نویسندگان: Christina Bradley، Lindy Greer
مترجم: مریم مرادخانی
به عنوان یک مدیر، اگر ببینید کارمندتان مدتی است که غمگین یا مضطرب است چه واکنشی نشان میدهید؟ آیا مداخله میکنید، از او علت را جویا میشوید و راهحل پیشنهاد میدهید؟ یا از ترس ورود به حریم خصوصی او، چیزی نمیپرسید و او را به حال خود رها میکنید؟ تحقیقات نشان داده که واکنش سنجیده نسبت به احساسات کارکنان میتواند تاثیر شگرفی بر حال آنها، رابطهتان با آنها و عملکرد کلی تیم داشته باشد. بهعنوان یک رهبر سازمانی باید بدانید چه زمانی به مساله ورود کنید، چه زمانی راهحل پیشنهاد دهید و چه زمانی، صبر پیشه کنید.
کار بیش از حد و فرسودگی شغلی به شکل یک معضل فراگیر در حوزههای اقتصادی و حتی کشورهای گوناگون دیده میشود. این معضل به نوعی ریشه در ناآرامی و هراسهای ذهنی افراد دارد. به همین دلیل نخستین راهکارهای آن از سطح فردی شروع میشود. اما فراگیر بودن نشان میدهد که شرایط کلان کشورها نقش مهمی در شیوع یا کنترل آن دارد.
اطلاعات و دادههایی که دارای سوگیری هستند مهمترین عامل بروز تبعیض در الگوریتمها محسوب میشوند. بااینحال باید دانست که خود شبکههای عصبی عمیق هم به این مساله دامن میزنند و باعث سوگیری بیشتر هوش مصنوعی میشوند.
در محیط کار امروزی، مهارتهای فنی دیگر بهتنهایی برای موفقیت کافی نیستند. آنچه بیش از هر چیز مدیران را متمایز میکند، مهارتهای نرم آنهاست که شامل توانایی برقراری ارتباط موثر، رهبری تیم، مدیریت احساسات، سازگاری با تغییرات و حل تعارضات میشود.
یکی از مهمترین کارکردهای هوش مصنوعی در حوزه منابع انسانی، تاثیر آن بر عملکرد خود متخصصان منابع انسانی است. استفاده از هوش مصنوعی در این حوزه باعث افزایش کارآیی در وظایف مختلف، از جمله مدیریت استعدادها، میشود. به عنوان مثال، هوش مصنوعی مولد میتواند در نوشتن شرح وظایف و بهبود فرآیندهای استخدام مورد استفاده قرار گیرد.
مسوولیتهای اجتماعی و فشارهای ذینفعان برای ساختن آیندهای سبزتر به طور جمعی، بسیاری از کسبوکارها را به سمت تدوین استراتژیهای پایداری برده است. شرکتها و کسب و کارهایی که ریشهدار هستند و قصد تغییر حوزه فعالیت خود را ندارند، میتوانند فرآیند تدوین استراتژی خود را از تحلیل استراتژی فعلی و سپس تعیین اولویتهای عملکردی شروع کنند. در این مطلب، به تعیین اولویتهای عملکردی و شیوه طراحی یک ماتریس مادی میپردازیم.
با کاهش فرصتهای شغلی در بریتانیا طی چند سال گذشته، جویندگان کار مجبور شدهاند روشهای بدیعی برای برجسته کردن خود در میان انبوه متقاضیان پیدا کنند. تکنولوژیهای جدیدی همچون هوشمصنوعی مولد و ابزارهای دیجیتال پیشرفته، تولید رزومه و معرفینامه را بسیار سادهتر و سریعتر کردهاند. خروجی قوی و حرفهای این ابزارها قابل مقایسه با روزگار صفحه A۴ سفید و فونت کسلکننده «تایمز نیو رومن» نیست.
