مترجم: فرهاد امیری

دیگر همه‌ پذیرفته‌اند که سازمان‌های نوآور در عرصه‌ رقابت با حریفان خویش موفق‌ترند. شرکت‌هایی که محصولات جدید پیشرو عرضه می‌کنند عملکرد خوبی دارند، در حالی که بقیه‌ شرکت‌ها بالاخره از رشد باز می‌ایستند. در جهانی که «نوآوری» در آن به شدت ستایش می‌شود، مهم است که مدیران بفهمند نوآوری چیست و چگونه می‌توان به رشد آن در سازمان خویش کمک کرد. نوآوری به‌عنوان یک پدیده‌ سازمانی، سنتی دیرپا را در پژوهش‌های حیطه‌های مختلف به وجود آورده است. در نتیجه، تعاریف این لفظ تعدد زیادی دارند و از انسجام و روشنی کافی برخوردار نیستند.

سباستین رایشه و همکارانش اریک کوانتاین (دانشگاه لوگانو)، میچ کاسلمن (دانشگاه سن جان نیویورک) و پترا نیلاند تلاش کرده‌اند تا این خلاء را در مقاله‌ خود ــ که در ژورنال مدیریت دانش منتشر شده است ــ با نام «نوآوری در مقام یک برون‌داد دانش‌محور» پر کنند. آنها پژوهش‌های کنونی درباره‌ این موضوع را مرور کرده‌اند و به تعریف جدیدی رسیده‌اند که دقیق‌تر است و اجازه‌ ارزیابی نوآوری در یک سازمان را می‌دهد. تعریف آنها نه تنها تکنولوژی‌های نوین و حقوق معنوی انحصاری محصولات را مدنظر می‌گیرد، بل همچنین به نوآوری در خدمات می‌پردازد و شرح می‌دهد چگونه مدیران می‌توانند بین محصول نوی نوآورانه و محصول صرفا نو تمییز قایل شوند.

نوآوری چیست؟

مولفان مقاله‌ یادشده با مرور پژوهش‌های سابق به این نتیجه رسیده‌اند که تمایزی مشخص وجود دارد بین نوآوری آن‌طور که در قدیم فهمیده می‌شود و نوآوری آن‌طور که در پژوهش‌های مدیریت دانش مفهوم‌پردازی شده است.

شومپتر، در سال ۱۹۳۴ نوآوری را در مقام «معرفی یک محصول، فرآیند، روش یا سیستم نو برای اولین بار» تعریف می‌کند. تعریف او ماهیت دوگانه نوآوری را که هم می‌تواند نتیجه باشد و روش به دست‌آوردن این نتیجه، فاش می‌سازد. اما پژوهش‌های سنتی تا کنون تمایل داشته‌اند تا تنها بر یکی از این دو سویه تمرکز کنند.

تعریف نوآوری در مقام یک فرآیند به پژوهشگران فرصت می‌دهد تا فعالیت‌های متفاوتی را که به نوآوری ختم می‌شود، بررسی کنند. دست کم دو مرحله همیشه نقل می‌شوند: مرحله‌ تولید ایده (که اغلب پی بردن به یک بازار جدید یا فرصت نوین ارائه‌ خدمات آن را مهیا می‌کند) و مرحله‌ پیاده‌سازی.

وقتی نوآوری را به عنوان یک نتیجه در نظر بگیریم، نو بودن اصل ماجرا است. یک محصول یا خدمات برای نوآوربودن باید نوتر و بهتر از محصول یا خدمات قبلی باشد.

با این حال نویسندگان مقاله تذکر می‌دهند یک ایده یا محصول تنها باید توسط کسانی نو قلمداد شود که آن را قضاوت می‌کنند، به کار می‌برند یا لازمش دارند.

معمول‌ترین شیوه‌ ارزیابی موفقیت یک نوآوری تمرکز بر پیامد است، به خصوص با نگاه‌کرن به تعداد حق امتیازهایی که از آن خود ساخته است. با این حال، چنین رویکردی نمی‌تواند نوآوری در مقام یک فرآیند را در محصولات یا خدمات مد نظر قرار دهد.

