«گَسلایتینگ» در محیط کار چیست؟
مشاور عزیز،
چند ماه پیش، به دلیل جابهجایی خانهام مجبور شدم از شرکتی که سالها در آن کار میکردم استعفا دهم. در شغلم مهارت و سالها تجربه دارم و وقتی استعفا میدادم، همکارها و مدیرم ناراحت بودند. اما چارهای نداشتم. بعد از حدود دو هفته استراحت، یک کار جدید نزدیک خانهام پیدا کردم و حالا مدتی است که مشغول به کار شدهام. روزهای اول، همه چیز به نظرم روبه راه بود. اما بعد از مدتی، متوجه رفتاری از سوی مدیرم و یکی از همکارها شدم که برایم عجیب بود. اسم مدیرم «سوفیا»ست. چند بار پیش آمد که من را صدا زد و گفت: «چرا گزارشها آماده نشده؟» من تعجب کردم چون اصلا چنین چیزی از من نخواسته بود. به او گفتم: «کدام گزارشها؟» گفت که چند روز پیش از من خواسته خریدهای مربوط به کریسمس را با جزئیات بنویسم. به او گفتم: «یادم نمیآید چنین چیزی از من خواسته باشید. اما مشکلی نیست. تا غروب آمادهاش میکنم.» چند روز گذشت و مشابه این رفتار را دوباره از او دیدم. همکارم «جین» که اتفاقا با سوفیا رابطه خوبی دارد هم حرفهای او را تایید کرد. از اینکه دچار فراموشی شده بودم، وحشتزده بودم. یک روز بعد از کار با چند نفر از همکارهایم به کافه رفتیم. وقتی ماجرا را برایشان تعریف کردم، به اتفاق گفتند که در روزهای اول استخدام، سوفیا دقیقا همین رفتار را با آنها داشته و بارها آنها را به فراموشی متهم کرده. راستش خیالم راحت شد که فراموشی ندارم. اما نمیدانم چطور شرایط را مدیریت کنم. حتی شک کردم که نکند بقیه رفتارهایش با من، آمیخته با سوءنیت باشد. به نظر شما منشأ رفتارهای او و جین چیست؟
پاسخ: دوست عزیز، اختلافات و ناسازگاری در محیط کار اجازه نمیدهد بتوانی روی ارائه کار باکیفیت تمرکز کنی یا انتظارات را درست برآورده کنی، مخصوصا وقتی مورد «گَسلایتینگ» (gaslighting) قرار گرفته باشی. واژه گسلایتینگ، برگرفته از فیلم سینمایی «گس-لایت» است. تولید سال ۱۹۴۴ و با بازی اینگرید برگمن و شارل بوآیه. در این فیلم، شخصیت مرد داستان به نام گرگوری، همسرش پائولا را بارها متهم به فراموشی میکند تا حدی که از یک جایی به بعد، پائولا به حافظه خودش شک میکند و به مرز جنون میرسد. گسلایتینگ در واقع یک جور کنترل هدفمند افکار است که در محیط کار، باعث میشود قربانی نسبت به واقعیت یا توانمندیهای خود در انجام کارش تردید پیدا کند. برای هر کارمندی، صرف نظر از جایگاهش، مفید است بداند که گسلایتینگ چیست، به چه شکلهایی نمود پیدا میکند و چطور میتوان آن را تشخیص داد.
همانطور که گفتم، گسلایتینگ یعنی فریب روانشناسانه فرد که از طریق آن، فرد (یا گروه خاصی) که اصطلاحا «گسلایتر» نامیده میشوند، عمدا قربانی را هدف رفتارهایی قرار میدهد که باعث میشود او به حافظه یا اعتبار قضاوتهایش شک کند. در اینجا سوفیا و جین، گسلایتر هستند. گرچه گسلایتینگ بیشتر در روابط میانفردی شایع است، اما در محیطهای حرفهای نیز اتفاق میافتد. در محیط کار، گسلایتینگ میتواند شکلهای مختلفی به خود بگیرد اما معمولا به این شکل آغاز میشود که مدیر (یا همکار)، عملکرد کارمندش را زیر سوال میبرد. نه یک بار یا دو بار، بلکه به طور مداوم و به شکلهای مختلف. این تلاشهای طولانیمدت باعث میشوند قربانی به مرور زمان، مهارتها و تواناییهایش را در برآوردن انتظارات زیر سوال ببرد.
