مروری بر ابهامات به جا مانده از حضور آسیایی پرسپولیس
ملی یا باشگاهی؟ یک جدل و هزار غلط
در روزهای منتهی به بازی برگشت فینال، حتی شاهد تشویق کاشیما آنتلرز در ورزشگاههای خانگی تراکتورسازی و سپاهان هم بودیم که بحثهای زیادی بهدنبال آورد. مجموعه این مسائل نشان میدهد تلاش شعارگونه ما برای «ملی» وانمود کردن مسابقات باشگاهی به هیچوجه درست و حرفهای نیست. هیچ کجای دنیای مدرن هم چنین اتفاقی رخ نمیدهد. در اسپانیا محال است یک هوادار بارسا برای رئالمادرید در مسابقات اروپایی آرزوی موفقیت کند، همانطور که در انگلستان لیورپولیها دوست ندارند در لیگ قهرمانان سر به تن منچستر یونایتد باشد. در همین ژاپن هم دیدیم که هواداران رقیب کاشیما یعنی اوراوا ردز برای پرسپولیس آرزوی موفقیت کردند. بنابراین بهتر است مردم را تحت فشار قرار ندهیم و بیهوده مسابقات باشگاهی و ملی را خلط نکنیم. در حاشیه این پرونده اما چند نکته بسیار مهم و قابل تامل دیگر هم وجود دارد.
توهم تبعیض
اینکه آدم از چیزی خوشش نیاید، هیچ اشکالی ندارد، اما اینکه بخواهد نفرتش را تئوریزه و برای آن دلیلتراشی کند، کار درستی نیست. چنان که پیشتر گفتیم بنا به عرف فوتبال حرفهای جهان، هواداران غیرپرسپولیسی حق داشتند برای سرخپوشان در کارزار آسیایی آرزوی موفقیت نکنند، اما اینکه آنها برای این کارشان بهانهها و توجیهات غیرمنطقی علم کنند، زیبنده و مفید به نظر نمیرسد. مثلا این اواخر بسیار شنیده شد که پرسپولیس از سوی وزارت ورزش و بدنه دولت مورد پشتیبانی ویژه قرار گرفته و همین حمایتهای تبعیضآلود منجر به دلخوری هواداران سایر تیمها شده است؛ اما آیا واقعا میتوان چنین موضوعی را پذیرفت؟ به کدام نشانه؟ با کدام منطق؟ پرسپولیس در تمام طول رقابتهای آسیایی امسال و بهویژه در فینال به وضوح از کمبود بازیکن لطمه خورد. در شرایطی که این باشگاه از نقلوانتقالات محروم بود، مهره بسیار مهمی مثل وحید امیری صرفا بهخاطر منافع مالی از جمع سرخپوشان جدا شد تا حالا در ترابوزان اسپور ترکیه نیمکتنشین باشد؛ آیا موثرترین کمک وزارت ورزش به پرسپولیس که تازه نامشروع هم نبود، نمیتوانست تامین نیاز مالی امیری و حفظ این بازیکن باشد؟ این همان دلیلی بود که سروش رفیعی هم موقع جدایی از پرسپولیس به صراحت اعلامش کرد.
توجه داشته باشید که پرسپولیس بهجای امثال امیری و احمدزاده و صادق محرمی حتی از لیگ دسته سه هم نمیتوانست بازیکن بگیرد بنابراین حفظ این نفرات حیاتی بود، اما وزارت پیشقدم نشد. در این صورت چطور میشود از حمایت ویژه حرف زد؟ این چگونه حمایتی است که پرسپولیس حتی نتوانست برای سفر به ژاپن هواپیما چارتر کند و کارش برای تامین مخارج، به فروش اتوبوس قسطی باشگاه کشید؟ شاید اگر دولت مبلغی را فقط بابت پخش تلویزیونی مسابقات نیمهنهایی و فینال پرسپولیس در آسیا به این باشگاه میپرداخت، حسابی به سرخها کمک میشد، اما میدانیم که چنین اتفاقی رخ نداد و برنده اصلی نایبقهرمانی پرسپولیس، صداوسیما بود که کلی مخاطب جذب کرد و درآمد هنگفتی از ناحیه آگهیها به جیب زد. جالب است که محمدرضا زنوزی، مالک تراکتورسازی رسما «قصاص قبل از جنایت» میکند و میپرسد اگر سایر تیمهای ایرانی هم به فینال لیگ قهرمانان برسند، آیا به همین سرعت ورزشگاه خانگیشان ترمیم میشود؟ آیا بهتر نیست مالک محترم ابتدا تیمش را به فینال برساند و بعد اگر ایرادات ورزشگاه برطرف نشد، داد تبعیض سر بدهد؟
باور غلطی به نام «سهم یکسان»
بهطور کلی فضای نسبتا دوقطبی حاکم بر رسانههای ورزشی در ایران، معمولا یکی از عوامل ناخشنودی هواداران سایر باشگاهها بوده و آنها خیلی از مواقع پرسیدهاند چرا رادیو، تلویزیون، مطبوعات و حتی خبرگزاریها و سایتهای اینترنتی بیشتر به اخبار مربوط به پرسپولیس و استقلال میپردازند، درحالیکه باید همه باشگاهها را به یک چشم نگاه کنند؟ بهعنوان مثال مدیران مختلف باشگاه تراکتورسازی به دفعات در این سالها از اینکه مسابقات این تیم هم مثل سرخابیها از شبکه سراسری پخش نمیشود گلهمند بودهاند. همچنین بعد از توجه مضاعف وسایل ارتباط جمعی به بازی اخیر پرسپولیس و کاشیما، برخی از هواداران اصفهانی گله کردهاند که چرا در زمان صعود سپاهان و ذوبآهن به فینال لیگ قهرمانان آسیا موضوع تا این حد داغ نشد. با عرض معذرت اما باید گفت بیشتر این توقعات، نابجا و غیرقابل هضم است. توجه یکسان به همه تیمها، یک ایده شبهسوسیالیستی است که قرابتی با واقعیات دنیای امروز و مخصوصا حوزه به شدت رقابتی و مخاطبمحور فوتبال ندارد.