نقش دانش

نویسندگان مقاله وقتی پژوهش‌های دانش‌محور پیشین را مرور می‌کردند، به عنصری مفقوده برخوردند. در حالی که دانشگاهیان موافق‌اند که دانش جدید ماحصل عمده‌ فرآیند نوآورانه است، اما پی نبرده‌اند که کدام فرآیندهای دانش با احتمال بیشتری به تولید، شتاب‌بخشیدن یا ابقای نوآوری کمک می‌کنند. همچنین دانشگاهیان بر سر این توافق ندارند که چه دانشی به نوآوری می‌انجامد، اما موافقند که بدون دانش نوآوری‌ای درکار نخواهد بود.

تعریفی نو

نویسندگان استدلال می‌کنند که نوآوری، ذاتا، همان دانش نو است. در حالی که نوآوری می‌تواند نتیجه‌ تصادف باشد، اما نتیجه‌ نهایی همه‌ دانشی را که برای فهم چگونگی به‌وجود آمدن این نوآوری نیاز است و از آن مهم‌تر، دانش لازم برای تولید دوباره‌ آن را، در خود می‌گنجاند.

اما همه‌ دانش‌های نو ضرورتا نوآورانه نیستند. سه خصیصه برای نوآوربودن ضروری است:

۱. قابلیت تکرار. نوآوری تنها زمانی معنادار است که بتوان آن را بازتولید کرد. وقتی یک محصول آفریده شده باشد، مهندسان آفریننده‌ آن باید برای بازتولید آن نیز دانش کافی در اختیار داشته باشند. با این حال، برای بازتولید محصول نیازی به خلق دوباره‌ دانشی نیست که به آفریده‌شدن آن محصول در وهله‌ نخست انجامیده بود.

۲. نوبودن محصول در زمینه‌ای که در آن محصول عرضه می‌شود. همان‌طور که در تعاریف سنتی نوآوری مشاهده کردیم، نوآوری‌ها باید سطحی از نوبودن را در نظر کسانی که از آنها استفاده می‌کنند، داشته باشند. اما یک محصول برای نوآور بودن دقیقا چه‌طور باید نو باشد؟

اگر دانش استفاده‌شده برای ایجاد یک محصول پیشاپیش در دسترس بوده باشد، آنگاه گروه تولیدکننده‌ محصول به سادگی نوعی نوآوری را اتخاذ و اقتباس کرده است. اگر دانش از پیش در دسترس یا مورد استفاده نبوده باشد، آنگاه گروه خودشان به یک نوآوری دست یافته‌اند.

۳. کاربردی‌بودن یک محصول. آیا نوآوری فرآیند یا موقعیت از پیش موجودی را بهبود بخشیده است؟ یک اختراع یا ابداع می‌تواند نو باشد، اما اگر نتواند تاثیر مثبتی بر موقعیت یا فرآیندهای موجود بگذارد، نوآوری نیست. همان‌طور که شومپتر می‌گوید، نوآوری‌ها به قلمروی ایده‌ها تعلق دارند در حالی که نوآوری‌ها کاربست‌های عملی آن ایده‌ها هستند.

بنابراین، نوآوری را می‌توان آفرینش دانش جدیدی دانست که برای تکرار فرآیندهای منجر به نوآوری ضروری هستند. این دانش باید قابل تکرار باشد و در زمینه‌ای که ورود می‌یابد، نو تلقی شود و در عمل نیز قابل استفاده و به دردبخور نشان دهد. این تعریف جدید و وسیع‌تر از نوآوری با تمایزقایل شدن میان نوآوری و دانش نو و نیز در غیاب هرگونه ارجاعی به تکنولوژی یا محصولات، امکان بررسی بیشتر در نوآوری‌هایی را ممکن می‌سازد که در همه‌جای یک سازمان به وقوع می‌پیوندند و می‌توانند محصول نباشند. چنین تعریفی از نوآوری می‌تواند به مدیران اجازه دهد که ابزارها و سنجه‌های جدیدی را برای ارزیابی نوآوری در سازمان‌های خود به خدمت بگیرند.