افراد معمولا در مصاحبههای شغلی بهترین نسخه از خود را نشان میدهند. آنها تلاش میکنند تاثیر مثبتی بر کارفرمای احتمالی بگذارند و احتمالا پاسخ سوالات رایج را هم از قبل تمرین کردهاند. با این شرایط، تشخیص بهترین گزینه میتواند دشوار باشد.
اگر میخواهید پیامی به کسی بفرستید که احتمال میدهید او را ناراحت کند، یک فرمول ساده وجود دارد که میتواند مسوولیت را به طور کامل گردن طرف مقابل نیندازد: به جای «شما» از «ما» استفاده کنید.
نویسندگان: Christina Bradley، Lindy Greer
مترجم: مریم مرادخانی
فرض کنید از کنار میز کارمندتان رد میشوید که میبینید آرنجهایش را روی میز گذاشته و سرش را بین دستهایش گرفته. معلوم است استرس دارد. آیا چیزی میگویید؟ در چنین شرایطی چه باید گفت؟ برخورد سنجیده با احساسات منفی کارکنان، یک مهارت مهم رهبری سازمانی و در عین حال سخت است. وقتی نیروی کاری عصبانی، ناراحت یا افسرده است، دانستن اینکه چه بگویید یا نگویید میتواند تاثیر بسیاری در حال او، کیفیت رابطهتان با او و عملکرد تیمتان داشته باشد. ما طی تحقیقاتمان درباره احساسات در محیط کار و همکاری با طیف وسیعی از سازمانهای بینالمللی مثل اکسون موبیل، جنرال موتورز و پپسی به این سوال پاسخ دادیم که رهبران سازمانی چگونه باید به احساسات دیگران به گونهای پاسخ دهند که سلامت آنها و فرهنگ و اثربخشی سازمان حفظ شود.
سلامت روان افراد شاغل و میزان شادمانی و رضایت آنها از زندگیشان به میزان قابلتوجهی بستگی به شغل و شیوه کار کردن آنها دارد. با این حال، نه به سادگی میتوان تعیین کرد که شغل باید چه نقشی در زندگی ما داشته باشد و نه به سادگی میتوان به تعادل بهینه در کار و زندگی دست یافت. یکی از مشکلات، این است که بسیاری از ما فرهنگ عجله و شتاب پیرامون خود را نهادینه میکنیم.
صحبت از تصمیمگیری در مورد پروندههای قضایی در سراسر دنیا، با قضاوتهای نادرست و عجولانه و گاه همراه با جهتگیریهای خاص همراه است. چون افرادی که در این زمینه کار میکنند انسان هستند و احتمال بروز اشتباه یا سوگیری در آنها وجود دارد.
ریسک نشان افتخار کارآفرینان است و غالبا نشاندهنده شخصیت آنهاست. اما با رشد شرکتها، افرادی که علاقهمند به خرید یک شرکت یا سرمایهگذاری در آن هستند، کلمه جدیدی را مطرح میکنند: «ریسکزدایی». ریسکزدایی دقیقا همان چیزی است که از اسمش مشخص است؛ یعنی گرفتن ریسک از کسبو کار. به عنوان نمونه اگر شرکت شما ۵۰ درصد از درآمدش را از تنها یک مشتری تامین میکند و شما میتوانید با تمرکز بر افزایش درآمد از سایر مشتریان این عدد را به ۲۰ درصد کاهش دهید، عملا ریسک کسبوکار خود را کاهش دادهاید، چون دیگر برای نیمی از درآمد خود به یک مشتری وابسته نیستید و بیشتر تخممرغهایتان در یک سبد نیست.
یکی از بزرگترین تصورات نادرستی که درباره علاقهمندان به بازیهای ویدئویی وجود دارد، فقدان تعهد کاری آنهاست. متاسفانه کلیشهای که میگوید گیمرها آدمهای تنبلی هستند که صبح تا شب جلوی صفحه نمایش مینشینند، همچنان به قوت خود باقی است.