وقتی کمک کردن به شخصی را که از شما درخواست کمک نکرده یا موافقتی با آن ندارد شروع می‌‌‌کنید، این حس به آنها دست می‌دهد که سعی دارید آنها را تغییر دهید. پس مقاومت می‌کنند. شاید این مقاومت کردن خیلی آشکار نباشد، به‌‌‌ویژه وقتی نسبت به آنها در موضع قدرت هستید (مثلا رئیس فرد هستید). و ممکن است همان لحظه متوجه این مقاومت نشوید - چون فقط وقتی مشخص می‌شود که مکالمه‌‌‌ای شکل گرفته باشد و ببینید طرف مقابل اهمیت چندانی برای توصیه‌‌‌های شما قائل نیست.

از طرف دیگر، وقتی اجازه می‌‌‌خواهید که به کسی کمک کنید، کنترل وضعیت را به دست او می‌‌‌دهید. حالا اگر بخواهند تغییر کنند یا نکنند، به خودشان بستگی دارد، نه به شما. اگر بگویند «بله، تمایل دارم در این باره با شما صحبت کنم» لحظه مهمی است که نشان می‌دهد می‌‌‌خواهند مسوولیت بپذیرند.

ما به عنوان مدیر، رهبر سازمان و والدین، اغلب می‌‌‌خواهیم افراد را «وادار به مسوولیت پذیرفتن» کنیم. اما دیگر دیر شده است. باید در مرحله اول به افرادی که خودشان هم می‌‌‌خواهند، کمک کنیم «مسوولیت بپذیرند». به همین دلیل است که اولین اقدام ما باید اجازه خواستن برای شکل‌‌‌گیری مکالمه در این باره باشد.

ممکن است شما بزرگ‌ترین مربی، مشاور، استراتژیست یا مشوق دنیا باشید، اما اگر از شخصی که می‌‌‌خواهید به او کمک کنید اجازه نگیرید، تلاش شما محکوم به شکست است. در مقابل، ممکن است در هنر کمک کردن یک تازه‌‌‌کار باشید، اما اگر همان اول اجازه کمک کردن را بگیرید، شانس موفقیت شما بیشتر می‌شود.

در بخش‌‌‌های بعدی، یاد می‌‌‌گیرید در آغاز یک مکالمه با کسی که می‌‌‌خواهید به تغییرش کمک کنید، چطور از او اجازه بگیرید. اما ابتدا باید بدانید چطور روی فرصت‌‌‌های «بادآورده» سرمایه‌گذاری کنید؛ یعنی لحظاتی که بیشتر از آنچه شما تشخیص دهید اتفاق می‌‌‌افتند و به آسانی هم از دست می‌‌‌روند. در این لحظات، افراد برای کمک گرفتن، دریافت توصیه یا شکایت کردن سراغ شما می‌‌‌آیند. این موقعیت‌‌‌ها در اصل از شما دعوت می‌کنند به تغییر دیگران کمک کنید. اجازه گرفتن در این موقعیت‌‌‌ها آسان‌‌‌تر است. چون بدون اینکه خودتان آغازگر مکالمه باشید، می‌توانید سریع‌‌‌تر به تغییر کردن دیگران کمک کنید.

 فرمول اجازه گرفتن

وقتی طرف مقابل از شما توصیه‌‌‌ای می‌‌‌خواهد یا می‌‌‌خواهد کاری برای او انجام دهید یا در مورد فرد یا موقعیتی شکایت دارد، طی سه مرحله می‌توانید از او اجازه بگیرید:

۱-  در مورد موضوعی که نیاز به همدلی دارد، همدلی کنید.

۲-  نسبت به توانایی آنها اطمینان خود را اعلام کنید.

۳-  پیشنهاد همفکری کردن بدهید.

بیایید با آسان‌‌‌ترین موقعیت شروع کنیم: وقتی از شما توصیه‌‌‌ای می‌‌‌خواهند.  وقتی از شما توصیه می‌‌‌خواهند. لادویگ در بخش فروش کار می‌کند و در تلاش است تا یک قرارداد جذاب با شرکت «سمفونی» ببندد. او سراغ مدیرش دوروتا، می‌رود تا توصیه‌‌‌هایی از او بخواهد. دوروتا برای اینکه در حل این مشکل کمک کند تا مالکیت و توانایی استقلال لادویگ حفظ شود، با همدلی کردن شروع می‌کند و سپس -  از آنجا که خود لادویگ برای کمک گرفتن سراغش آمده - با تاکید از او اجازه می‌‌‌خواهد.

