مشاور عزیز

چندی پیش به عنوان مدیر پروژه در یک شرکت بزرگ استخدام شدم، اما حالا عملا یک دستیار امور اداری‌‌‌ام. عنوان شغلی که برایش مصاحبه کردم، مدیر پروژه بود. در شرح شغل به وضوح به وظایف مدیر پروژه اشاره شده بود و با سوابق کاری من کاملا جور بود.

طی مصاحبه غربالگری تلفنی، مسوول استخدام درباره تجربیاتم در حوزه مدیریت پروژه سوال کرد اما همچنین پرسید که آیا تجربه مدیریت تقویم و برنامه‌‌‌ریزی جلسات خارج از شرکت را دارم یا نه. چون قبلا در شرکت‌های بزرگ کار کرده بودم با چالش‌‌‌های برنامه‌‌‌ریزی جلسات با سهامداران و مدیران مختلف آشنایی داشتم و فکر کردم منظورش همین است. به او توضیح دادم که قبلا در آن زمینه‌‌‌ها کار انجام داده‌‌‌ام. مسوول استخدام گفت که ۱۰‌درصد مسوولیت‌‌‌هایم، مربوط به همین امور و «کارهای اداری سبک» است، مثل گزارش هزینه‌‌‌ها. چون کمی نگران شده بودم، از او خواستم که دقیق‌‌‌تر توضیح دهد و او به من اطمینان داد که مسوولیت‌‌‌های اداری، جزئی است. او همچنین گفت که علت خالی شدن این جایگاه شغلی این بوده که کارمند قبلی به نام «ملیسا»، به یک تیم دیگر رفته اما هنوز در شرکت است و از شرایطش راضیست.

مصاحبه‌‌‌های بعدی روی سابقه کار من در مدیریت پروژه تمرکز داشتند. به همین دلیل خیالم راحت شد.

وقتی کارم را شروع کردم، در اولین جلسه با مدیرم «کوین» او گفت که ۷۵‌درصد این شغل، حمایت از پروژه‌‌‌هایی است که به خودم محول کرده و ۱۵درصد، حمایت از پروژه‌‌‌های سایر اعضای تیم. ۱۰‌درصد باقی‌مانده نیز کارهای اداری است. سپس یکسری وظایف اداری به من سپرد مثل گزارش قیمت‌ها، زمان‌بندی جلساتش، رزرو اتاق‌‌‌های جلسات، رزرو اتاق هتل و سفارش تهیه غذا.

حالا ۴ ماه گذشته و من عملا منشی‌‌‌ام و هیچ خبری از مدیریت پروژه نیست! کوین و بقیه اعضای تیم با من مثل دستیارشان رفتار می‌‌‌کنند. به جلسات دعوتم می‌‌‌کنند صرفا برای اینکه یادداشت بردارم. اگر سعی کنم در گفت‌‌‌وگوها نظر بدهم، حرف‌‌‌هایم را نادیده می‌‌‌گیرند یا جدی‌‌‌ام نمی‌‌‌گیرند. کوین کارهای بسیار ابتدایی را به من محول می‌‌‌کند که خودش خیلی راحت از پسشان برمی‌‌‌آید. بعد از اینکه هماهنگی یک جلسه را برایش انجام می‌‌‌دهم، گاهی نظرش عوض می‌شود.

یک بار وقتی اتاق جلسه به اندازه کافی جا نداشت از من خواست برایشان صندلی ببرم. گاهی از من می‌‌‌خواهد شیرینی تعارف کنم، برایش ناهار سفارش دهم، هتل رزرو کنم و سایر کارهایی که یک منشی انجام می‌‌‌دهد. در آخرین جلسه با تیم اعلام کرد که یک نفر استخدام کرده که امور مدیریت پروژه را برایش انجام دهد. فکر کنم او قصد ندارد کارهایی را که بابتشان استخدام شده‌‌‌ام، به من محول کند.

هفته پیش با ملیسا صحبت کردم. او از ماجراها خبر داشت و گفت که کوین در محل کار سابقش یک دستیار اجرایی داشته که تمام کارهایش را انجام می‌‌‌داده. چون در شرکت ما به مدیران هم‌‌‌سطح او اجازه نمی‌‌‌دهند دستیار داشته باشند. او از جایگاه مدیر پروژه برای این منظور استفاده می‌‌‌کند. از او پرسیدم «خب چرا در شرح وظایف شغلی، وظایف مدیر پروژه درج شده بود نه منشی؟» او گفت : «منابع انسانی بر شرح وظایف شغلی، غربالگری کاندیداها و مصاحبه‌‌‌ها نظارت دارد تا از این کار جلوگیری کند. کوین این مقررات را دور می‌‌‌زند و نیروی جدید را وادار به انجام کارهای اداری می‌‌‌کند.» ملیسا گفت به همین علت به یک تیم دیگر رفته.

