مدیریت استرس با روابط همدلانه
لحظات کوتاه ارتباط و همدلی
مشکل شایع زمانه ما این است که با شلوغ شدن زندگی و افزایش مسوولیتها، همه ما تمایل داریم از گروهها و علایقی که روزگاری ما را مشغول خود میکردند فاصله بگیریم و اجازه دهیم همه فکر و ذکرمان کار شود.
در نتیجه به مرور تبدیل به نسخهای محدودتر از خود میشویم و فرصتهای دستیابی به پتانسیل کامل خود چه در کار و چه در زندگی شخصی را محدودتر میکنیم.
یکی از مهمترین بینشهایی که از شادترین افراد حاضر در این تحقیقات به دست آوردیم این است که حضور دیگران نهتنها برای کمک به حفظ فاصله از خردهاسترسها و آگاهی از کوچکیشان در تصویر کلی زندگی مهم است، بلکه برای ساخت یک زندگی کامل و غنی هم ضروری است. افراد معدودی هستند که شادمانی را در انزوا پیدا میکنند.
تمام مدلهای شادمانی که ما در تحقیقاتمان یافتیم نشان میدهند که رفاه و سلامت شخصی بسته به روابط شخصی اصیل است. یکی از طولانیترین مطالعاتی که روی زندگی بزرگسالان انجام شده، به مطالعه «گرنت» معروف است که به مدت تقریبا ۸۰ سال زندگی فارغالتحصیلان دانشگاه هاروارد (از جمله جان اف. کندی) را دنبال کرده و دادههای مربوط به سلامت جسمی و روانی آنها را جمعآوری کرده است.
مهمترین نتیجهگیری این مطالعه این بود که بزرگترین عامل تعیینکننده شادی و رفاه در طول عمر نه شهرت بود و نه ثروت، بلکه کیفیت روابط شخصی بود. رابرت والدینگر، مدیر این پژوهش میگوید: «مراقبت از بدن مهم است، اما توجه به روابط نیز شکلی از خودمراقبتی است و به نظرم این کشف این پژوهش است.»
یک ضربالمثل قدیمی است که میگوید اگر در طول عمر خود یک دوست واقعی پیدا کنید، واقعا خوشبخت هستید، اما تحقیقات ما نشان میدهند که یک دوست کافی نیست. انسان به روابط گوناگونی احتیاج دارد - نه صرفا چند دوست نزدیک - تا بتواند با واقعیت زندگی در دیگ جوشان خردهاسترسها کنار بیاید. دستیابی به رفاه کلی در تمام ابعاد زندگی شامل ایجاد سازوکارهایی برای مقابله با خرده استرسها و دستیابی به زندگی کامل در سه حوزه کلیدی تابآوری، سلامت جسمی و هدفمندی میشود.
ارتباطات شما با دیگران در این سه حوزه نقش حیاتی دارند و راز آن در اصالت و تنوع روابط است.
بیشترین تاثیر هم ناشی از ارتباط با آدمهایی است که از نظر شغلی، اقتصادی، تحصیلی یا سنی با هم متفاوتند، اما حول علاقهمندی مشترکی - مانند شعر، مذهب، ورزش یا فعالیتهای اجتماعی- گرد هم آمدهاند.
این علاقهمندیهای مشترک باعث تعاملات اصیل و قابل اعتمادی میشوند و تنوع دیدگاهها هم کمک میکند تا دید خود را نسبت به جهان و پیرامونمان گسترش دهیم.
ما به واسطه افراد و تجربیات شکل میگیریم و زندگیمان چندبُعدی میشود. با این حال بهرغم اینکه روابط تا این حد در خوشبختی ما موثر و حائز اهمیت هستند، خیلی از ما اجازه میدهیم در گذر زمان از دست بروند.
تمام آدمهای حاضر در این پژوهش که داستان مثبتی از زندگی خود تعریف کردند، معمولا از روابط اصیل با دو، سه یا چهار گروه خارج از حیطه کار صحبت کردند.
گروههای ورزشی، کارهای داوطلبانه، جوامع مدنی یا مذهبی یا کلوبهای کتابخوانی و... بخشی از این گروهها بودند و معمولا هم یکی از این گروهها از طریق تغذیه، ذهنآگاهی یا تمرینات ورزشی به سلامت جسمانی هم کمک میکرد.
اینگونه ارتباطات اغلب روابطی شگفتانگیز بودند که ممکن بود در نگاه اول غیرمنتظره یا حتی نامتناسب به نظر برسند، اما معنای خاصی به زندگی آنها بخشیده بودند.
آدمهایی که ما آنها را «۱۰ درصدیها» مینامیم، آگاهانه سعی در ایجاد روابط معنادار در زندگی روزمره خود دارند تا به کمک آنها از سروصدای بسیاری از خردهاسترسهای زندگی عبور کنند و تمرکزشان را روی چیزی بگذارند که حقیقتا برایشان اهمیت دارد. توجه به این نکته هم حائز اهمیت است که ۱۰ درصدیها الزاما افراد برونگرایی نبودند که وقت و انرژی لازم برای حفظ طیف گستردهای از دوستان و ارتباطات اجتماعی را داشته باشند. فکر نکنید اینها ویژگیهای افراد برونگراست و اگر شما فرد درونگرایی هستید، کارتان تمام است و دیگر امیدی به شما نیست.
وجه مشترک این افراد در برونگراییشان نیست، در این است که زندگی چندبُعدی دارند، یعنی اغلب به روشهای ساده و کوتاهی با افراد گوناگونی ارتباط میگیرند و آن ارتباط را حفظ میکنند. اگر این کار را درست انجام دهید، ارتباطات شما با دیگران میتواند تبدیل به سپری قوی در برابر خردهاسترسهای اجتنابناپذیر شود، اما یادتان باشد که روابط معنادار مستلزم این است که روزانه قدمی آگاهانه بردارید. بهخصوص در دورههای حساس زندگی مثل زمانی که گذار مهمی را پشت سر میگذارید، خیلی مهم است که این روابط را حتی بیش از پیش حفظ کنید تا در حالت تدافعی قرار نگیرید، تکبُعدی نشوید و صرفا خردهاسترسها را جذب نکنید.
البته در روی دیگر سکه، روابط اجتماعی به اصطلاح «سمی» میتواند خردهاسترس را تشدید کند. قرار نیست در شبکهسازی به هر رابطهای تن بدهید.
افرادی که ظاهرا دوست شما هستند، اما پشت سرتان بدگویی میکنند یا وقتی اشتباهی کنید دائم در مورد آن شایعهپراکنی میکنند و رازهای شما را همه جا پخش میکنند، جزو این دستهاند.
در روابط دوستانه سالم، هر خطا و اشتباهی که پیش بیاید، افراد در زمان و موقعیت مناسب در مورد آن صحبت میکنند و چارهاندیشی میکنند. اما دوستان و نزدیکان سمی، اغلب بر همان اشتباه متمرکز میشوند و به طرف مقابل حس منفی القا میکنند.
معمولا نظرات این افراد مبتنی بر واقعیت نیست و حتی توجیهی برای آن ندارند و فقط حس خودکمبینی میدهند.
یک رابطه اجتماعی خوب، مبنایش حمایت و پشتیبانی است. اگر غیر از این باشد و دائم درگیر ماجرا و رفع سوء تفاهم باشید، خود را در معرض استرس بیشتر و آسیب به سلامت روحی قرار دادهاید.
منبع: کتاب The Microstress Effect