راهنمای رفتاری برای کارمندان
اگر ارتقا دریافت نکنیم
منبع: HBR
نادیده گرفته شدن برای دریافت ارتقا میتواند تجربهای ناامیدکننده و حتی تحقیرآمیز باشد. چه فکر کنید که شایستگی احراز این سمت را داشتهاید و چه قول آن به شما داده شده باشد، هرگز میل ندارید بشنوید که موفق نشدهاید به اهداف خود دست یابید.
مترجم: رویا مرسلی
منبع: HBR
نادیده گرفته شدن برای دریافت ارتقا میتواند تجربهای ناامیدکننده و حتی تحقیرآمیز باشد. چه فکر کنید که شایستگی احراز این سمت را داشتهاید و چه قول آن به شما داده شده باشد، هرگز میل ندارید بشنوید که موفق نشدهاید به اهداف خود دست یابید. واقعیت این است که این مساله همیشه اتفاق میافتد، به خصوص با وجود رکود اقتصادی امروز که بیشتر شرکتها تمایلی به اعطای ارتقا یا افزایش حقوق ندارند. خوشبختانه هنوز امکان باقی ماندن تجربیات ارزشمند (ناشی از حسن شهرت افراد و ضمیر پاک انسان) وجود دارد و میتوان به خاطر وجود همین تجربیات به کارمند بهتری تبدیل شد.
متخصصان چه میگویند
اگر به شما گفته شود که رشد نخواهید کرد، نباید اجازه دهید که ناامیدی، کارآیی و موفقیت شما را تحت الشعاع قرار دهد. به جای آن، باید اقدام کنید. کریستوفر پترسون، استاد روانشناسی دانشگاه میشیگان و یکی از پیشگامان روانشناسی مثبت میگوید «فقط در صورتی مسائل در آینده بهبود خواهد یافت که برای آن اقدامی انجام دهیم.» در واقع، عدم دریافت ارتقای شغلی میتواند یک فرصت بسیار خوب برای یادگیری باشد به شرط آنکه برداشت درستی از آن داشته باشید. بن داتنر، نویسنده مجموعه «بازی سرزنش کردن» و موسس سازمان مشاوره داتنر میگوید «شکستها میتوانند ما را ناامید کنند، اما نباید باعث عقب نشینی ما گردند». در اینجا پنج روش ارائه میشود که با کمک آن نه تنها قادر خواهیم بود وضعیت خود را تحمل کنیم بلکه میتوانیم بیشترین بهره را از آن ببریم.
صبر کنید
«اولین قدم این است که بیاراده، از روی احساسات و واکنشی اقدام نکنیم.» این گفته داتنر است که یکی از نویسندگان مجموعه مقالاتهاروارد و نویسنده مجموعه «آیا میتوان از شکست بهره برد؟» است. مساله را با کجخلقی و رفتار حق به جانبدارانه بغرنج نکنید. داتنر میگوید «نمیتوان همیشه کارها را بهتر کرد، اما همیشه راهی برای بدتر نمودن کارها وجود دارد». به خودتان فرصت دهید که همه احساساتی که در وجودتان موج میزند را درک کنید. ممکن است احساس ناامیدی یا خشم داشته باشید، اما شاید کمی هم احساس رهایی نمایید. آنقدر به درک احساسات خود ادامه دهید تا آرام شوید، اما مواظب باشید که در احساسات خود غرق نشوید. پترسون میگوید «عصبانیت و پریشانی به شما فرصت مجددی برای ارتقا نمیدهد.»