لادویگ: در ارائه‌‌‌ای که هفته آینده به تیم اجرایی سمفونی باید تحویل بدهم، چه چیزهایی را بگنجانم؟ این قرارداد خیلی مهم است!

دوروتا: بله، خیلی مهم است (همدلی). وظیفه بزرگی بر عهده داری (اطمینان‌‌‌بخشی). حالا بیا با هم در مورد آن فکر کنیم، باشه؟ (همفکری)

دوروتا با رعایت فرمول سه مرحله‌‌‌ای بالا، از لادویگ اجازه می‌گیرد که به او کمک کند.

وقتی می‌‌‌خواهند کاری برای آنها انجام دهید. حالا به یک موقعیت دوم نگاه کنیم که فرد از شما می‌‌‌خواهد کاری انجام دهید که آنها می‌توانند و باید برای خودشان انجام دهند. اگر حل مشکل آنها وظیفه شما نیست و در واقع انجام این کار به صورت روتین شما را در یک تنگنا قرار می‌دهد، از فرمول اجازه گرفتن استفاده کنید. به‌عنوان مثال:

لادویگ: من اخیرا جلسه‌‌‌ای با تیم اجرایی شرکت سمفونی داشتم و از من خواستند یک گزارش ارائه دهم. می‌‌‌خواهیم این گزارش تمام و کمال و بی‌‌‌نقص باشد. می‌توانید در تهیه آن به من کمک کنید؟

دوروتا: این یک فرصت بزرگ است و واقعا تحسینت می‌‌‌کنم که می‌‌‌خواهی گزارش تمام و کمال تهیه کنی (همدلی). همچنین به تو باور دارم (اطمینان‌‌‌بخشی). تهیه این گزارش برای پیشبرد کارت مهم است، می‌‌‌خواهی با هم فکر کنیم تا ببینیم چطور می‌توانیم قسمت‌‌‌های مختلف گزارش را با هم آماده کنیم؟ (همفکری)

دوروتا به عنوان مدیر لادویگ، می‌تواند در مورد قصد کمک به او برای ارتقای مهارت‌‌‌های حرفه‌‌‌ای، صراحت داشته باشد. اگر این مکالمه بین دو تا کارمند شکل بگیرد، شاید درست نباشد که به لادویگ گفته شود لازم است مهارت‌‌‌های خود را برای موفقیت آینده ارتقا دهد. یک همکار می‌تواند اطمینان‌‌‌بخشی را به شیوه‌‌‌ای متفاوت انجام دهد: «تبریک می‌‌‌گویم لادویگ! خیلی خوب است که این پروژه را گرفتی. مسلما آنها اطمینان زیادی به تو دارند. بیا با هم در مورد آن فکر کنیم.»

وقتی نزد شما شکایت می‌کنند. خیلی خوب می‌شود اگر دیگران برای راهنمایی، توصیه یا کمک به طور مستقیم به ما مراجعه کنند. در این موارد، خواسته آنها این است که مشکلی حل شود. متاسفانه، چیزی که متداول شده این است که افراد با شکایت کردن مکالمه‌‌‌ای را شروع کنند. منظورم از شکایت کردن، اظهار نارضایتی، ناامیدی یا رنجش است بدون اینکه فرد بخواهد کاری در مورد آن انجام دهد.

همه ما شکایت می‌‌‌کنیم و گاهی این شکایت کردن چیزی بیشتر از خلاص شدن از شر یک احساس نیست. شکایت می‌‌‌کنیم چون می‌‌‌خواهیم یک نفر به تجربه ما اعتبار ببخشد. افراد اغلب نزد ما در مورد مشکلاتی شکایت می‌کنند که باید با آن سروکله بزنند. اما در عمل هیچ کاری در مورد آن نمی‌‌‌کنند.  وقتی شخصی دائما در مورد مساله‌ای شکایت دارد، نشان‌‌‌دهنده این است که نمی‌‌‌خواهد مسوولیت بپذیرد. وقتی می‌‌‌خواهیم به این افراد کمک کنیم، باید کاری کنیم از نقش قربانی درآیند و به راه‌حل فکر کنند.