا ملزم به ارائه تراز مثبت مالی بودند، وضعیت تراکتورسازی چطور میشد؟ این تیم در قبال تمام هزینههای چشمگیری که طی هشت ماه گذشته انجام داده، چقدر درآمدزایی داشته است؟ اگر در همنشینی بعید اینفانتینو و زنوزی چنین سوالی از سوی رئیس فیفا مطرح شود، پاسخ مالک تراکتورسازی چه خواهد بود؟ جالب اینکه مسابقات تراکتور بر خلاف پرسپولیس و استقلال پخش مستقیم سراسری هم ندارد و زنوزی حتی نمیتواند مرثیه تکراری حق پخش تلویزیونی را سر بدهد. در سایر زمینهها هم فعلا جناب مالک به پشتوانه ثروت شخصیاش «خرج» را بر «دخل» اولویت داده است؛ چیزی که قطعا به سود آینده باشگاه نیست.
چهار- چیزی که زنوزی و امثال او نمیدانند این است که فوتبال قواعد خاص خودش را دارد و شاید خیلی جاها با حوزهای نظیر اقتصاد قابل مقایسه نباشد. بهعنوان نمونه شما در اقتصاد ممکن است یک واحد صنعتی را با شرایط استاندارد راهاندازی کنید و پس از مدتی سود مورد انتظار بهطور تقریبی محقق شود، اما واقعا شرایط فوتبال فرق دارد. اینجا ممکن است پرهوادارترین تیمها با بهترین بازیکنان و مربیان هم به موفقیت نرسند، چرا که اساسا جذابیت فوتبال به همین ذات غیرقابل پیشبینی آن است. لیورپول با آن هواداران تیفوسی و آن جایگاه افسانهایاش در انگلستان از سال ۱۹۹۰ به بعد قهرمان لیگ نشده؛ ذهن مقتصد امثال هدایتی و زنوزی چطور میتواند این مساله را تحلیل کند؟ ناصر الخلیفی، مولتی میلیاردر قطری در این سالها دست به همه کار زده تا پاریسنژرمن فاتح لیگ قهرمانان اروپا شود، اما کهکشان پرستاره او هر سال به دلیلی از کسب این مهم عاجز میماند.
شاید اگر زنوزی جای الخلیفی بود و برد ۴ بر صفر برابر بارسلونا را با شکست ۶ بر یک در بازی برگشت عوض میکرد زمین و زمان را به هم میدوخت، اما آنها آرام میمانند، چون میدانند ذات فوتبال همین است و لزوما قرار نیست بیشترین پول، بهترین عنوان را بهدنبال بیاورد. بنابراین لازم است جناب زنوزی هم کمی خویشتندارتر باشد و به جای اتهامزنیهای غیرشفافی که فقط هواداران تیمش را تحریک میکند، روی کارهای جدیتر و بلندمدتتر تمرکز کند. همچنین خوب است او موقع «مظلومنمایی» به یاد بیاورد فدراسیون فوتبال ایران در اقدامی غیرحرفهای فقط برای او در مورد مالکیت همزمان یک شخص حقیقی بر دو باشگاه استثنا قائل شده و او با همین امتیاز غیرقانونی است که میتواند در آستانه بازی تراکتورسازی با استقلال، دعوای ماشینسازی در پرونده انتقال داریوش شجاعیان را دوباره به جریان بیندازد و آرامش اردوگاه حریف را به هم بریزد!
ارسال نظر