کارآفرینی
همچون یک کارمند فکر میکنید یا همچون یک کارآفرین؟
مترجم: سیمین راد
پس از آنکه کتابی از کارول راث، با عنوان کارآفرینی مدرن را خواندم تصمیم گرفتم تا درباره شیوه تفکر عاملان اقتصادی فکر کنم. این عاملان هم برای شرکتها و کسبوکارهای کوچک کار میکنند و هم همراه با آنها فعالیت دارند. پس دو دسته عامل اقتصادی داریم: کارآفرینان و کارمندان.
نویسنده: لیزا اشتراوس
مترجم: سیمین راد
پس از آنکه کتابی از کارول راث، با عنوان کارآفرینی مدرن را خواندم تصمیم گرفتم تا درباره شیوه تفکر عاملان اقتصادی فکر کنم. این عاملان هم برای شرکتها و کسبوکارهای کوچک کار میکنند و هم همراه با آنها فعالیت دارند. پس دو دسته عامل اقتصادی داریم: کارآفرینان و کارمندان. موفقیت شخص من در کسبوکار به این نکته مربوط میشود که من همچون یک کارآفرین با کسبوکارم رابطه دارم. پس باید بتوانید تمام تلاشتان را انجام دهید تا به بهترین شکل با کارمندان و ارباب رجوع سر و کار داشته باشید، به نحوی که خود آنها نیز بتوانند به شما همچون یک کارآفرین نگاه کنند. کارآفرینان بهتر است بیاموزند که هرگز نباید با کسانی که نگاهی خام و ساده به مقوله کسبوکار دارند، همکاری کرد. بسیاری از کارآفرینان از یک کارمند هم کمتر در جریان امور کسبوکارشان هستند. آنها نگاهی به کسبوکار دارند که تنها از یک کارمند ساده و تازهکار برمیآید. کارآفرینان همواره باید از چشمانداز یک کارآفرین موفق به کسبوکار و مقولات مرتبط با آن نگاه کنند. اگر نتوانید نگاهتان را به این سطح بدوزید و در عوض تلاش کنید تا به نحوی میانمایه با مقوله کسبوکار سر و کار داشته باشید، آنگاه هرگز نخواهید توانست در بلندمدت به هیچ موفقیتی دست یابید.
***
حال میخواهیم بدانیم که آیا شما همچون کارآفرین فکر میکنید یا همچون کارمند؟ چه در یک کسبوکار مشغول به کار شویم، چه کسبوکار خودمان را راه بیندازیم، در هر صورت، توانایی ما برای شناسایی طرز فکر کسبوکارمان و نیز توانایی ما برای شناسایی طرز فکر سازمانی که به ما پول پرداخت میکند، میتواند به روابط کاری موفق یا حتی به فاجعه ختم شود.
سازمانهایی که تفکر کارآفرینان را ارج مینهند تمایل دارند تا بیش از همه از جذب کارمندان عادی اجتناب کنند و پرسنل کاری بسیار قدرتمندی را تشکیل دهند. از طرف دیگر، سازمانهایی که تفکر کارمندان را ارج مینهند تمایل دارند تا طرز فکر کارآفرینان را مشکلزا عنوان کنند و مدیریت و کنترلاش را سخت بدانند. دسته اول با طرز فکر کارآفرینان همراهاند و دسته دوم با طرز فکر کارمندان همدلی بیشتری دارند. اینجا ۱۰ راهی را که با استفاده از آنها میتوانید طرز فکرتان را مشخص کنید، معرفی مینماییم.
۱. یک کارمند به کار خود همچون کسبوکار نگاه میکند. یک کارمند به یک روز کاری خوب و یک حقوق خوب در پایان دوره کاری توجه میکند. کارمندان در پی اجرای مسائل کاری خود هستند.
۲. یک کارآفرین میداند که کسبوکار پشتیبان کار کارمند است. یک کارآفرین میداند که کسبوکار به چه نحوی خوب پیش میرود و چرخدندههای این فعالیت به چه نحوی جا میافتند. کارآفرینان مراقب کارآیی و فرآیندهای کار هستند.
