مجبور نیستید برای کارآفرین بودن، کارآفرین باشید

آیا برای یک شرکت بزرگ کار می‌کنید یا یک نهاد غیرانتفاعی یا یک سازمان دولتی و ذهنیت کارآفرینی دارید؟ آیا می‌توانید در وظیفه کنونی خود با خلاقیت فکر کنید؟ هر چند توصیه قدیمی شاید این باشد که کار خود را رها و کار تازه‌‌ای را آغاز کنید، اما چه‌بسا سر جای خود ماندن حرکت بهتری باشد.

سازمان‌ها بیش از گذشته به افرادی با ذهنیت کارآفرینی نیاز دارند تا در چارچوب بزرگ‌تر شرکت‌‌های خود برای ساختن محصولات، فرآیندها و پلتفرم‌‌های تازه فعالیت کنند. این‌گونه است که کارآفرینان پدیدار می‌شوند. احتمال پاداش گرفتن کسانی که در چنین وظیفه‌‌ای موفق می‌شوند، زیاد است. کار و رهبری کارآفرینانه بی‌‌گمان برای بنیان‌‌گذاران شرکت‌‌های نوپا کنار گذاشته نشده است. نمونه‌ای از دل‌‌بستگی به کارآفرینی طرح کیک باکس در شرکت ادوب (Adobe) است به این‌گونه که هر یک از کارکنان ادوب که ایده‌‌ای طرح کنند می‌توانند یک کارت اعتباری هزار دلاری دریافت و در یک کارگاه دو روزه نوآوری شرکت کنند تا طرح خود را تکمیل و آزمایش کنند.

کارکنان ادوب یک «جعبه قرمز» دریافت می‌کنند که جعبه‌‌ای واقعی با ابزارها و منابعی است برای تشویق آنها برای تعریف، پالایش، تایید و تکمیل ایده خود. اگر یکی از مدیران شرکت ایده را تصویب کند، به بخش تامین بودجه و توسعه فرستاده می‌شود. از زمان آغاز بیش از هزار ایده در این طرح به صورت نمونه اولیه آماده شده‌‌اند. آشکار است که همه شرکت‌‌ها این کار را به آسانی ادوب انجام نمی‌دهند.

 همسو کردن ناهنجاری‌‌ها با خود

راه انداختن یک شرکت موفق، نشدنی نیست- آمارها می‌گویند که ۴۰درصد شرکت‌‌های نوپا سرمایه دریافت می‌کنند. ولی میز، بیش از آنچه بدانید، بر‌خلاف اراده شما چیده شده است. تنها ۱۰درصد در سال نخست به حیات خود ادامه می‌دهند. ولی از میان کسانی که موفق می‌شوند بیشترشان تک‌شاخ‌‌های میلیاردی نیستند بلکه شرکت‌‌هایی هستند که هر روز تقلا می‌کنند تا صورت‌‌حساب‌‌ها را پرداخت کنند. این یک باشگاه بسیار انحصاری است. خوشبختانه شرکت‌‌های موفق بسیاری هستند که بی‌هیچ پولی از شرکت‌‌های سرمایه‌‌گذاری مشترک، به تقلای خود ادامه می‌دهند. معمولا موفقیت با یک دسته پرسش آغاز می‌شود که می‌‌بایست پیش از آغاز طرح کنید. اگر از پیش، کسب و کاری دارید، باید پاسخ آنها را بدانید. اگر ندارید، هم‌‌اکنون زمان آغاز است.

 سه پرسش کلیدی پیش از آغاز هر کار

۱- موفقیت در نظر شما چه شکلی است؟

آیا کسب و کاری را برای عرضه عمومی سهام، فروش، نگهداشت یک شیوه زندگی معین، یا حفظ آن در خانواده یا چند نسل راه‌‌اندازی می‌کنیم؟ ما همیشه این را از کارآفرینان می‌‌پرسیم زیرا پاسخ، چیزهای بسیاری به ما می‌‌رساند. برخی می‌خواهند ماهی ۲۰۰۰ دلار دربیاورند، در حالی که دیگران می‌خواهند سهام شرکت را به عموم عرضه کنند. ما اغلب بنیان‌‌گذارانی را می‌‌بینیم که کاری را با این باور آغاز می‌کنند که اوج می‌گیرد، ولی چند سال دیگر، خود را در مسیری می‌‌بینند که نمی‌‌دانند - یا هیچ راهبردی برایش ندارند که کجا باید رفت. از روی چیزهایی که دیده‌‌ایم، بیشتر کارآفرینان تلاش می‌کنند مسیر شرکت خود را پس از آنکه برخاست و دور گرفت، تعیین کنند. ولی رویکرد ما این‌گونه نیست: ما به کارآفرینان کمک می‌کنیم تا با مهندسی معکوس از جایی که می‌خواهند فرود بیایند، مسیر را از همان آغاز برخاستن تعیین کنند.

