قدرت وقتی/آن‌گاه

وقتی برنامه‌‌‌ای که طرف گفت‌‌‌وگوی شما به آن متعهد است، قرار است شروع یک رویداد یا اقدام خاص باشد، پایبندی به آن ساده است؛ مثل داشتن یک مکالمه، نوشتن یک ایمیل، خرید یک جفت کفش رانینگ.  بن به انجام دو کار متعهد بوده: حرف زدن با رامونا و مطرح کردن مساله برقراری ارتباط درست با اعضای تیم. در هر دو مورد، دقیقا مشخص است که چه چیزی قرار است محرک اقدامش باشد. او قرار است بعد از حرف زدن با دارا به دفترش برگردد و بلافاصله با رامونا تماس بگیرد. در جلسه بعدی که تیم برگزار می‌کند، بن مشاهدات و درخواست‌‌‌هایش را به اشتراک خواهد گذاشت.  اما این تازه شروع تغییر است، نه پایان آن. بن برای اینکه به رهبر اثرگذارتری تبدیل شود، باید رفتارش را طبق یک روال پیوسته تغییر دهد؛ آن هم به شیوه‌‌‌هایی که گاهی اوقات ناآشنا و ناخوشایند خواهد بود. مثلا مجبور است کمی قاطعانه‌‌‌تر برخورد کند. مجبور است با برخی چیزها مخالفت کند و با ریسک ناراحت کردن هم‌‌‌تیمی‌‌‌هایش مواجه شود و همچنین مجبور است برای حفظ و توسعه روابط بین اعضای تیم، به رامونا بازخورد بدهد.

همه اینها رفتارهای جدید و چالش‌‌‌برانگیزی برای بن هستند و دلیلش این است که منشأ آنها رویدادهای بیرونی است که خارج از کنترل او هستند. او نمی‌تواند رویدادی تحت عنوان «ساعت ۱۱:۱۷ دقیقه صبح روز سه‌‌‌شنبه با هنری مخالفت کن» را در تقویمش ثبت کند. در عوض، او باید مراقب شرایط یا رویدادهایی باشد که باعث می‌‌‌شوند رفتار جدیدی از خود نشان دهد و اگر او برنامه خاصی برای رویارویی با این شرایط نداشته باشد، واکنش در لحظه بسیار سخت خواهد بود.

یک روش موثر برای برنامه‌‌‌ریزی و پایبند بودن به این رفتارهای «تحریک‌‌‌شده» این است که به گفته پیتر گولویتزر، محقق دانشگاه نیویورک، «مقاصد پیاده‌سازی» ایجاد کنید یا محاوره‌‌‌ای‌‌‌ترش «برنامه‌‌‌های وقتی/آن‌گاه». توضیحش به این صورت است:

وقتی --- (محرک مورد نظر)، آن‌گاه من --- (اقدام مشخص) را انجام خواهم داد.

مثال‌‌‌های بیشتر از برنامه‌‌‌های وقتی/آن‌گاه عبارتند از:

«وقتی حس کنم تیم متوجه یک ریسک مشخص نیست، آنگاه وارد عمل می‌‌‌شوم و در موردش صحبت می‌‌‌کنم.»

«وقتی حس کنم لازم است صحبت‌‌‌های یکی از همکاران را قطع کنم، آنگاه سه نفس عمیق می‌‌‌کشم و چیزی را که می‌‌‌خواهم هر چه زودتر بگویم روی کاغذ می‌‌‌نویسم و صبر می‌‌‌کنم تا او حرف‌‌‌هایش تمام شود. بعد نظرات خودم را مطرح می‌‌‌کنم.»

«وقتی پیش‌‌‌خدمت منو دسر را می‌‌‌آورد، آن‌گاه یاد رژیمم می‌‌‌افتم و بدون اینکه منو را بگیرم، سفارش یک فنجان چای یا قهوه تلخ می‌‌‌دهم.»

 امتیاز ۱ تا ۱۰

وقتی طرف گفت‌‌‌وگوی شما به انجام یک کار مشخص، قابل مشاهده و قابل اندازه‌‌‌گیری در یک زمان و تاریخ معلوم متعهد شد، از او بپرسید از ۱ تا ۱۰ چقدر مطمئن است که این کار را انجام دهد.  یک هدف پرسیدن این سوال این است که احتمال متعهد بودن او به انجام کاری که گفته را به حداکثر برسانید. وقتی کسی با اطمینان اعلام می‌کند که بدون تردید به تعهدش پایبند است، حس خودارزشمندی را مهار می‌کند. افراد تمام تلاششان را می‌کنند تا مطابق تصویری که از خودشان درست کرده‌‌‌اند رفتار کنند.

هدف دیگر این است که هر ریسکی را که ممکن است از دست داده باشید شناسایی کنید و برنامه‌‌‌ای برای به حداقل رساندن آن ایجاد کنید. اگر طرف مقابلتان هر عددی به جز ۱۰ را گفت، از او بپرسید چرا؟ چه چیزی مانع می‌شود؟ و چه راهکاری وجود دارد تا او امتیاز ۱۰ را بدهد؟ مثلا اگر موانع موجود شامل ترس از یک حس می‌شود، مکالمه کنید و از طرف مقابلتان بخواهید آن حس را به صورت ملموس بیان کند.

در مکالمه بن و دارا، اگر بن از عدد ۹ فراتر نرود، چه می‌شود؟ همیشه این امکان وجود ندارد که طرف گفت‌‌‌وگویتان را به سطح ۱۰ برسانید.  یک مثال: من متعهد شده‌‌‌ام که شکر را کنار بگذارم، اما خودم را می‌‌‌شناسم. گاهی وقتی خسته‌‌‌ام و استرس دارم، اراده‌‌‌ام در لحظه سست می‌شود و نمی‌توانم در برابر دسری که جلویم است و بقیه هم دارند از آن لذت می‌‌‌برند مقاومت کنم.

وقتی نمی‌توانید طرفتان را به سطح ۱۰ برسانید، ناامید نشوید. این واقعیت که او ریسک موجود را شناسایی و به آن اذعان کرده، نشان می‌دهد در موقعیت خوبی برای مدیریت کردنش قرار دارد. بن می‌‌‌داند که وقتی زمان صحبت کردن با رامونا فرابرسد، ممکن است جا بزند، پس انتظار بروز هر گونه احساساتی را دارد و آماده است با آن مقابله کند. بنابراین، مثلا ممکن است یک عکس سلفی از خودش و دارا را روی صفحه اصلی گوشی‌‌‌اش بگذارد تا یادآور تعهدش باشد. یا ممکن است مکالمه با رامونا را چند بار با دوستان و اطرافیانش تمرین کند تا سطح آرامشش بالا برود.

و آگاه بودن به حس ترس، می‌تواند به بن کمک کند مکالمه‌‌‌اش را با فروتنی و مهربانی شروع کند؛ ویژگی‌‌‌هایی که کمک می‌کنند رامونا به جای اینکه در موضع دفاعی قرار بگیرد، پذیرای صحبت‌‌‌های بن باشد.

منبع: کتاب می‌توانی دیگران را تغییر دهی