صاحب‌نظرانی که به بررسی و مطالعه علمی هوش عاطفی پرداخته‌اند، معتقدند که هوش عاطفی می‌تواند کاربردهای زیادی در وظایف مدیریت سازمان چون رهبری و هدایت دیگران، زندگی شغلی و زندگی خانوادگی، تعلیم و تربیت و سلامت روانی داشته باشد. تحقیق و مطالعه راجع به هوش عاطفی تازه آغاز شده است، به ویژه اینکه در کشور ما تحقیقات علمی در مورد وضعیت آن و چگونگی نقش آن در عملکرد و رفتار صورت نگرفته است و با توجه به اهمیت آن لازم است پژوهش‌های علمی در مورد آن انجام گیرد. اهمیت آن از این لحاظ است که یکی از اساسی‌ترین مسائل زندگی مدرن امروزی مربوط به حل مسائل و مشکلات انسانی است.

هوش عاطفی مدعی است که می‌تواند حداقل برخی از مسائل و مشکلات زندگی بشر امروز را حل و فصل نماید. در این قسمت به بعضی از کاربردهای هوش عاطفی اشاره می‌شود.

۱- ارتباط هوش عاطفی و رویدادهای دارای فشار: افرادی که از هوش عاطفی بالا برخوردارند، بهتر می‌توانند حوادثی را که بار فشار عصبی دارند و ناخوشایندند اداره کنند. برعکس، افرادی که از این نظر نمره پایینی دارند، در برابر حوادث مذکور واکنش‌های دلسردکننده‌تری از خود نشان می‌دهند و بیشتر دچار ناامیدی می‌گردند و ممکن است پیامدهای ناگوار و منفی زیادی برای خود و دیگران ایجاد کنند. اما افراد دارای هوش عاطفی مطلوب، پاسخ‌های سازشی و انطباقی بیشتری نسبت به وقایع ناگوار و منفی از خود نشان می‌دهند (سیاروچی و دیگران، ترجمه نوری و نصیری، ۱۳۸۳).

۲- ارتباط بین هوش عاطفی و خودشکوفایی: تحقیقات قابل توجهی در مورد ارتباط هوش عاطفی و خودشکوفایی انجام گرفته است و به‌طور خلاصه بیان می‌کند که افرادی که هوش عاطفی آنها بالا است، بیشتر در جهت خودشکوفایی تلاش می‌کنند. همچنین تاثیر هوش عاطفی در خودشکوفایی بیشتر از IQ است (Baron, ۲۰۰۰).

عواملی که در این تحقیقات هوش عاطفی را شکل داده است به شرح زیر است:

- خودآگاهی عاطفی: توانایی آگاهی یافتن از عواطف خود و درک آنها

- خودمدیریتی: توانایی درک و ارزیابی صحیح و مطلوب خود و مدیریت عواطف خود

- تحمل فشار عصبی: توانایی تجزیه و تحلیل موقعیت‌ها و رویدادهای فشارآور

- انعطاف‌پذیری: توانایی منطبق کردن احساسات و افکار خود با شرایط جدید

- حل مساله: توانایی حل مسائل شخصی و بین فردی

- همدلی: توانایی آگاهی یافتن از عواطف دیگران و درک آنها

- روابط بین فردی: توانایی برقراری روابط خوب و مطلوب با دیگران

- خوش‌بینی: مثبت‌اندیشی و دیدن نیمه‌ روشن زندگی

- شادکامی: احساس رضایت از خود، دیگران و زندگی

- استقلال: توانایی اتکا به خود و رهایی از وابستگی به دیگران

- مسوولیت‌پذیری اجتماعی: توانایی شناخت مسوولیت‌های خود در مقابل اجتماع و درک این موضوع که جزئی از یک گروه اجتماعی هستند.

عواملی که متغیر خودشکوفایی را دربر می‌گیرد عبارتند از:

- توانایی و تلاش برای کسب آمادگی برای رسیدن به اهداف خود

- تعهد نسبت به علایق خود و تلاش در راستای آنها

- شکوفا ساختن توانایی‌های بالقوه خود

- غنی‌سازی زندگی

در تحقیقات، مولفه‌های مذکور و همچنین مولفه‌های مشابه آنها مورد توجه بوده است و نتایج نشان می‌دهد که هوش عاطفی بهتر از IQ می‌تواند موجب شکوفاسازی استعدادهای بالقوه و رسیدن به اهداف در زندگی گردد. همچنین یافته‌ها نشان می‌دهد که عملکرد مطلوب تحصیلی که از طریق IQ قابل ارزیابی است، نمی‌تواند پیش‌بینی کننده خوبی برای میزان موفقیت در زندگی پس از فارغ‌التحصیلی باشد.

لذا هوش عاطفی نقش مهمی در خودشکوفایی ایفا می‌کند و همبستگی بالایی با توانایی شکوفا ساختن استعدادها و مهارت‌های اساسی دارد. خودشکوفایی نیز به نوبه خود کارآیی ما را در کار و حرفه خود و به‌طور کلی در دستیابی به سلامتی روحی و روانی تحت تاثیر قرار می‌دهد (سیاروچی و دیگران، ترجمه نوری و نصیری).

۳- هوش عاطفی و پیشرفت شغلی: مدیریت عواطف یعنی درک و اداره عواطف خود و دیگران. چگونگی مدیریت عواطف در محیط کار می‌تواند تاثیر زیادی بر عملکرد و رضایت شغلی افراد دیگر داشته باشد. همچنین مهارت‌های عاطفی و اجتماعی تاثیر مهمی بر احراز شغلی دارد که طالب آن هستند. پژوهش جدیدی که توسط کینگز بوری و داوس انجام شده، نشان می‌دهد که مدیریت عواطف در موفقیت برای مصاحبه شغلی تاثیر زیادی دارد. همچنین هوش عاطفی می‌تواند نقش مهمی در پیشرفت شغلی داشته باشد (همان منبع).

مطالعات و تحقیقات در مورد نقش مدیریت عواطف در حال گسترش است. تحقیقات جدید نشان می‌دهد که «توانایی دریافت، تشخیص عواطف خود و دیگران و همچنین توانایی اداره و تنظیم موثر عواطف» برای داشتن یک زندگی مشترک موفق ضروری است. محققان دریافتند که زوج‌های خرسند احساس همدلی بیشتری نسبت به هم نشان می‌دهند و نسبت به احساسات یکدیگر حساسیت بیشتری به خرج می‌دهند. سوءتعبیرهای عاطفی یا عواطف منفی مستقیما در ایجاد تعارض تاثیر دارد و به اختلاف منجر می‌شود. در حالی که خویشتنداری و آگاهی و تنظیم عواطف در موفقیت و خوشبختی زندگی مشترک تاثیر زیادی دارد (Kaniol, ۱۹۹۰).

منبع: مدیریت رفتار سازمانی پیشرفته، نشر آگاه