پیشرفت‌های سریع و گسترده تکنولوژی و تحول کسب و کارها از حالت یکسری ایفای نقش‌های سنتی به حالت بروز استعدادهای گیگی موردنیاز موجب شده تا شرکت‌ها و سازمان‌ها روز به‌روز از ساختارهای سنتی کار فاصله گرفته و به سمت ساختارهای جدیدی حرکت کنند که در آنها اتوماسیون، انعطاف‌پذیری و الگوهای جدید کار کردن بدون توجه به شغل افراد به شکل فزاینده‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرد. در واقع در سیستم‌های عامل جدید سازمان‌ها، کار کردن افراد و مهارت‌های آنها بیشتر از شغلی که در سازمان برای آنها تعریف شده است دارای اهمیت است و مورد توجه رهبران سازمان قرار خواهد گرفت. در این حالت، امکان تعامل و همکاری مستمر بین انسان و ماشین به میزان قابل‌توجهی افزایش می‌یابد و افراد می‌توانند با کمک هوش مصنوعی یکسری کارها حتی آنهایی که ارتباط مستقیمی با شغل رسمی‌شان در سازمان ندارد، را انجام دهند. در چنین ساختار مدرنی سهم نیروی کار آزاد، قراردادی و گیگی به شدت افزایش می‌یابد و افراد به جای اصرار بر وجود قراردادهای شغلی طولانی‌مدت و تعهدآور با شرکت‌ها و سازمان‌ها ترجیح می‌دهند به صورت پروژه‌ای و قراردادی با سازمان‌ها در ارتباط باشند و با هر ابزاری که خود صلاح می‌بینند از جمله ماشین‌ها و هوش مصنوعی اقدام به انجام کارها کنند و بعد از به پایان رسیدن هر پروژه  سراغ پروژه دیگری بروند. البته باید دانست که آنچه در این میان دارای اهمیت و اولویت بسیار زیادی است و به نوعی تضمین‌کننده تداوم یافتن رابطه بین سازمان با افراد محسوب می‌شود، نه مدرک تحصیلی و سوابق گذشته افراد بلکه مجموعه مهارت‌ها و دانش تجربی ارزشمندی است که افراد در اختیار دارند و سازمان‌ها برای دستیابی به اهداف‌شان به آن نیاز مبرمی دارند. حال سوال اینجاست که سازمان‌ها و کسب و کارها برای پیاده‌سازی این «سیستم عامل کاری جدید» و تحقق ایده «کار کردن بدون داشتن شغل» چه کارهایی را باید انجام دهند و چه گام‌هایی را بردارند؟ در ادامه به سه مورد از مهم‌ترین اقداماتی که می‌توان در این زمینه انجام داد اشاره خواهد شد:

۱-از تمرکز بر وظایف شغلی کارکنان فاصله بگیرید و به جای آن بر کاری که انجام می‌دهند متمرکز شوید.

شما باید برای شروع این تحول بزرگ فرض اصلی تان را بر این بگذارید که هر شغلی دارای یکسری آپشن‌ها و انعطاف‌پذیری هاست و این طور نیست که وظایف شغلی که افراد باید انجام‌شان دهند، یکسری اصول تغییرناپذیر و مطلق هستند که کارکنان باید بی‌چون و چرا آنها را انجام دهند بلکه هر شغلی دارای عناصر کاری متنوعی است که هر کدامشان در زمان، مکان و با شیوه‌ای خاص باید به مرحله اجرا درآیند و تصمیم‌گیری در مورد انتخاب این متغیرها بر عهده کارکنان است و نه سازمان و این دقیقا همان انعطاف‌پذیری و انتخاب‌گری است که در «کار» وجود دارد اما در «شغل» نه.

۲-کارکنان را از وظایف شغلی‌شان رها کنید تا بیشتر بتوانند از مجموعه مهارت‌هایی که دارند استفاده کنند

سعی کنید به جای اینکه به سوابق کاری افراد و تحصیلات دانشگاهی و گواهی‌نامه‌های مهارتی که در اختیار دارند توجه کنید ملاک قضاوت و ارزشیابی‌تان را این قرار دهید که این افراد دارای چه قابلیت‌ها و مهارت‌های عملی هستند و اینکه چه کارهایی را انجام داده‌اند نه اینکه چه مشاغلی داشته‌اند. در این حالت و در شرایطی که افراد به این نتیجه برسند شغلی که در گذشته داشته‌اند یا در حال حاضر عهده دار آن هستند برای سازمان اهمیتی ندارد بلکه توانایی‌ها و مهارت‌های آنهاست که ملاک برخورد سازمان با آنهاست به طور حتم عملکرد بهتری را از خود بروز خواهند داد و علاوه بر آن تلاش خواهند کرد تا مهارت جدیدتر و کاربردی‌تری را کسب کنند و پس از آن در اختیار سازمان قرار دهند.

۳- از پلت‌فرم‌های استعدادیابی استفاده کنید

هنگامی که یک سازمان دچار تحول بزرگی می‌شود و به جای تمرکز بر شغل  سراغ تمرکز بر کار می‌رود، هم باید از استعدادها و مهارت‌های افرادی که برای آن سازمان کار می‌کنند بهره بگیرد و هم نیم‌نگاهی به بیرون از سازمان داشته باشد و این جذابیت را در درون خود به وجود آورد تا کارکنان سایر سازمان‌ها و استعدادهای برتر حاضر در بازار کار را به سمت خود جلب کند و مجموعه‌ای غنی‌تر و بهتر از نخبگان و متخصصان را دور هم جمع کند و بهترین ابزار برای موفقیت در این زمینه پلت‌فرم‌های استعدادیابی مانند لینکدین هستند که امکان تمرکز هرچه بیشتر سازمان‌ها بر کار به جای شغل و مهارت به جای مدرک را فراهم می‌سازند.

۴- از تمام کارکنان‌تان بخواهید پروژه‌هایی را خارج از فعالیت‌های روزمره خود انجام دهند

اگر می‌خواهید کارکنان‌تان به جای تمرکز بر شغل‌شان به دنبال تمرکز بر کارشان باشند و کار کردن بدون داشتن شغل را تجربه کنند، لازم است که به آنها این امکان را بدهید تا هر پروژه‌ای که دوست دارند، حتی اگر ارتباط مستقیمی با وظایف کاری و فعالیت‌های روزمره آنها ندارد، را انجام دهند و در این مسیر با کارکنان و رهبران سایر سازمان‌ها و گروه‌های خارج از سازمان نیز ارتباط برقرار کنند و مطمئن باشید که این نوع ارتباطات و فعالیت‌ها نه تنها تهدیدی برای سازمان شما محسوب نمی‌شود بلکه فرصت‌های پرشمار پیشرفت و جهش را برای خود کارکنان و البته سازمان تان ایجاد می‌کند و دقیقا به همین دلیل هم هست که شرکتی مانند گوگل این اجازه را به کارکنانش می‌دهد تا ۲۰درصد از زمان حضورشان در محل کارشان را به انجام پروژه‌های دلخواه خود که ممکن است ارتباطی با وظایف شغلی‌شان و پروژه‌های گوگل ندارد اختصاص دهند و اگر چنین کنند، نه تنها توبیخ نمی‌شوند بلکه مورد تشویق شرکت نیز قرار می‌گیرند.