۳. یک کارمند از ساختاری صلب پشتیبانی میکند که برای کسبوکار بنیادین است. کارمندان نقش خود و چگونگی اجرای این نقش در کسبوکار را به خوبی میفهمند.
۴. یک کارآفرین از فرآیندی منعطف پشتیبانی میکند که قلب کسبوکار است. کارآفرینان درمییابند که نسبت جزء و کل در یک شرکت چگونه است و اجزا به چه نحوی نقششان را درون یک کل بازی میکنند. کارآفرینان میخواهند تضمین دهند که بخشهای گوناگون شرکت میتوانند به خوبی در بلندمدت با همدیگر فعالیت کنند و امور گوناگون را پیش ببرند.
۵. یک کارمند پیش از همه یک عامل و انجامدهنده امور است. یک کارمند از روشها، تکنیکها، ابزارها و تاکتیکها آگاه است. کارمندان به کار پایانیافته بهمنزله هدف مینگرند.
۶. یک کارآفرین پیش از همه یک طراح و برنامهریز است. یک کارآفرین عملا یک مذاکرهگر، یک دورنگر و توأمان یک اندیشمند است. کارآفرینان به کار و ابزارهای کار بهمنزله وسایل رسیدن به هدف نگاه میکنند. یک کارآفرین همواره در حال ساختن استراتژیهای نو است و دائما آنها را به آزمون میگذارد.
۷. یک کارمند به «ضرورتها و کنترلهای کسبوکار» بهمنزله کار اشخاص دیگر نگاه میکند. یک کارمند را عملا میتوان به وظایف و ملاقاتهایی که طی کار «واقعی»اش با آنها برمیخورد، تجزیه کرد. او به این خاطر استخدام شده است که واجد مهارتها و استعدادهایی خاص برای انجام برخی امور است.
۸. یک کارآفرین از «ضرورتها و کنترلهای کسبوکار» استفاده میکند تا کار را ردگیری و مدیریت کند. یک کارآفرین میخواهد بیش از حد لزوم کار کند و به راحتی تن به شکست نمیدهد. وظایفی که ربطی به مهارتهای خاص یک کارآفرین ندارند به او نشان میدهند که کار «واقعی» به چه نحوی باید پیش برود. بدون اطلاعاتی که به این طریق (از طریق کارمندان و مشاهدات خودشان) به کارآفرینان میرسد آنها دیگر نمیتوانستند هیچ پیوندی با کسبوکار داشته باشند و عملا از وظایف خودشان نیز منفک میشدند. کارآفرین در پی شغل نیست.
۹. یک کارمند فقط بر مسوولیتهای خودش متمرکز میشود. کارمندان باید بدانند که به چه نحوی میتوانند ارباب رجوع بیشتری به خود جذب کنند، چگونه یک خط تولید را به راه بیندازند، به چه نحوی فرآیندهای عملی را پیش ببرند و زیربناهای ساختاری شرکتشان را چگونه ترفیع بخشند. هر کارمند تنها در گستره مسوولیتپذیریهای خاص خودش تعریف میشود.
۱۰. یک کارآفرین بر مسوولیتهای متقابل بین همه کارمندان کسبوکار متمرکز میشود. کارآفرینان میخواهند در جریان باشند که زیربناهای ساختاری آیا به قدر کافی رشد کردهاند یا نه، آیا نرخ سود متناسب با مخارج هست یا نه، آیا مخاطراتی کسبوکار یا مشتریان را تهدید میکند یا نه. کارآفرینان باید نسبت بین مسوولیتها را بررسی کنند.
***
هر کسبوکاری واقعا به هر دو چشمانداز اقتصادی نیاز دارد: نگاه کارمندان و نگاه کارآفرینان. این دو سویه درست همچون ساختار و بیان یا فرم و عملکرد هستند. یک کسبوکار راستین تنها با استفاده از هر دو نظر میتواند به بهترین شیوه برای رشد و توسعه خودش دست یابد. کارمندان حافظ آن چیزی هستند که باعث رشد شرکت میشود. در عین حال، کارآفرینان همه چیز را به پرسش میکشند و مسائل گوناگونی از گذشته تا اکنون مطرح میکنند تا بتوانند از کیفیت بالای کار مطمئن شوند.
ارسال نظر