برای نمونه، اگر آرمان شما ماهی چند هزار دلار پول درآوردن باشد، بهتر است کسب و کار خود را با یک ساختار هزینه متغیر راه‌‌‌‌اندازی کنید یعنی هزینه‌های شما به فروش وابسته باشند، در مقایسه با ساختار هزینه ثابت که در آن، هزینه‌ها سرمایه‌‌گذاری مقدماتی است. در ساختار هزینه متغیر، برای هر چیز اندکی بیشتر پرداخت می‌کنید، ولی می‌توانید با هر یک دلار درآمدی که به دست می‌‌آورید چیزی بسازید. این رویکرد به آن معناست که به سرمایه‌‌گذاری مقدماتی نیاز کمتری خواهد بود، زیرا هزینه‌ها را با جلو رفتن خود پرداخت می‌کنیم. در عوض، اگر تلاش می‌کنید شرکت بزرگی را زود راه‌‌اندازی کنید، دنبال ساختار هزینه‌های ثابت باشید تا برای آینده که می‌خواهید کسب و کار خود را گسترش دهید ذخایر سرمایه داشته باشید.

۲- چرا دیگران این کار را نکرده‌‌اند؟

کارآفرینانی که با ما گفت‌وگو کرده‌‌اند همیشه مرتکب این خطا شده‌اند - آنها باور دارند نخستین کسی هستند که به این ایده رسیده است. این‌گونه نیست که ایده‌های تازه را نمی‌‌بینیم، بلکه با کارآفرینان بسیاری گفت‌وگو کرده‌‌ایم که گمان می‌کنند ایده بی‌‌همتایی دارند یا اینکه کمی جست‌وجو می‌کنند و می‌‌بینند دست کم پنج نفر دیگر پیش‌تر در این فضا بوده‌‌اند.

این لزوما چیز بدی نیست. داشتن یک ایده واقعا اصیل، کمیاب است به یاد داشته باشید که اوبر نخستین شرکت کرایه خودرو و فیس‌بوک، نخستین پلتفرم رسانه‌های اجتماعی نبود. نخستین بودن می‌تواند مزیت کلانی باشد، ولی بهترین بودن از همه مهم‌تر است. بهترین بودن به رسیدن به بهترین تناسب بازار -  محصول منجر می‌شود - چیزی که در سراسر کتاب درباره‌‌اش گفت‌وگو خواهیم کرد. اگر در حال آفرینش چیز تازه‌‌ای نیستید، باید بدانید که رقیب سرگرم انجام چه کاری است و بخش پنهانی که به باور شما از چشم آنها دور مانده، کدام است. یافتن این بخش پنهان، به ایجاد تفاوت منجر می‌شود. در میان رقیبان چگونه خود را متمایز می‌کنید و چرا این امر به گیرایی شما می‌‌افزاید؟ برای ایجاد تمایز راه‌های گوناگونی وجود دارد، از قیمت گرفته تا ویژگی‌‌های برجسته و بسته‌‌بندی. افزون بر ویژگی‌‌ها و بسته‌‌بندی، می‌توانید قیمت و کیفیت محصولات رقیب و تجربه مشتری را نیز در نظر بگیرید، عملکرد محصول رقیب چگونه است و مصرف‌‌کنندگان نسبت به آن چه دیدگاهی دارند؟

 برند عامل دیگری برای ایجاد تمایز است چه بسا رقیبان شما محصول و بهای جالبی عرضه کنند، اگر برند ضعیف است - نام، بسته‌‌بندی، بازاریابی و شهرت - شاید بتوانید برند جذابی ایجاد کنید تا در آن فضا سیطره پیدا کند. نکته در این است که نباید محصول یا خدمتی عرضه کنید که همانند آن چیزی باشد که در بازار هست!

۳- چرا شما و چرا اکنون؟

چه چیزی شما را برای انجام این کار ویژه کرده و چرا هم‌‌‌‌اکنون زمان درست انجام آن است؟ آیا بازار آماده است؟ موانع ورود کدامند؟ آیا از رقیبان یک سر و گردن جلوتر هستید؟ آیا تلاش می‌کنید بزرگ شوید و آیا بازار آن قدرها بزرگ است و کسب و کار مدنظر تا کجا گسترش خواهد یافت؟ پیش از برخورد به مانعی در سر راه و مخالفت‌های جدی، تا کجا می‌توانید جلو بروید؟ اینها پرسش‌‌های مهمی هستند که همیشه باید در نظر بگیرید.

 

منبع: کتاب راه‌اندازی استارت‌آپ‌ها