۶ عامل عمده در عدم تحقق اهداف استراتژیک سازمانها
۱- وقایع غیرمنتظره:
یکی از عواملی که در شرکتهای زیادی به آن بهعنوان عامل بازدارنده در تحقق اهداف برخوردهایم، بروز وقایع غیرمنتظره بوده است. این وقایع ممکن است در سطوح جهانی روی دهند، یا در سطوح ملی، در سطوح سیاسی یا در سطوح اقتصادی و همین طور سایر دستهبندیها. ممکن است این وقایع قابل پیشبینی باشند یا غیر قابل پیشبینی مانند پدیده قوی سیاه. در نهایت این عوامل غیرمنتظره اگر به درستی پیشبینی یا مدیریت نشوند مانع از تحقق اهداف استراتژیک سازمان میشوند. مدیریت ریسک و مدیریت بحران، کلیدیترین فرآیندها در کنترل این وقایع هستند.
۲- ورودیهای غلط:
فرآیند مدیریت و برنامهریزی استراتژیک، که اهداف و استراتژیها از دل آن بیرون میآیند، نیازمند ورودیهای مختلف و جریان اطلاعاتی کافی، چه برونسازمانی و چه درونسازمانی است. در نهایت روی این ورودیها تجزیه و تحلیل انجام میشود که منجر به تصمیمگیری مدیران میشود. حال اگر این جریان ورودی، صحت و دقت کافی نداشته باشد، خروجی فرآیند، تصمیمات مطلوب و کاربردی نخواهد بود. در جریان مدیریت و برنامهریزی استراتژیک نیز اگر ورودیهای درستی به تصمیمگیران ارائه نشود، اهداف، استراتژیها یا اقدامات به طور غیرموثر یا غیر قابل تحقق، تعیین و طرحریزی خواهند شد. بسیاری از شرکتها به دلیل نبود فرآیند مشخص جهت جمعآوری اطلاعات، به دادههای سطحی و بدون صحهگذاری اعتماد میکنند و در نهایت به اهداف واقعی سازمان نمیرسند.
۳- نبود برنامهریزی عمودی:
در بسیاری از سازمانها شاهد این بودهام که برنامهریزی استراتژیک صرفا در سطح عالی سازمان اتفاق میافتد و به سطوح پایینتر به درستی منتقل نمیشود. نتیجه آن میشود که واحدهای سازمانی در مسیر اهداف و استراتژیهای کلان سازمان قرار نمیگیرند و در نهایت جزیرههای سازمانی ایجاد میشوند. سازمان به مثابه یک قطار است و واحدهای سازمان مانند واگنهای آن؛ تصور کنید هدف سازمان مسیر رو به جلو است اما هر کدام از واگنها مسیرهای دیگری را دنبال میکنند. این اتفاق میتواند منجر به چهار اتفاق شود؛ کاهش سرعت قطار، توقف قطار، انحراف قطار و حتی از هم پاشیدن قطار.
۴- وابستگی شدید اهداف:
یکی از موضوعاتی که تقریبا در هیچ سازمان ایرانی ندیدهام و مشکلات زیادی را هم برای آنها در مسیر تحقق اهداف ایجاد کرده این است که میزان وابستگی و همبستگی اهداف به هم بررسی نشده است. به عبارتی تحلیل اینکه به چه میزان، اهداف سازمان در هر سطح بههم وابستهاند. نتیجه این تحلیل، شناسایی حلقههای همبستگی اهداف و طرحریزی مناسب جهت جلوگیری از تبدیل شدن آنها به گرههای وابستگی است. با بروز گرههای وابستگی، عدم تحقق یا تحقق ناقص هر هدف، روی اهداف وابسته به آن، تاثیر منفی خواهد گذاشت و ممکن است این اثر در کل اهداف سازمان منتشر شود. نکته مهم این است که وجود وابستگی زیاد بین اهداف سازمان، ریسک بسیار بزرگی برای برنامهریزی استراتژیک ایجاد خواهد کرد.
۵- نبود مجریان شایسته:
اهداف نیاز به استراتژی دارند و استراتژیها نیاز به اقدامات عملیاتی و در نهایت، اقدامات نیاز به مجری. بنابراین اگر تمام فرآیند طرحریزی به درستی انجام شود، اما مجریان درستی در سازمان جهت اجرای اقدامات استراتژیک و عملیاتی وجود نداشته باشد، قطعا تحقق اهداف با تهدید جدی روبهرو خواهد شد. در بسیاری از سازمانهایی که بررسی کردهام، نبود مجری مناسب در سازمان و همینطور دشواری یافتن فرد مناسب برای تصدیگری شغل موردنظر در بازار کار، به چالشی جدی برای سازمانها در رسیدن به اهداف تبدیل شده است. حتی در بسیاری از سازمانها به دلیل عدم دسترسی به نیروی جایگزین مناسب، مجریان ناکارآمد همچنان به کار خود در همان موقعیت اجرایی ادامه میدهند که این امر ضربه جدی به سازمان وارد میکند. نبود مکانیزم جانشینپروری خصوصا در مشاغل کلیدی نیز میتواند تبدیل به تهدیدی در مسیر تحقق اهداف شود، چرا که حتی اگر مجریان شایستهای در سازمان حضور داشته باشند، ممکن است بنا به هر دلیلی، بهطور موقت یا دائم از سازمان خارج شوند و در نهایت اگر جانشینی برای آنها حضور نداشته باشد، اقدامات متوقف خواهند شد.
۶- کنترل ناکارآمد:
بهترین فرآیندها و بهترین مجریان هم نیاز به کنترل مستمر دارند. در سازمانهایی که بر مسیر برنامه استراتژیک سازمان کنترلی وجود ندارد، ممکن است تحقق اهداف دچار ریسک شود. عدم کنترل باعث میشود که عدم انطباقها و خطاهای فرآیندی شناسایی نشوند و در نتیجه تغییرات اقتضایی نیز تصمیمگیری و اعمال نشوند. در نتیجه، از اثربخشی برنامهریزی استراتژیک و تحقق اهداف به طرز چشمگیری کاسته میشود. یکی از اصلیترین متولیان کنترل مسیر استراتژیک تحقق اهداف، واحد سیستم و استراتژی است که نبود آن در سازمانها میتواند باعث خلأ پایش استراتژیک شود.
در نهایت به این جمعبندی میرسیم که یک سازمان برای تحقق اهداف خود در مسیر مدیریت استراتژیک، نیازمند وجود اطلاعات کافی از محیط داخلی و خارجی، فرآیند تجزیه و تحلیل مناسب، طرحریزی درست، مجریان شایسته، کنترل کارآمد و توانمندی کافی در مدیریت ریسکها و بحرانها است.