ماموریت شرکتها نباید بیعیب باشد
این توصیهها به نظر متضاد با هر دو طیف فکری رایج در مورد مسوولیت شرکتها است؛ جایی که هواداران یک سمت طیف، فقط بر سودآوری تمرکز دارند و دسته دیگر، فقط بر مسوولیتهای اجتماعی و زیستمحیطی شرکتها تمرکز دارند و از ارزشآفرینی برای ذینفعان میگویند. یکی از مهمترین دلایلی که هر دو این طیفهای فکری به بنبست میرسند، این است که قادر به آشتی دادن سودآوری با اهداف والا و مسوولیتهای اجتماعی نیستند.
با آنکه، کمتر شرکتی به این آشتی ممکن بین سودآوری و مسوولیتهای اجتماعی رسیده است، به ندرت میتوان شرکتهایی یافت که در مرامنامه یا بیانیه ماموریت خود از گزارههایی دقیق و بدیهی به این صورت استفاده کنند: «ما کفش تولید میکنیم و میفروشیم»، «ما برای نفت، حفاری میکنیم» یا «ما نوشیدنیهای قندی تولید میکنیم». چنین گزارههایی نه انگیزهبخش هستند و نه هدفی والا در آنها یافت میشود. در آن سوی ماجرا، در بسیاری از مواقع با جملات و ادعاهایی گزاف مواجه میشویم. کوکاکولا هدف (رسالت) خود را چنین بیان میکند: «طراوت بخشیدن به جسم و روح مردم... ما باید راهنمای مسیر باشیم؛ نیرویی برای ترقی و برای نیکی.
ما فرصتی خارقالعاده پیش روی خود و بادهایی موافق در بادبانهایمان داریم.» چشمانداز شرکت متا در شکوه و جاهطلبی از این هم فراتر میرود. آنها هدف خود را «دادن قدرت به مردم برای ساختن جامعه و نزدیک کردن جهان به همراه یکدیگر» معرفی میکنند. واقعیت آن است که این نوع آرمانگرایی و کمالگرایی منطقی نیست. هرچند کمال میتواند انگیزهبخش باشد، همزمان میتواند باعث توهم و فاصله گرفتن از واقعیات شود. واقعیت این است که نیک و بد یا منفعت و آسیب، اغلب براساس قضاوتهای ذهنی تعیین میشوند و بستگی زیادی به ارزشهای شخصی هر فرد دارند. شرکت آمازون با تمرکز بر تحویل سریع سفارشها، انتظارات مشتریان را تغییر داد،میلیونها فرصت شغلی در جهان ایجاد کرد و سالهاست که در فهرست تحسینبرانگیزترین شرکتهای آمریکایی قرار گرفته است.
با این حال، چنین شرکتی هم منتقدان کمی ندارد. منتقدان آن را بابت آسیب به فضای رقابت، آشفته کردن زنجیرههای تامین و ایجاد یک ارتش از کارکنان که دستمزد پایین میگیرند، محکوم میکنند. «آیا شما حاضر به کار در آمازون هستید؟» سوالی است که بحثهای شدیدی را در کلاسهای مدیریت ایجاد میکند. با آنکه برخی مدلهای کسبوکار سمی و چپاولگرانه نیز وجود دارند، بیشتر شرکتها همزمان منافع (دستکم به شکل اشتغال و تامین نیازهای مشتریان) و اثرات منفی (دستکم به شکل پسماند، آلایندگی و انتشار کربن) برای جامعه ایجاد میکنند. این وضعیت قرار نیست به زودی تغییر اساسی کند. به جای آنکه در تلاش برای ترسیم تصویری بینقص و کامل از خود باشید تا به این صورت اعتباری به دست بیاورید، واقعیتها را از منظری بالاتر بنگرید و رویکردی متمرکز و صادقانه درباره اهداف قابل دسترسی خود در پیش بگیرید.
یک نمونه خوب و خالی از تکلف در مورد هدف که به وضوح با ارزشهای اخلاقی همراه شده باشد، متعلق به شرکت فناوری استرالیایی اطلسیان (Atlassian)، است: «پشت هر دستاورد بزرگ بشری، یک تیم قرار دارد. از پزشکی گرفته تا سفر فضایی، از واکنش به بحرانها تا تحویل پیتزا، محصولات ما به تیمهای کاری سراسر سیاره کمک میکنند از طریق قدرت نرمافزار، بشریت را به پیش ببرند. هدف ما کمک به تحقق پتانسیلهای تمام تیمها است.» «جسهایمن»، مدیر پایداری شرکت اطلسیان است. در حوزه کاری او، درک شرکت به عنوان یک سیستم اجتماعی باز و در تعامل با سایر سیستمها بسیار حیاتی است.
او در مصاحبهای برای نگارش این کتاب توضیح میدهد: بنیانگذاران اطلسیان به ما اجازه صادق بودن دادهاند. یکی از ارزشهای اخلاقی ما «شرکت باز و بدون سانسور» است. بنابراین، هرگاه که درباره نکات برجسته و محاسن کار خود صحبت میکنیم، معایب و ضعفهایمان را هم توضیح میدهیم. همچنین مقصد بعدی خود را به وضوح ذکر میکنیم. زمانی که من گزارشی از عملکردم به بنیانگذار شرکت ارائه میدهم و معایب و ضعف کافی نشمرده باشم، از من میپرسد: «چه خبر است؟ واقعا قصد نداری برایم توضیح دهی که چه مشکلات و موانعی در مسیر وجود دارد تا بتوانم برای رفع آنها کمک کنم؟» همین رویه را در ارائه گزارشهای بیرونی رعایت میکنیم: کسی تمایل ندارد گزارشی را بخواند که فقط درباره گل و بلبل بودن اوضاع نوشته شده است. آنها چنین ادعایی را باور نخواهند کرد و مهمتر آنکه منجر به تغییر گستردهتری نمیشود. ما نسخهای واقعیتر از سفری میخواهیم که در آن قرار داریم (و همچنین چالشهایی که با آن مواجه هستیم) تا بتوانیم به هرگونه پیشرفتی برسیم.