چهار واقعیت متاورس برای کسبوکارها
اصطلاح «متاورس» نخستین بار توسط نیل استفنسن، نویسنده داستانهای علمی، در رمانی که در سال ۱۹۹۲ نوشت مطرح شد. امروز متاورس به یک پلتفرم تکنولوژی اشاره دارد که امکان تعاملات اجتماعی همهجانبه را در فضاهای مجازی مختلف توسط آواتارها فراهم میکند. اما با اینکه متاورس از زمان مطرح شدنش تخیل ما را تغذیه کرده، در عرصه تجاری حرف زیادی برای گفتن نداشته است. آخرین محصول مشابهی که به تولید انبوه رسید، پلتفرم آنلاین چندرسانهای «سکند لایف» بود.
در اوایل سالهای ۲۰۰۰ قرار بود این پلتفرم به کاربران امکان دهد همه فعالیتهای دنیای واقعی را در دنیای مجازی انجام دهند. وقتی سکند لایف نتوانست چنین چیزی را عملی کند، تردیدها نسبت به متاورس، از اشتیاقی که نسبت به آن وجود داشت، بیشتر شد. اما وقتی فیسبوک در اکتبر گذشته علنا اعلام کرد که میخواهد در تکنولوژیهایی سرمایهگذاری کند که به متاورس عمومیت میبخشند، دنیا در نهایت متوجه شد این دنیای مجازی چقدر مهم است. تا این لحظه، بیشتر موارد استفاده از متاورس، مربوط به سرگرمی بوده است. اول از همه صنعت بازی وارد این دنیا شد و بعد صنایع موسیقی و فیلم به سرعت به دنبال آن آمدند. در سال ۲۰۲۰ کنسرت مجازی تراویس اسکات، با حضور ۳/ ۱۲ میلیون شرکتکننده رکورد زد. موسیقیدانهای معروف دیگری هم کنسرتهای بزرگ در پلتفرمهای متاورس برگزار کردند.
اما متاورس برای بازیگرانی خارج از دنیای سرگرمی، چه معنایی دارد؟ در اوایل امسال، پلتفرم مجازی «دیسنترالند» میزبان یک هفته مد در متاورس بود که در آن برندهای بزرگ مد مثل دولچه گابانا، تامی هیلفیگر و الی ساب، توجه جمعیت مجازی را به خود جلب کردند.
بهطور کلی، مخاطبی که میتواند یک هدست واقعیت مجازی بخرد، به اینترنت پرسرعت هم دسترسی دارد و از امکانات کافی برای بهره بردن از مفاهیم جدیدی مثل متاورس برخوردار است، توانایی خرید از این برندهای لوکس را هم دارد.
اما منظورمان از این واقعیت که افراد باید برای یک کیف دستی مجازی پول واقعی پرداخت کنند چیست؟
یا برندهای بزرگ چگونه برای مالکیت «املاک» در شهرهای محبوب متاورس، با هم رقابت میکنند؛ آن هم به همان شدتی که میخواهند در منهتن ملک بخرند؟
بر اساس تحقیقاتی که درباره طراحی سازمان، جوامع آنلاین و کار پراکنده انجام دادهایم، به چهار سوال در این زمینه پاسخ دادهایم.
سوال اول: متاورس دنیای بزرگی برای گیمرهاست. آیا برای شرکتهای بزرگ هم مفید خواهد بود؟
پاندمی کرونا جریانات کاری متفاوتی به وجود آورد. ما الان با کار کردن مجازی و استفاده از ابزارهایی مثل اسلک و زوم راحت هستیم، اما وقتی تعاملاتمان محدود به این فرمتها میشود، مسائلی مثل یادگیری، خلاقیت و فرهنگ آسیب میبینند. همکاری مجازی در دنیای متاورس، عمیقتر و تعاملیتر از تکنولوژیهایی مثل زوم و اسلک است و باعث شکلگیری ارتباطات غنیتر میشود.