نظرات دیگران را نیز جویا شوید
پترسون پیشنهاد میکند که وقتی توانستید آرام شوید، تحقیق کنید که چرا این اتفاق افتاد. اگر امکان داشت، با کسی که در این زمینه تصمیم گیرنده است، صحبت کنید. فقط گوش دهید و حالت تدافعی به خود نگیرید. داتنر میگوید «همیشه دلایلی وجود دارد حتی اگر این دلایل توجیهپذیر نباشد». از این فرصت برای یادگیری درباره خودتان و شرکتی که در آن مشغول به کار هستید بهرهمند شوید. پترسون در عین حال هشدار میدهد که ممکن است جواب درستی از فرد مسوول به دست نیاورید. او میگوید «اگر اینطور شد، به دنبال یک فرد معتمد و مطلع بگردید که بتوانید از او توصیه دریافت کنید.» شاید حتی لازم باشد که نظر یک فرد مجرب در زمینه صنعت خود را نیز جویا شوید و ببینید که آیا دارای مهارت و تجربه کافی در این شغل هستید یا خیر. داتنر میگوید «آنچه ما فکر میکنیم که لایق آن هستیم با آنچه دیگران فکر میکنند متفاوت است».
به جای شکایت، اقدام کنید
شایعات در شرکتها بالاخره مهار میشوند، اما گول نخورید و فکر نکنید که میتوانید از فرصت این شایعات برای شکایت یا متهم کردن رییس یا منابع انسانی بهرهمند گردید. داتنر میگوید «مسلما هرگز میل ندارید که
حسننیتی که در مورد شما وجود دارد را بر باد دهید.» شاید فقط روسای خود را عصبانی یا تدافعی کنید که این مساله عدم ارتقای شما را بیشتر توجیه خواهد کرد. البته لازم نیست احساسات خود را نیز پنهان کنید. پترسون میگوید «هیچ اشکالی ندارد که بگویید، من واقعا ناامید شدم. دلم نمیخواست اینطور بشود». اما در عین حال، از آنها درخواست کمک نمایید. سعی کنید چنین عباراتی را به کار گیرید «چگونه میتوانیم با هم کار کنیم به طوری که من نسبت به پیشرفت خود در آینده مطمئن باشم؟» و بعد به توصیههای او عمل کنید. اگر به خاطر نداشتن تجربه عملی از ارتقا باز ماندهاید، سعی کنید با روشهایی مثل آموزش یا انجام کارهای جانبی این تجربه را کسب نمایید. اگر نظر دیگران این است که شما کند کار میکنید یا بیش از حد کنترلکننده هستید، سعی کنید این شناخت افراد را تغییر دهید.
شاید از همه مهمتر این باشد که نسبت به کسی که ارتقا گرفته است، با همدلی و وقار رفتار کنید. داتنر میگوید «بدترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که سعی در تخریب کسی نمایید که ارتقا دریافت کرده است.»
تجربه خود را بازبینی کنید
داتنر میگوید به جای آنکه از کمتجربگی خود وحشت داشته باشید، آن را به شکل یک فرصت برای یادگیری و رشد در نظر بگیرید. او اضافه میکند «افراد وقتی شکستهای شغلی خود را پشت سر گذاشتند، بعدها از آن به عنوان یک دوره ارزشمند در زندگی حرفهای خود یاد میکنند». بدون غرض به این موضوع فکر کنید و آن را از زاویه جدیدی ببینید. شاید دلایل خوبی وجود داشته باشد که به همین دلایل موفق به احراز شغل مورد نظر نشدهاید و حالا برای بهبود مهارتهای خود و کسب تجربه جدید انگیزه بیشتری دارید. شاید به خود مغرور شده بودید و این امر انگیزهای باشد برای تمرکز بیشتر بر کار.
از خودتان بپرسید هدفتان از دریافت ارتقای شغلی چیست. برخی از افراد تمرکز زیادی بر پیشرفت خود میگذارند، اما اگر ارتقا دریافت نکردید، از خودتان بپرسید که آیا واقعا آن را میخواستید؟ آیا شغل جدید نیاز به کار و استرس بیشتری خواهد داشت؟ اگر به این نتیجه رسیدید که واقعا این کار را میخواستید، از خودتان بپرسید نظرتان درباره مطلوبترین شکل ارتقا چیست؟ احترام، عنوان، پول...؟ شاید بدون دریافت ارتقا، راههای دیگری هم برای دریافت آن باشد.
