حتما برای شما هم پیش آمده: به یک فروشگاه آنلاین که بارها از آن خرید کردهاید میروید و وبسایت دقیقا چیزهایی را که دوست دارید به شما پیشنهاد میدهد. این یک نمونه از شخصیسازی است. شخصیسازی مفهوم جدیدی نیست. شخصیسازی یکی از روشهای بازاریابی است که در آن، سازمان از دادههای مشتریان استفاده میکند تا با هر مشتری بر اساس ترجیحات و سلایق خودش ارتباط برقرار کند. این روش فقط مربوط به فضای آنلاین یا عصر دیجیتال نیست. در سالهای نهچندان دور، در بانکها شاهد استفاده از این روش بودیم؛ زمانی که رئیس بانک شخصا با مشتری دیدار میکرد و برای آشنایی با شرایط او وقت میگذاشت. موضوع، ارتباطسازی با مشتریان است.
مرزهای ملی مدتهاست که در برابر ایدهها و روندهای جدید نفوذپذیر شدهاند. این نفوذپذیری در سالهای اخیر بهشدت افزایش پیدا کرده است. در چنین شرایطی است که اهمیت و حساسیت جلوگیری از انتشار عمدی و هدفمند ضداطلاعات با هدف کنترل روندهای اجتماعی و سیاسی رو به افزایش است. در این میان وظیفه آفند و پدافند در برابر سیل ضداطلاعاتی که در دنیای دیجیتال امروز جریان دارد بر عهده هوش مصنوعی است، چراکه وقتی از پلتفرمهای شبکهای برای نشر اکاذیب و ضداطلاعات استفاده میشود، برای مهار این انتشار نیز باید سراغ بنیان و پشتوانه این پلتفرمها یعنی هوش مصنوعی رفت و از آن برای مبارزه و مقابله با ضداطلاعات بهره برد.
هیچ چیز در هستی، معنایی ذاتی ندارد و انسان است که به هر چیزی معنا میدهد. مشکل آنجاست که این معنادهی، برای او بار روانی ایجاد میکند و دیگر نمیتواند به چیزهای معنایافته، چنان که هستند، بنگرد. این مشکل در رابطه ما با شغل هم به چشم میخورد. آنه هلن پترسون، روزنامهنگار مینویسد: «زمانی که درباره شغل از مفاهیمی مانند اشتیاق استفاده میکنیم، مانع از تفکر درباره آن به همان صورت که هست، میشویم. شغل تمام زندگی ما نیست.»