تشخیص گسلایتینگ در محیط کار سخت است بهخصوص اگر قربانی این رفتار باشی، در کارت سنگ تمام گذاشته باشی و به همکارهایت اعتماد داشته باشی. حتی وقتی قربانی در برابر چنین رفتاری، از خود دفاع میکند یا حس سردرگمی یا ناراحتیاش را ابراز میکند، با حالت تدافعی گسلایتر مواجه میشود. او ابتدا رفتارهای بدش را انکار میکند و بعد از مدتی، تو را بیاعتبار میکند و اعتماد به نفس و اطمینان را از تو میگیرد. و این رفتارها به صورت یک چرخه، تکرار میشوند. با این حال، اقداماتی اساسی هست که میتوانی برای تشخیص این رفتارها انجام دهی و نگذاری روی سلامت روانت تاثیر بگذارند.
در اینجا چند نشانه گسلایتینگ را با هم مرور میکنیم. گام اول در جلوگیری از تاثیرگذاری این رفتارها، تشخیص اشکال مختلف گسلایتینگ در محل کار است. به این ترتیب، میتوانی اعتماد به نفس، حافظه و قضاوت خود را دوباره اعتبار ببخشی و با تکیه بر آنها از خودت دفاع کنی.
۱- حذف اطلاعات. وقتی مدیر (یا همکارت)، بارها فراموش میکند اطلاعات مهم را به تو بدهد یا عمدا آنها را نمیگوید، این میتواند نشانه گسلایتینگ باشد. بدون داشتن اطلاعات مهم درباره جلسات یا مهلتها، نمیتوانی انتظارات را برآورده کنی و حتی ممکن است به خاطر عملکرد بد، خودت را سرزنش کنی. وقتی چنین رفتاری از آنها میبینی، بهتر است به آنها بگویی که اطلاعات نداری و پس از آن برای دریافت اطلاعات به سایر منابع اتکا کنی.
۲- روایت عملکرد منفی. گسلایتینگ میتواند به شکل روایت مکرر عملکرد منفی، نمود پیدا کند. در این حالت، مدیر، بارها عملکرد، مهارتها یا توانایی تو را تحقیر میکند، حتی اگر واقعا با استعداد و پربازده باشی. معمولا معیار این روایتها، سوگیریها و قضاوتهای شخصی مدیر است. کارمند میتواند با رد این ادعاها و ارائه اطلاعات عینی و ملموس، از خودش دفاع کند.
۳- نوسان انتظارات. در یک بستر حرفهای، مدیر باید انتظارات خود را شفاف مطرح کند تا کارمند، نقش خود را درک کرده و بتواند بر اساس آن برای دستیابی به اهداف تلاش کند. اما اگر انتظارات مدیرت مرتب در نوسان باشد و حتی اشارهای به این تغییرات نکند، برآورده کردن انتظارات برای کارمند، سخت میشود. برای غلبه بر این رفتار، میتوانی با او چک کنی که اگر تغییری ایجاد شده، در جریان باشی.
۴- بیاعتبارسازی. فرض کن به مدیرت گفتی «مطمئن نیستم چه انتظاراتی از من دارید» و او حالت تدافعی میگیرد، یا دیدگاه تو را به چالش میکشد یا بابت مطرح کردن این موضوع، در تو حس بد ایجاد میکند. چنین رفتارهایی میتوانند باعث شوند نسبت به احساساتت، بیاعتماد شوی یا آنها را بیاعتبار بدانی. برای غلبه بر این رفتار میتوانی از یک شخص سوم بخواهی که مکالماتت را با مدیر مشاهده کند تا بتوانی تلاش او را برای بیاعتبارسازی خنثی کنی.
۵- محرومسازی. تعصب درونگروهی در محیط کار میتواند باعث محروم شدن کارمند از فرصتهای پیشرفت و قدردانی شود؛ کارمندی که اتفاقا قابل و توانمند است. مدیرانی که رفتارهای منزویکننده دارند معمولا هیچ توجیه قابل قبولی برای رفتار خود ندارند و ناتوانیهای «جعلی» قربانی را عامل این رفتارها مطرح میکنند. شناسایی سوگیری و تعصب در محیط کار و محرومسازی کارمند به این دلیل، به تو کمک میکند که به این نوع گسلایتینگ غلبه کنی.