شبکه خود را فعال نگه دارید
بعد از شکستی مانند عدم دریافت ارتقا، اولین واکنش شما ممکن است این باشد که به دنبال شغل دیگری بگردید. در صورتی که به شما قول ارتقا داده شد و به آن عمل نشد یا به خاطر مسائلی که نتوانستهاید به طور مثبت تغییر دهید ممکن است شروع به ارسال رزومه کاری خود به شرکتهای دیگر نمایید. هر چند دلایل شما برای این کار به ندرت موجه است، اما داتنر معتقد است «میتوانید نسبت به فرصتهای شغلی دیگر نیز باز باشید». او پیشنهاد میکند که شبکه خود را باز و فعال نگه دارید تا فرصتهای جدیدی چه در داخل و چه در خارج از سازمان به سراغتان بیاید.
اصولی که باید به خاطر داشت:
• بفهمید که چرا ارتقا دریافت نکردهاید و وقتی این مساله را دریافتید اقدام کنید.
• از دیگران درمورد ارزیابی خودتان و اینکه دفعه بعد برای دریافت ارتقا چه کارهایی باید انجام دهید کمک بخواهید.
• در شبکه خود فرصتهای جدید را جستجو کنید.
آنچه نباید انجام شود:
• با عجله اقدام نکنید، قبل از آنکه کاری کنید ابتدا صبر کنید تا خونسردی خود را مجددا به دست آورید.
• به شخصی که ارتقا دریافت کرده است یا آنها که در این تصمیم دخیل بودهاند، توهین نکنید.
• باعث تخریب خود نشوید و همه چیز را همان گونه که هست درک کنید و ناامید نشوید.
در زیر دو موردکاوی در خصوص این موضوع آورده شده است.
موردکاوی شماره ۱:
از موقعیتی غیرقابل ارتقا تا یکی از برترینها
نیک سیمون در اواخر دهه ۲۰ زندگی اش شغل خود را تغییر داد و وارد یک شرکت ارتباطات تلفنی شد که براساس یک برنامه چرخش مدیریت فعالیت داشت. انتظار میرفت که در پایان دو سال، کارمندان این بخش به سطح بالاتر ارتقا یابند؛ اما در پایان دو سال، همه همکاران نیک به جز خود او ارتقا یافتند. وقتی او به این موضوع پی برد، رییساش لارا به او فیدبک داد و چندین مثال ارائه کرد که چرا او به حدنصاب لازم نرسیده بود. نیک با آنچه میشنید، موافق نبود. اما به جای آنکه حالت تدافعی به خود بگیرد، به رییساش گفت که ناامید شده است و از او پرسید که آیا آنقدر زمان دارد که در این باره بیشتر صحبت کند؟ بعد، نیک به سراغ چند همکار ارشد رفت تا نظر آنها را جویا شود. آنها به او گفتند شاید فیدبکی که به او میدهند برایش ناراحت کننده باشد؛ اما مهم برداشتی است که از کارآیی او میشود. او باید نظر دیگران را درباره خود تغییر میداد. او دوباره با لارا صحبت کرد و از او خواست اجازه دهد که با رییساش صحبت کند. نیک میگوید: «من با مدیران ارشد صحبت کردم و به آنها گفتم گرچه فیدبکهایی که دریافت کردهام گیجکننده بودند؛ اما آن را پذیرفتم و از آنها خواستم مرا مورد حمایت قرار دهند. به خصوص، اگر کارآیی من به گونهای است که نمیتوانم کمک کننده باشم، مرا کنار بگذارند.»
