مدیریت بحران، بحران مدیریت
امیررضا پوررضایی در چه زمانی باید به مدیریت بحران پایان داد؟ آیا برای پایان دادن به اعمال مدیریت بحران باید منتظر پایان بحران وتمام پیامدهای آن بود؟ آیا ادامه یافتن مدیریت بحران خود باعث بحران در مدیریت میشود؟ بحران را همه میشناسیم و میدانیم اگر سازمان تحت مدیریت ما دچار بحران شود لازم است که به سرعت مدیریت بحران حاکم شود. بحران از جنس توفان است و خواهی نخواهی خودش را به ما تحمیل میکند و ما مجبور میشویم براساس مقتضیاتی که آن بحران به ما تحمیل کرده رفتار کنیم. اما لازم است هوشیار باشیم و در اولین زمان ممکن اعمال مدیریت بحران را پایان دهیم و شرایط عادی را بر فضای سازمان حاکم کنیم.
امیررضا پوررضایی در چه زمانی باید به مدیریت بحران پایان داد؟ آیا برای پایان دادن به اعمال مدیریت بحران باید منتظر پایان بحران وتمام پیامدهای آن بود؟ آیا ادامه یافتن مدیریت بحران خود باعث بحران در مدیریت میشود؟
بحران را همه میشناسیم و میدانیم اگر سازمان تحت مدیریت ما دچار بحران شود لازم است که به سرعت مدیریت بحران حاکم شود. بحران از جنس توفان است و خواهی نخواهی خودش را به ما تحمیل میکند و ما مجبور میشویم براساس مقتضیاتی که آن بحران به ما تحمیل کرده رفتار کنیم. اما لازم است هوشیار باشیم و در اولین زمان ممکن اعمال مدیریت بحران را پایان دهیم و شرایط عادی را بر فضای سازمان حاکم کنیم.
بحرانهای بزرگ وکوچک، با فاصلههای کم و حتی در مواردی وقوع بحران جدیدی قبل از فروکش کردن بحران قبلی، متاسفانه در سالهای اخیر بسیار اتفاق افتاده و مدیران ما را به نوعی به محافظهکاری از جنس «ماندن در وضعیت مدیریت بحران» کشانده است که خطرات خاص خود را دارد.
مدیریت بحران با همه امتیازات و لزومی که در شرایط بحرانی دارد به همان اندازه برای شرایط بعد از عبور از اوج بحران، نهتنها نامناسب بلکه خطرناک است. یکی از خطرات جدی که سازمانها را تهدید میکند این است که در مواقع لزوم و در بزنگاههای مدیریتی، مدیریت بحران را بر سازمان حاکم نکنند و در مقابل اگر پس از عبور از اوج بحران کماکان مدیریت بحران حاکم بماند نیز پیامدهای منفی به همان اندازه بزرگ به وجود خواهد آمد. حاکم نشدن مدیریت بحران در مواقع لزوم پیامدهایی دارد که به سرعت معلوم میشود اما بازنگرداندن سازمان از حالت مدیریت بحران به حالت عادی خطراتی دارد که در عین بزرگی و جبرانناپذیری دیر آشکار میشوند. همین دیرآشکاری در بسیاری از موارد باعث میشود معایب حاکم بودن مدیریت بحران نادیده یا کم اهمیت تلقی شود.
مدیران هم مانند همه انسانهای دیگر پس از برخورد با یک خطر محافظه کار میشوند و تلاش میکنند از خطری که برایشان اتفاق افتاده بوده، دوری کنند. غافل از اینکه زندگی همه انسانها و بهویژه مدیران پر از خطرات گوناگون است و اگر از یک خطر، خیلی دوری کنیم، ناخودآگاه به یک خطر دیگر نزدیک میشویم.
اینجا است که لازم میشود مدیریت بحران پایان یابد، چرا که مدیریت بحران حاکم شده تا ما را هر چه زودتر و هرچه بیشتر از خطری که به دام آن افتادهایم دور کند. اگر این روند به موقع قطع نشود، مدیریت بحران ما را به مهلکه دیگری در جهت مخالف خطر قبلی خواهد انداخت.
به این ضربالمثل توجه بفرمایید. «به کسی آنقدر گفتند برو عقب تا توی حوض نیافتد که از عقب افتاد توی آب انبار». کسی که لب حوض باشد یک حالت بحرانی را ایجاد کرده و مدیریت بحران سعی میکند او را از خطر دور کند، درحالیکه نمیداند حتی ممکن است به سمت خطر جدیتری او را سوق دهد.
مدیریت بحران عملکردی است ذاتا کوتاهمدت و در مقابل مدیریت مفهومی است بلندمدت. در واقع حاکم شدن مدیریت بحران یعنی تعطیلی مدیریت به معنای اصلی کلمه. مدیریت به معنای نگاه به دور و برنامهریزی برای رسیدن به آن اهداف است ولی مدیریت بحران نگاه به نزدیک و گریز از مشکلی است که دامنگیر شده است.
به عبارت دیگر در مدیریت بحران نگاه راهبردی (استراتژیک)جایی ندارد ولازم است که مشکل موجود به سرعت حل شود در غیر اینصورت سازمانی نمیماند که بخواهیم برای آن راهبرد (استراتژی) تعریف کنیم. از سوی دیگر اگر مدیریت بحران حاکم بماند، نگاه راهبردی پیدا نمیشود و در میانمدت سازمان با بحرانهایی به مراتب جدیتر مواجه میشود که معلوم نیست بتوان از آن با مدیریت بحران عبور کرد. به سخن دیگر ما با مدیریت بحران به جای خاصی نمیرسیم فقط میتوانیم از جاهای خاصی فرار کنیم.
حاکم ماندن مدیریت بحران و خو کردن مدیران به این وضعیت از جمله مخاطرات نرم برای سازمانهای ما است. یکی از دلایل این موضوع را میتوان در پر تعداد بودن بحرانهای جامعه ما دانست که مدیران را به سمت نوعی میل به ماندن در وضعیت اضطراری سوق میدهد و مدیریت را از آنچه وظیفه ذاتی اوست، یعنی داشتن نگاه کنشگر، به نوعی عملکرد واکنشی میکشاند و در موارد زیادی میبینیم که مدیران ما بدون اینکه بدانند، در حال اعمال مدیریت بحران هستند. بیشک لازم است که هر از چند گاهی با بررسی موارد مختلف و سنجههای لازم مطمئن شویم که در حالت مدیریت بحران قرار نداشته باشیم.
دولت لازم است تلاش کند تا فعالان و مدیران جامعه با حداقل تنش بتوانند به فعالیتهای خود مشغول باشند اما مدیران نیز لازم است خطر نرم و خاموش حاکم ماندن مدیریت بحران را برای سازمان خود در نظر داشته باشند و در اولین زمان ممکن اعمال مدیریت بحران را متوقف کنند.حتی اگر مجبور باشند در زمانی نه چندان دور مجددا مدیریت بحران اعمال کنند. بحران ذاتا مفهومی است نقطهای و اگرامتداد یافت و خطی شد دیگر نمیتوان و نباید آن را بحران دانست، بلکه لازم است آن را بهعنوان وضعیت موجود شناخت. مدیریت بحران تلاش برای دور شدن است و مدیریت، تلاش برای رسیدن. توجه داشته باشیم که تنها با دور شدن نمیتوان به هدف رسید.
ارسال نظر