ساخت کسب و کار سبز با درسهایی از استارتآپهای پایداری
مشکلی که وجود دارد این است که خیلی از مدیرانی که روی کار هستند، شاید به دلیل ناآگاهی از پیشرفت تکنولوژیهای اقلیمی یا به احتمال بیشتر، اهمیت ندادن به آنها، از قافله عقب ماندهاند. شرکتهای نوظهور در عرصه تکنولوژیهای اقلیمی، در سراسر دنیا و در همه بخشها، میتوانند بازی را برای چگونگی رویارویی سازمانها با پایداری تغییر دهند. این شرکتها سرمایه خوبی جذب میکنند و «با سرعت و جسارت» در حال حرکت هستند. این الگو را قبلا هم دیدهایم بهویژه در عرصه تحول دیجیتال. شرکتهایی اغلب برنده بودند که اولین حرکتها را کردند یا حداقل شرکتهایی که در مرکز توجه به این تهدید تحولآفرین قرار داشتند. بنابراین، شرکتهای پیشکسوت چه کاری میتوانند انجام دهند؟ آنها میتوانند تشخیص دهند که چه چیزی تحولآفرینها را متفاوت میکند، سپس مبنایی برای عمل خود ایجاد کنند و بعد چهار مورد الزامی را اولویت قرار دهند:
* تعیین یک «ستاره شمالی»: یک چشمانداز پایداری جسورانه که آنها را متمایز میکند
* بهرهبرداری دوچندان از استعدادها و فرهنگ
* ایجاد انعطاف در مدل عملیاتی و تبدیل شدن رهبران سازمان به الگویی برای ذهنیت آزمایشی جسورانه
* اتخاذ یک رویکرد چابک نسبت به سرمایه، با علم به اینکه تجاریسازی محصولات و خدمات یکشبه اتفاق نمیافتد.
شرکتهای پیشکسوت، مزیتهای متعددی نسبت به شرکتهای تحولآفرین دارند؛ از دسترسی به سرمایه گرفته تا دانش سازمانی عمیق. ممکن است استفاده از دستورالعمل دنیای استارتآپی برای شرکتهای پیشکسوت سخت باشد، اما غیرممکن نیست. آنها با اطلاع از اینکه چه چیزی رقبای نوظهور را قویتر میکند، میتوانند یاد بگیرند چطور سریعتر باشند و موثرتر رقابت کنند و برنده باشند.
واکنش پیشکسوتها
وقتی به تاریخچه خیلی از شرکتهای تولیدکننده تکنولوژیهای اقلیمی نگاه میکنیم، با یک سوال واضح مواجه میشویم: چه چیزهایی فرق کرده است؟ برای پیشکسوتها پاسخ سوال این است: تقریبا همه چیز. نه تنها تکنولوژی پیشرفت قابلتوجهی کرده، بلکه سه فاکتور مهم دیگر، چشمانداز رقابتی را متحول کردهاند. اول، قیمت کربن در حال افزایش است، در حالی که هزینه انرژیهای تجدیدپذیر همچنان کاهش مییابد و راهحلهای انرژی پایدار را هر چه بیشتر رقابتی میکند (در برخی موارد، ارزانتر از انرژیهای سنتی). دوم، فشار عمومی برای اتخاذ تصمیمهای قاطع در مورد تغییرات اقلیمی، نیازمند تغییر رفتار واقعی شرکتهاست - چون اقدام کردن خیلی تاثیرگذارتر از حرف زدن است. و سومین فاکتور، با دو فاکتور اول ایجاد میشود: سرمایه به سمت فضای پایداری سرازیر میشود.