هرچند او احساس بدی داشت، اما میدانست که در موقعیتی نیست که بتواند شرکت را ترک کند. این کار در موقعیت حرفهای بسیار زود بود. او میگوید «هرچند ماندن من در شرکت از نظر دیگران تحقیرآمیز بود؛ اما برای من چندان اهمیتی نداشت. در عوض تصمیم گرفتم هر آنچه میتوانم از این تجربه بیاموزم و به زندگی خود ادامه دهم.» شش ماه بعد، او برای یک پست بین المللی درخواست کار داد که امکان ارتقا در آن وجود داشت و برای آن شغل پذیرفته شد. او در این کار پیشرفت کرد و اکنون میگوید: «من در عرض یک سال از سطح «غیرقابل ارتقا» به ۱۰ درصد برترین کارکنان شرکت رسیدم.» وقتی نیک به گذشته نگاه میکند، این تجربه را بسیار ارزشمند تلقی مینماید. او میگوید: «من پشیمان نیستم؛ چرا که این تجربه به من کمک کرد تا بهتر درک کنم که چگونه برای سیاستگذاری آینده خود دورنمایی ترسیم نمایم و بتوانم واقعا به خود اعتماد کنم و به دیگران اجازه ندهم که نظرشان برارزش شخصی من اثر بگذارد.»
موردکاوی شماره ۲:
اقدام در پی ناامیدی
لیزا سو، به مدت شش سال در یک شرکت تکنولوژی در بوستون کار میکرد. او به عنوان مدیر وارد این شرکت شد و به سرعت طی اولین سال کارش به سمت مدیریت ارشد ارتقا یافت. او انتظار داشت که با همین سرعت به پستهای بالاتر دست یابد. اما بسیاری از همکارانش به او هشدار داده بودند که رسیدن به سطح بالاتر (ریاست) بسیار مشکلتر است؛ چرا که این عنوان مزایا و مسوولیتهای بسیار بیشتری دارد.
برای دریافت این ارتقا، رییس لیزا باید او را معرفی میکرد. بعد درخواستها به کمیته میرفت و کمیته به مدیرعامل که تصمیم گیرنده نهایی بود نظر خود را ارائه میداد. لیزا دو بار برای پست ریاست معرفی شده بود. اولین بار تعجب نکرد که نتوانست این سمت را دریافت کند. اکثر افراد، این پست را در اولین معرفی دریافت نمیکنند. فیدبک کمیته این بود که کارآیی او خوب است؛ اما شرایط اقتصادی اجازه اعطای این ارتقای شغلی را نمیدهد. وقتی او برای دومین بار نیز رد شد بیشتر ناامید گشت. او میدید که بسیاری از همتایانش ترفیع گرفتند به خصوص کسی که بعد از او وارد سازمان شده بود. این بار او فیدبکی دریافت کرد مبنی بر اینکه نقش او در سازمان ارزش ریاست ندارد. این برای او یک فیدبک سخت بود؛ چرا که مطمئن نبود که چگونه میتواند این نظر را تغییر دهد. او میگوید «این مساله واقعا ناامید کننده بود. هیچ کار خاصی نیست که من بتوانم برای تغییر آن را انجام دهم.» لیزا از یکی از دوستان و همکارانش نظر خواست. او گفت که مدیران ارشد شرکت به دنبال افرادی برای پست ریاست هستند که با سطوح پایینی شرکت در ارتباطند. او لیزا را تشویق کرد که کارهایش را طوری برنامهریزی کند که در جهت اهداف مالی شرکت باشد. لیزا به پست دیگری با مدیرجدید منتقل شد که به خاطر کارمندان زیادی که زیرنظر او ارتقا یافته بودند مشهور بود. همکار لیزا قبلا هم با این مدیر کار کرده بود و از نظر او، این مدیر برای ایدههای کارمندان اعتبار قائل بودوهمواره آنها را در مسیری قرار میداد که در جهت اهداف شرکت بود.
لیزا همچنین شبکه همکاری خود را نیز فعال نگه میداشت و با وجود اینکه پیشنهادهای کاری زیادی داشت؛ اما او ترجیح داد با کارفرمای فعلیاش باقی بماند. او میگوید: «من واقعا به شغلم علاقهمند هستم. فقط این واقعیت که ارتقا نیافتهام برایم آزاردهنده است.» لیزا امیدوار است که به زودی دوباره برای ارتقا معرفی شود.
ارسال نظر