اغلب شرکتها و سازمانها به شاخصهای کلیدی عملکرد یا KPIs بهعنوان یکی از ارکان اصلی برنامهریزیها و سیاستگذاریهای خود نگاه میکنند. با این همه، شاخصهای کلیدی عملکرد در بسیاری از این شرکتها و سازمانها فقط در ظاهر مورد توجه قرار دارند و اقدامات عملی چندانی در این خصوص صورت نمیگیرد. این امر در سالهای اخیر و بهخصوص پس از انقلاب دگرگونی دیجیتال، ابعاد گستردهتری به خود گرفته است.
همه ما در محل کار کارکنانی داریم که به دلیل داشتن استعداد برتر، متمایز از سایرین هستند. این افراد باهوش و دقیق هستند، بسیاری از کارها را انجام میدهند، عملکرد خوبی دارند و بهطور کلی بسیار باپشتکارند. همه دوست دارند آنها را در یک پروژه یا به عنوان عضو دائمی تیم خود داشته باشند. آنها به عنوان آهنربا برای انجام وظایف بیشتر و بزرگتر عمل میکنند. البته هیچ مشکلی در این زمینه وجود ندارد و زمانی که بهطور موثر به کار گرفته شوند، میتوانند به پیشرفت سازمان کمک کنند.
«اِما» مدیر بلندپایه یک شرکت رسانهای ملی شده بود و سر از پا نمیشناخت. برای این شغل باید به شهر دیگری نقل مکان میکرد. اما ذوق و شوقی که برای سمت جدید و ماموریت شرکت داشت باعث میشد استرس این جابهجایی اصلا به چشمش نیاید. با تمام اینها، تنها چند روز بعد از شروع کار تازه برایش مثل روز روشن شد که یکی از همکاران جدیدش با حضور او کنار نیامده.