به همین دلیل است که ما معتقدیم شرکتهای پیشکسوت در یک نقطه عطف قرار دارند. بیشتر آنها در مسابقه ارزشآفرینی با تکنولوژی، از شرکتهای جدیدتر عقب افتادهاند. این شرکتها تشویق میشوند که همین حالا اقدامی انجام دهند، وگرنه با ریسک جاماندن از شرکتهایی که مزیت رقابتی ایجاد میکنند و آینده را از آن خود میکنند، مواجه هستند. اما باید از کجا شروع کنند؟ مککینزی یک مدل ایجاد کسب و کار سبز را پیشنهاد میکند که نیازمند اجرای رویکردی سه مرحلهای است:
۱- آمادهسازی از اول. هموار کردن یک مسیر جدید، معمولا نیازمند این است که گذشته - یا حداقل بخشهایی از گذشته - را کنار بگذاریم. با اینکه شرکتهای پیشکسوت به سرمایه و دانش سازمانی عمیقی از لجستیک، توزیع و زیرساخت دسترسی دارند، اما ترکیب فرآیندها و تکنولوژی و سلسله مراتب، آنها را در مقایسه با استارتآپها در یک وضعیت نامساعد قرار میدهد. این ذهنیت شرکتی سنتی باید تغییر کند. مایکل بیندربائر، مدیرعامل شرکت TAE تکنولوژی، میگوید: «بوروکراسی ممکن است به شما اجازه دهد شرکتی با ۱۰۰هزار نیرو را مدیریت کنید. اما گاهی باید آسانتر بگیرید. منظور این نیست که نیروی کار را رها کنید، بلکه یعنی دست به ریسک کردن بزنید.» یکی از فاکتورهایی که برای ریسک کردن به افراد دل و جرات میدهد، داشتن یک ماموریت شخصی است. شرکتهایی که تکنولوژیهای اقلیمی تولید میکنند، باید اهداف جسورانهای داشته باشند.
۲- شروع به کار با ایجاد محیطی درست. شما به یک «ستاره شمالی» نیاز دارید؛ یعنی یک چشمانداز پایداری جسورانه که شما را از دیگران متمایز میکند و هدفش این است که در موقعیت برتر بازار قرارتان دهد. باید اشتیاقی را که در استارتآپها وجود دارد بشناسید و مهار کنید و ملاحظات سنتی اصول کسب و کار را با یک اشتیاق انقلابی متوازن کنید. این روحیه قرار است به افرادتان هم سرایت کند. پس یک تیم چندکارکردی از استعدادهای متخصص در پایداری و دیجیتال را در ترکیبی دقیق از کارکنان داخل سازمان و استخدام از بیرون، گلچین کنید. هر یک از اعضای تیم باید قادر باشند با سرعت بالا و البته به صورت مستقل فعالیت کنند و همان هدف و اشتیاقی را که شما دارید، داشته باشند.
۳- رشد کردن و ایجاد انقلابی در سرمایهگذاری و رویکرد مشارکت. تجاریسازی محصولات و خدمات، یکشبه اتفاق نمیافتد. وقتی تکنولوژی به بلوغ نرسیده باشد، زمان طولانی برای توسعه و تست محصول، ناگزیر هر نتیجهای را به تاخیر میاندازد که به اتخاذ رویکرد چابک نیاز دارد.
برای شرکتهای پیشکسوت، این افقهای زمانی ترسناک هستند. یک روش کم کردن ریسک چنین رویکردی، اتحادها و مشارکتهایی است که در شرایط عادی مورد توجه قرار نمیگیرند. به عنوان مثال، تولیدکنندگان خودرو، میتوانند برای سرمایهگذاری در چیزی که همه به آن احتیاج دارند - مثل باتری خودروهای برقی - با هم مشارکت کنند. این مشارکت ریسکها و هزینههای توسعه یک تکنولوژی مرکزی را بین آنها تقسیم میکند. برای چنین اتفاقاتی، باید یک تغییر ذهنیت اتفاق بیفتد. رقبای فعلی خود را متحدان آینده خود ببینید و کشف کنید که چه کسانی در صنایع مختلف با چه نقاط قوتی میتوانند شرکای بالقوه شما باشند. شرکتهای پیشکسوت نقاط قوتی ذاتی دارند که بیشتر استارتآپها نمیتوانند با آن رقابت کنند. ما معتقدیم تجربه شرکتهای نوظهور در عرصه تکنولوژیهای اقلیمی میتواند درسهایی برای شرکتهای پیشکسوت داشته باشد. چالش فعلی این است که قبل از دیر شدن، اقدامی در این مورد صورت گیرد.