آیا چاره‌‌‌ای دارم یا باید استعفا دهم؟ از اینکه به این زودی استعفا دهم می‌‌‌ترسم چون قبلا هم شغل‌‌‌های کوتاه‌‌‌مدت داشته‌‌‌ام و دوست ندارم یکی دیگر به رزومه‌‌‌ام اضافه شود. اما فکر نکنم بتوانم حتی ۶ماه این رفتارها را تحمل کنم. آیا بهتر است به یک واحد دیگر بروم؟ آیا راهی هست که منابع انسانی را در جریان قرار دهم؟ یا شاید خبر دارند و اهمیت نمی‌‌‌دهند!

پاسخ: خدای من! حتما به منابع انسانی هشدار بده. گاهی در بعضی شرایط مشابه، منابع انسانی ممکن است نتواند ورود کند. آنها معمولا به مدیر، کلی آزادی عمل می‌‌‌دهند که شغل را مطابق نیازش، تعریف کند. ممکن است بابت اتفاقی که افتاده، با تو همدردی کنند؛ اما کار خاصی از دستشان برنیاید.

اما شرایط تو این‌طور نیست. با توجه به تجربه ملیسا، مشخص است که رئیست عمدا دارد اقداماتش را از منابع انسانی پنهان می‌‌‌کند؛ چون «می‌‌‌داند» که اگر بدانند، جلویش را می‌‌‌گیرند. این خبر خوبی برای توست.

پس با منابع انسانی صحبت کن. توضیح بده که موقع استخدام درباره شغلت چه گفته‌‌‌اند و از آن زمان به بعد، چه کارهایی انجام داده‌‌‌ای. ماجرای ملیسا را نیز برایشان تعریف کن و بگو که کوین وانمود می‌‌‌کند مدیر پروژه استخدام کرده اما پنهان از منابع انسانی، مجبورشان می‌‌‌کند کارهای اداری انجام دهند. از منابع انسانی بپرس که آیا می‌توانند ورود کنند؟

اما قبل از آن از ملیسا بپرس چرا خودش این رویکرد را در پیش نگرفته. شاید فکر کرده که راه فرار بی‌دردسرتر این است که به یک واحد دیگر برود. اما اگر گفت «منابع انسانی کاری نمی‌‌‌کند»، بهتر است از قبل بدانی.

خبر بد این است که حتی اگر منابع انسانی ورود کند، کوین را توجیه کند و سپس پیگیری کند که به حرفش عمل کرده، باز هم این تیم جای مناسبی برای ماندن نیست. اگر کوین بابت خبر دادن به منابع انسانی از دستت عصبانی شود، بعید است بتوانی در این شغل موفق شوی. حتی اگر آشکارا تلافی نکند، احتمالا بینتان تنش ایجاد خواهد شد و این روی کیفیت زندگی شغلی‌‌‌ات تاثیر خواهد گذاشت. همچنین ممکن است از تو حمایت نکند و راه پیشرفتت را ببندد. شاید هم این کار را نکند اما باید برای چنین سناریویی آماده باشی.

یکی از راه‌‌‌هایش این است که این نگرانی را با منابع انسانی در میان بگذاری و ببینی آیا امکان انتقال به واحد دیگری وجود دارد یا نه. شاید برای جبران خرابکاری کوین، این اجازه را به تو بدهند. یک راه دیگر هم این است که استعفا دهی. گرچه حق کوین است که رازش برملا شود، اما دردسرش زیاد است. شغل‌‌‌های کوتاه‌مدت در رزومه، ایده‌‌‌آل نیستند، اما سرنوشت‌‌‌ساز هم نیستند. به‌‌‌علاوه، تو برای این مورد، توضیح قابل درکی داری: «به عنوان مدیر پروژه استخدامم کردند؛ اما بعدا معلوم شد شغلش، کارهای اداری است.»

در نهایت، این شرایط هرچه کمتر طول بکشد، به نفعت خواهد بود.

منبع: The Cut