همچنین در بلندمدت، گیمرهای امروزی به کارکنان آینده تبدیل خواهند شد. اگر شما ندانید گیمرها در دوران نوجوانی و جوانی خود چطور در بازیهای آنلاین تعاملات اجتماعی برقرار میکنند، یک منبع بسیار مهم برای به دست آوردن دیدگاههایی درباره دینامیکهای اجتماعی در متاورس را از دست میدهید.
سوال دوم: آیا آواتارها یک باگ هستند یا یک ویژگی مهم متاورس؟ آیا همکاران میتوانند در قالبهای کارتونی با هم ارتباط جدی برقرار کنند؟
در حال حاضر، تکنولوژی امکان بازنمایی واقعگرایانه در یک تجربه سهبعدی را ندارد. با پیشرفتهای تکنولوژیک سریع، حضور در متاورس میتواند شکلی کاملا متفاوت داشته باشد.
نخستین گزینه این است که آواتارها کمی واقعیتر شوند و نمای سهبعدی خود ما در دنیای مجازی باشند. آواتارها میتوانند اطلاعات مشخصی را منتقل کنند که شخصیت ما در دنیای واقعی این کار را نمیکند.
سوال سوم: آیا میتوان روابط همکاری بر اساس اعتماد در متاورس برقرار کرد؟ یا آیا فقط افرادی که در دنیای واقعی هم با هم ارتباط دارند، از آن استفاده خواهند کرد؟
اعتمادی که در متاورس ایجاد میشود، برای همکاری در این فضا کافی است. ماهیت همکاری متغیر است، چون ماهیت کار متناسب با محدودیتهای متاورس تعدیل خواهد شد.
این یعنی حتی نوع همکاری میتواند از همکاری ضمنی و بدون ساختار به عینی و ساختارمند تبدیل شود. برای انواع دیگر همکاری، تعاملات در دنیای واقعی همچنان لازم و ضروری است. اما کسانی که دائما در سفرهای کاری هستند، از اینکه بتوانند بین یک سفر بینقارهای دو شب و سه روز و جلسه گذاشتن در متاورس، حق انتخاب داشته باشند، استقبال میکنند. بهعلاوه میتوانند با ظاهر کردن آواتارهای قابل اطمینان خود، رد پای کربن خود را هم کاهش دهند.
در نهایت، شاید فعالیت مشارکتی در متاورس راحتتر باشد و نسبت به دنیای واقعی، سریعتر به شکلگیری اعتماد منجر شود.
سوال چهارم: علوم شناختی به ما میآموزد که ما بر اساس بازنمایی ناقصی از دنیای اطرافمان، مراحل را طی و عمل میکنیم. بنابراین آیا تجربه روزانه ما از تعامل با یکدیگر، با تعامل در متاورس فرق دارد؟
در سطح انتزاعی، تفاوتی وجود ندارد. دان هافمن، روانشناس شناختی مدتها پیش گفته بود انتخاب طبیعی به هر یک از گونهها امکان داده نقش زیستی خود را به شکل ویژهای به نمایش بگذارد. بههر حال، ما میتوانیم لایههایی از بازنمایی را بسازیم.
متاورس لایهای از بازنمایی است که معمولا به عنوان واقعیت خودمان میپذیریم. پس آیا متاورس شکل دیگری از تعاملات از طریق بازنمایی متقابل ناقص است؟ مطمئنا.
آلبرت اینشتین گفته بود «واقعیت یک توهم است، البته یک توهم ماندگار.» انسانها از هشتماهگی میفهمند اجسام اطرافشان بقا دارند. در همین راستا، به محض اینکه بفهمیم اجسام، محیطها و روابط اجتماعی مجازی ما بعد از خروج از آن فضا همچنان باقی میمانند، متاورس هم دائمی تلقی خواهد شد - شاید به اندازه واقعیت فعلی ما.