چرا ترس از پایداری غیرمنطقی است؟
به طور دقیقتر، زمانی که رویههای پایداری به درستی انجام شوند، منافعی را برای کسبوکارها تضمین میکنند: هزینههای کمتر، ریسک پایینتر، افزایش نوآوری، رشد درآمدها و خلق ارزشهای ناملموس. بهطور خلاصه، سرمایهگذاری در پایداری، بازگشت سرمایه مناسبی دارد. برخلاف تصور اولیه، هواداران پایداری ادعا نمیکنند که تغییر رویههای عملیاتی یک کسبوکار کار سادهای است یا همواره در کوتاهمدت به یک نتیجه «برد-برد» میرسد. پایدارسازی فعالیتها یک سیاست استراتژیک و ارزشآفرین است. اما این ارزشآفرینی شاید در کوتاهمدت و شاید در بلندمدت به دست آید. از طرف دیگر، پایداری طبق معنایش در بلندمدت به نتیجه برد - برد میرسد.
در حقیقت، هیچ رشد پایداری برای کسب و کارها یا اقتصادهای کلان در یک سیاره رو به مرگ با شهروندانی بیمار ممکن نیست. در مناطقی از جهان که از تغییرات اقلیمی (مانند گرمای شدید، توفانها، سیلها یا افزایش سطح دریا) آسیب دیده و خالی از سکنه میشوند، ناچار فعالیتهای اقتصادی نیز متوقف میشود. در چنین فضایی، تولید ناخالص ملی نیز تقریبا به صفر سقوط میکند. بازه کوتاهمدت محل استدلالها و اختلافنظرهاست. در اینجاست که در کمال تعجب استدلال برخی کارشناسان و مدیران مالی مبنی بر توجیه نداشتن پایداری را میشنویم. آنها با اطمینان میگویند که پایداری به دلیل هزینههای بیشتر و منفی بودن ارزش خالص فعلی (NPV) توجیه اقتصادی و ارزش سرمایهگذاری ندارد. اما همواره میتوان نوعی پوچی در این استدلالها یافت. انتظار معیار و تحلیلهای آماری، منطقی است ولی تصور کنید که یک نفر عنوان کند اولویتهای دیگر کسبوکار (مانند بازاریابی، تحقیق و توسعه، بهبود تولید یا منابع انسانی) نیز همیشه پرهزینه و فاقد توجیه است. هیچ استدلالی را در آنجا هیچکس نمیپذیرد. به هر حال، هر اقدام و تصمیمی در کسبوکار، هزینههای انسانی یا مالی دارد. از طرف دیگر، میتوان گفت که هر تصمیمی در کسبوکار اگر به خوبی اجرا نشود، باعث اتلاف منابع و زیان مالی میشود. همچنین فارغ از محاسبات و معیاری که برای تعیین ارزشآفرینی یک پروژه استفاده میکنید
همواره جزئیات فراوانی را نادیده میگیرید که به سادگی قابل سنجش نیستند. مواردی مانند وفاداری مشتریان به نشان تجاری، مشارکت کارکنان، فرهنگ نوآوری و... را نمیتوان به راحتی اندازه گرفت و در بیشتر تحلیلهای مالی نادیده گرفته میشوند. آیا در محاسبه ارزش خالص فعلی منفی پایداری، اصلا به چنین مواردی توجه شده است؟
با تمام این نقدها، هیچگاه انکار نکردهایم که پایداری برای کسبوکارها گاهی هزینههای اولیه بیشتری به دنبال میآورد. این اتفاق تقریبا در هر بهبود کیفی مشاهده میشود. به عنوان مثال، بهبود حقوق بشر یا پرداخت حقوق منصفانه همواره هزینههای شما را افزایش میدهد. با این حال، از طریق چنین تصمیماتی به منافعی مانند کاهش نرخ استعفای کارکنان، افزایش مشارکتجویی آنها، گسترش مشتریان بالقوه و... دست مییابید. تصمیم به استفاده از مواد پایدارتر در تولید (به عنوان مثال، موادی با آلایندگی کمتر، کمتر سمی یا بازیافتی) نیز در ابتدا شاید هزینه بیشتری داشته باشد؛ بهویژه اگر فناوری آن جدید و مقیاس کار شما کوچک باشد. اما در نهایت، بسیاری از تصمیمات هوشمندانه و استراتژیک کسب و کارها هزینهای بیشتر (گاهی بسیار بیشتر) از دست روی دست گذاشتن دارند. فقط در بحث پایداری و مسوولیتپذیری شرکتی چنین وضعیتی یک مشکل بزرگ تلقی میشود. پایداری در بلندمدت، شاید منطقیترین و گاه یکی از مهمترین الزامات فعالیت اقتصادی است. با این حال، برخی تصورات اشتباه و افسانههای رایج، جلوی شفافیت ذهن برای دیدن این حقیقت را میگیرند. اجازه دهید بحث را با تشریح این تصورات اشتباه به پایان ببریم.
نخستین تصور اشتباه این است که کسبوکارها همواره گزینه ارزانتر را انتخاب میکنند. این تصور شاید در برخی از بخشهای کسبوکار مانند تدارکات درست باشد و هرگونه صرفهجویی در آن اهمیت یابد. با این حال، حتی در آنجا هم همواره ارزانترین گزینهها انتخاب نمیشود. اغلب یک سطح کیفی حداقلی وجود دارد که باعث میشود کسی به بهانه هزینه کمتر از آن عبور نکند. مهمتر آنکه از گذشته، شرکتها بهرغم هزینههای پایین استخدام کودکان یا بردهداری به آن تن نمیدادند. در اینجا بحثهای کیفی، اخلاقی و نگاه بلندمدت بسیاری از گزینههای ارزان را مردود میکند. تصور دیگر این است که مدیران همواره بر اعداد و بازگشت سرمایه متمرکز هستند. چنین تصوری منطقی به نظر میرسد ولی بسیاری از تصمیمات مدیریتی، شهودی هستند. ورود به یک بازار جدید، فعالیت در بازارهای انحصاری یا چندقطبی از جمله مواردی هستند که نیاز به تصمیمگیری در ابهام و اطلاعات ناقص دارد. سومین تصور اشتباه این است که مدیران به ندرت تصمیمات پرهزینه و فاقد اطلاعات کافی میگیرند. این مورد نیز به نوعی با دو تصور اشتباه پیشین در ارتباط است. گاهی اقدامات و تصمیمگیریهای کسب و کار بسیار جسورانه و در کوتاهترین زمان اتخاذ میشوند تا نتیجه دهند.
منبع: MIT Sloan Management Review