رسانهها بهصورت ذاتی گرایش به جلب نظر اکثریت دارند و وقتی بیشتر مردم ایران به پرسپولیس و استقلال علاقهمند هستند، طبیعی است که پوشش اخبار آنها در اولویت باشد. درست دو سال پیش یعنی آبان ۹۵ که بحث همیاری مالی هواداران با باشگاهها از طریق عضویت در سامانه پیامکی ۳۰۹۰ بسیار داغ بود، روزنامه «دنیای اقتصاد» برای اولین بار تعداد دقیق هواداران شرکتکننده در این طرح را منتشر کرد. بر این اساس روشن شد پرسپولیس، استقلال و تراکتورسازی به ترتیب ۴۰۰، ۲۰۰ و ۳۲ هزار عضو در این سامانه دارند که میتواند به روشنی جامعه آماری هواداران این تیمها را مشخص کند. غیر از این، انواع و اقسام شواهد میدانی و البته نظرسنجیها از جمله در برنامه نود به نتایج مشابه ختم شده است. حالا آیا واقعا سهم همه این تیمها از توجه رسانهای باید یکسان باشد؟
آیا اصلا برای رسانهها مقرون به صرفه است که به همه این تیمها یک جور نگاه کنند؟ مثل این است که یک شبکه تلویزیونی سر ساعت ۱۰ شب و در پیک مخاطبش، برنامه آموزش آشپزی یا نحوه تستزنی در کنکور پخش کند؛ آیا هیچ شبکهای این ریسک را میکند؟ وقتی برای خرید بلیت گرانشده بازی پرسپولیس ظرف هشت ساعت سه میلیون متقاضی پیدا میشود که تازه این با توجه به محدودیت جنسیتی حضور در ورزشگاه است، چطور میتوان فینال آسیایی این تیم را مثلا شبیه ذوبآهنی دید که در همه این سالها به ندرت توانسته حتی نیمی از ظرفیت مختصر ورزشگاه خانگیاش را پر کند؟
فوتبال را قومی نکنید
رسانههای ایران به این دلیل توجه به پرسپولیس و استقلال را در اولویت قرار میدهند که این دو تیم در سراسر کشور هواداران پرشماری دارند. برخی از باشگاههای معترض اما از اصل این موضوع شاکی هستند و معتقدند اهالی هر شهر و استانی باید هوادار تیم اقلیم خودشان باشند. این هم از همان داستانهایی است که هیچ پایه و اساس درست و روشنی ندارد و ساخته ذهن غیرحرفهای ماست. فوتبال مرز ندارد، زبان ندارد، لهجه ندارد. هر کجا قلب آدم بلرزد، سرزمینش همانجاست. در خبرهای همین چند روز داشتیم که یک ژاپنی برای تماشای بازی رفت بوکاجونیورز و ریورپلاته در فینال کوپا لیبرتادورس، ۳۳ ساعت تا آرژانتین پرواز کرده، اما چون این بازی بهدلیل بارش باران به تعویق افتاده و مرخصی او به پایان رسیده، ناچار شده بدون تماشای مسابقه به کشورش برگردد! آیا میتوان این ژاپنی را مواخذه کرد که چرا هوادار این همه تیم فوتبال قدرتمند در کشور خودش نیست؟
پافشاری ما برای اینکه مثلا همه آذریزبانها باید هوادار تراکتورسازی باشند یا همه اصفهانیها پشت سپاهان بایستند، همانقدر غیرحرفهای است که اصرار داشته باشیم مسابقات پرسپولیس و استقلال در آسیا، جنبه ملی دارد و در چنین بزنگاههایی همه ایران باید حامی این دو تیم باشند؛ اگر آنجا مرز جغرافیایی را قبول نداریم، اینجا هم نباید داشته باشیم. آمار رسمی یوفا نشان میدهد بارسلونا ۵۸۷ میلیون هوادار در جهان دارد؛ آیا همه اینها کاتالان هستند؟ افکارسنجیها در ایتالیا حاکی از آن است که ۴۰ درصد مردم این کشور ۶۰ میلیونی هوادار جدی فوتبال هستند و از این بین ۳۵ درصد به یوونتوس علاقه دارند. این یعنی یووه حدود ۹ میلیون هوادار در ایتالیا دارد، درحالیکه جمعیت شهر تورین به زحمت از یک میلیون نفر تجاوز میکند. این موضوع را چطور تحلیل میکنید؟ آیا وقت آن نرسیده با واقعیات و بدیهیات فوتبال حرفهای کنار بیاییم؟
ارسال نظر