قوانینی برای درک بهتر سرشت کارکنان

واگنر برای تحقق این موضوع، ۱۲قانون مطرح می‌کند که به مدیران شرکت‌ها کمک می‌کند محیط‌های کاری‌شان را انسانی‌تر کنند. قوانینی مانند اینکه هیچ‌گاه با ایجاد ترس در کارکنان، شرکت را اداره نکنید، چون ترس خلاقیت را از بین می‌برد. درباره حقوق و دیگر مزایای کارکنان شفاف عمل کنید و با انصاف باشید. به فکر سلامتی و تندرستی کارکنان باشید. کارکنان را در جریان امور سازمان قرار دهید. به زندگی کارکنان معنا ببخشید. مسیر پیشرفت را به آنها نشان دهید. با قدردانی از زحمات کارکنان دستاوردهای آنها را ارج بنهید، کار خوب کارمندان اگر توسط مدیران دیده نشود، تکرار نخواهد شد.

اگر کارکنان باور کنند که مدیران سازمان به فکر رفاه آنها هستند، سخت‌کوش‌تر و وفادارتر خواهند بود. در مقابل اگر کارکنان احساس کنند هرگاه مشکلی پیش می‌آید، شرکت آنها را به اخراج از کار تهدید خواهد کرد، حس سرخوردگی می‌کنند و دیگر نمی‌توانند به امنیت مالی خود از طرف کارفرمایان امیدوار باشند. کارکنان برای با انگیزه ماندن و خودشکوفایی، نیاز به انگیزه‌های دیگری هم دارند. این ۱۲ قانون نقشه راهی به کارفرمایان نشان می‌دهد که از طریق آن می‌توانند تعهدی صادقانه و اثربخش در کارکنان ایجاد کنند.

برای آشنایی مدیران کشورمان با قوانین جدید ذکر شده در کتاب مهره‌ها، بخش‌هایی از قوانین جدید را شرح می‌دهم:

   به ذهن کارکنان نفوذ کنید.

در عصر فیس‌بوک و اینستاگرام، کارکنان از کارفرمایان و همکاران خود انتظار دارند با آنها به عنوان انسان‌هایی خاص و منحصربه فرد رفتار شود. هر یک از افراد، نیازها و توانایی‌های متفاوتی دارند. وظیفه کارفرمایان این است که افراد را بر اساس ویژگی‌های متمایزشان، مدیریت و رهبری کنند. هر کارمند باید به عنوان یک موجودیت مستقل شناخته شود، اما متاسفانه این حقیقت از دید شرکت‌ها پنهان می‌ماند که انسان‌ها در هر گروهی، بیشتر از اینکه شبیه هم باشند، از یکدیگر متمایز هستند. محیط کاری ایجاد کنید که در عین کارآمدی به افراد اطمینان لازم را بدهد تا خود واقعی‌شان را بروز دهند. اجازه دهید افرادتان بدانند اشکالی ندارد اگر ضعف‌هایشان نمایان شود، زیرا افراد زیادی حاضرند به آنها کمک کنند تا آن ضعف را به نقاط قوت بدل کنند. تا می‌توانید در ساعات معمول کارتان بازخوردهای مثبت و دلگرم‌کننده و پیام‌های تشکر بدهید؛ به‌این‌ترتیب خواهید دید که افراد از کارکردن در چنین محیطی لذت خواهند برد. چیزهایی را بیابید که بتوانید با انجام آن کمی نشاط و اصالت به کارتان بیفزایید. چند ایده زیر را در نظر بگیرید:

   جلسات روزانه «ناهار و یادگیری»  برگزار کنید که در آن در حین صرف ناهار، به سخنرانان میهمان گوش می‌سپارید.

   مراسمی برای باز شدن باب آشنایی برگزار کنید مانند پیک‌نیک، بازی، مسابقه و از این قبیل.

    افرادتان همیشه به صورت زوج کار کنند، یعنی هر دو نفر مسوول انجام یک وظیفه محول شده باشند. این زوج‌ها پویا هستند و دائما در حال تغییر هستند تا در نهایت همه افراد تجربه کار کردن با یکدیگر را داشته باشند.

   شجاع باشید و واقعیت‌ها را به کارکنان‌تان بگویید.

امروزه با گسترش رسانه‌های اجتماعی، هر کسی می‌تواند اطلاعاتی را منتشر کند که به افراد یا سازمان‌ها آسیب بزند. ارسال یک ویدئو، یک متن وبلاگی یا یک توییت، می‌تواند موجی از دیدگاه‌های منفی نسبت به شرکت راه بیندازد. در این شرایط بهتر است از همان ابتدا اعتماد کارمندانتان را جلب کنید؛ اگر کارکنان باور کنند شرکت با آنها به صورت شفاف رفتار می‌کند و اطلاعات مورد نیازشان را به صورت مستقیم در اختیار آنها قرار می‌دهند، بهره وری بیشتری خواهند داشت. به عنوان مثال نتفلیکس کارمندانش را افرادی بالغ می‌داند و همه اطلاعات شرکت را در اختیارشان قرار می‌دهد؛ به‌این‌ترتیب کارمندان احساس نمی‌کنند که برای نتفلیکس کار می‌کنند، آنها احساس می‌کنند بخشی از نتفلیکس هستند. در ابتدا هدف این بود که در کارمندان احساس مالکیت ایجاد شود و آنها در قبال موفقیت شرکت، احساس مسوولیت بیشتری داشته باشند؛ با این حال، گشودن رازهای شرکت پیش روی کارمندان، پیامد دیگری نیز داشت؛ آنها را مشتاق‌تر ساخت. اگر اجازه دهید کارمندان سطح پایین‌تر به اطلاعاتی دسترسی داشته باشند که عموما فقط کارمندان سطح بالا به آن دسترسی دارند، بدون آنکه از آنها خواسته شود، کار بیشتری انجام خواهند داد؛ بدون آنکه به دنبال تایید کسی باشند، سریع‌تر کار می‌کنند و بدون توصیه مافوق‌شان، تصمیم‌های بهتری خواهند گرفت.

   از کارکنان‌تان تقدیر کنید.

قدرشناسی با پرداخت پول متفاوت است. این دو را نباید با هم قاطی کرد. حقوق و مزایایی که فرد شایسته دریافت آن است، یک تبادل مالی است، اما قدرشناسی یک بده بستان اجتماعی است.

پول اغلب اوقات گران‌ترین راه انگیزه دادن به کارکنان است.

کارمندی را که آخر هفته‌ها به ماهی‌گیری می‌پردازد، در نظر بگیرید. فرض کنید در یک ماه هر شب، حتی آخر هفته‌ها تا دیروقت کار می‌کند تا پروژه بسیار مهمی را سر موقع تحویل مشتری دهد. فرض کنید مدیر ایشان برای قدرشناسی ۴۰۰ دلار پاداش در نظر گرفته است. آیا باید به کارمند ۴۰۰ دلار پول نقد داد یا ۴۰۰ دلار هدیه؟ اگر او این پول را به کارمند بدهد، ممکن است تمام پول را برای خرید چوب ماهی‌گیری که همیشه آرزویش را داشته، صرف کند، اما اگر مدیر بداند که او چه نوع چوب ماهی‌گیری را می‌پسندد و آن را به عنوان پاداش برایش بخرد، هر بار که کارمند سخت‌کوش چوب را ببیند، به خاطر می‌آورد که چوب ماهی‌گیری هدیه‌ای است برای قدردانی از انجام کاری که انجام داده است.