از ساخته خود محافظت کنید!

اگر راه بهتری وجود داشت، چطور؟ اگر فرغون شما به جای چرخ، یک توپ در جلوی خود داشت، چه می‌شد؟ همچنین اگر توپ آن امکان چرخش ۳۶۰ درجه را داشت و قسمت بار هم طراحی مجدد شده بود تا ثبات بیشتری داشته باشد؟ نیازی نیست بیش از این بگردید. فرغون توپی پیش از این اختراع و تولید شده است! باور کنید که زندگی شما را تغییر می‌دهد؛ همان‌طور که باید زندگی مخترع آن، جیمز دایسون  (James Dyson) را متحول می‌کرد. اما او پس از یک دهه سخت‌کوشی، فعالیت به‌عنوان یک مدیر فروش فرصت‌طلب و عضو کوچکی از هیات‌مدیره شرکتی موفق، در مهم‌ترین پرونده قضایی زندگی‌اش شکست خورد و چیز خاصی از این اختراع برایش نماند.

امروزه، شهرت جیمز دایسون، بیش از هر چیز به دلیل جاروبرقی بدون کیسه‌ای است که نام او را یدک می‌کشد. این جاروبرقی او را به یکی از ثروتمندترین افراد بریتانیا تبدیل کرد. اما در دهه ۱۹۷۰ و مدت‌ها پیش از آنکه ۵۰۰۰ ایده اولیه برای جاروبرقی را آزمایش کند، یک خانه مزرعه‌ای قدیمی خرید که ایده نخستین کسب‌وکارش را به او داد: فرغون توپی.

او برایم توضیح داد: «درحال بازسازی خانه و ساخت یک باغچه بودم. در آن زمان فرغون‌ها، چرخ‌های باریکی داشتند و اغلب فلزی بودند. هنگام کار با مشکلات متعدد آنها مواجه شدم. به‌شدت بی‌ثبات بودند، پایه‌هایشان به راحتی در گل فرو می‌رفت و چرخ‌هایشان هم در خاک نرم گیر می‌کرد. بنابراین از یکی از آنها استفاده کرده و اقدام به بازطراحی‌اش کردم.»

این محصول بالاخره راهی بازار شد تا تمام مشکلاتی که جیمز در زمان بازسازی خانه‌اش با آنها مواجه شده بود، برطرف شوند. با این حال، عرضه آن هم مشکلات خاص خود را داشت. به‌عنوان مثال، ابزارفروشی‌ها و فروشگاه‌های کشاورزی علاقه‌ای به فروش آن نداشتند. به گفته جیمز، «آنها فکر می‌کردند این فرغون بسیار عجیب است و از طرفی میزان فروش فرغون آنچنان بالا نیست. بازاری بسیار کوچک دارد.»

برای یک لحظه فکر کنید: خودتان چند فرغون در زندگی خریده‌اید؟ شاید یکی یا دو تا. دقیقا. راه‌حل جیمز آن بود که محصولات را به‌طور مستقیم به مصرف‌کنندگان بفروشد. بنابراین شروع به انتشار آگهی در روزنامه‌های محلی کرد. تعریف می‌کند: «آگهی‌هایم همیشه کنار پوشک بزرگسالان یا داروهای کچلی منتشر می‌شد، اما به تدریج اوضاع خوب شد. فرغون‌های بسیاری می‌فروختم و مشتریان هم چک‌هایشان را برایم ارسال می‌کردند.»

تعداد چک‌ها به حدی بالا رفتند که جیمز توانست ظرف چند سال نیمی از بازار فرغون بریتانیا را در دست بگیرد. اما ظاهرا اندازه بازار آنقدر کوچک بود که درآمدش کفایت نمی‌کرد و او باید با جذب سرمایه‌گذار به دنبال گسترش کسب‌وکارش می‌گشت. بنابراین شرکتی با یک مجموعه از سرمایه‌گذاران تشکیل داد. نامش را کرک‌-دایسون گذاشتند. شراکتی ۵۰-۵۰ بود. جیمز همچنین به‌عنوان بخشی از فرآیند جذب سرمایه، حق اختراع فرغون توپی را هم به شرکت اختصاص داد. چنین کاری همچنان در بسیاری از صنایع متداول است.

مشکل آنجا بود که یک بار دیگر پولشان تمام شد و با جذب سرمایه‌گذار جدید، میزان سهام مالکیتی جیمز به ۳۰ درصد تقلیل یافت. به این صورت، او دیگر مالکیت اختراع و محصول اصلی شرکت را نداشت. محصول عملا در اختیار کسی بود که ۷۰درصد باقی‌مانده سهام را داشته باشد.

اوضاع زمانی بدتر شد که آنها تصمیم گرفتند به بازار آمریکا ورود کنند؛ شاید به این صورت به سودآوری برسند. مدیر فروش شرکت که وظیفه پیدا کردن و معاهده با یک شریک آمریکایی را داشت، تصمیم گرفت با یک شرکت پلاستیک‌سازی معامله کند و اجازه دهد فرغون توپی با نام و نشان تجاری آنها تولید شود. جیمز برای حفاظت از مالکیت معنوی خود شکایت کرد. اما آن محصول دیگر تحت مالکیت او نبود؛ هر چند نامش در سند ثبت اختراع آورده شده بود. او تمام دادخواهی‌ها را به همراه صدها هزار دلار حق‌الوکاله وکلایش، از دست داد. پس از آنکه به‌دنبال آخرین شکست در یک دادگاه آمریکایی در سال ۱۹۷۹ به بریتانیا بازگشت، هیات‌مدیره هم او را اخراج کرد.

جیمز دیگر چنین اشتباهی نمی‌کرد. چند سال بعد، شرکت آمریکایی اِِِم‌وی (Amway) از جاروبرقی مدل دوال سایکلون او تقلید کرد و محصولی با نام سی‌ام‌اس۱۰۰۰ راهی بازار کرد. یک دهه پس از آن، هوور (Hoover) همین کار را تکرار کرد اما حتی زحمت مخفی‌کاری به خود نداد. آنها دستگاه خود را تریپل ورتکس کلینر نامیدند. (معنای لغوی محصول جیمز، گرداب دوگانه می‌شد و محصول کپی شده، گرداب سه‌گانه!) جیمز برای مواجهه با هر دو شرکت آماده بود.

این بار، هم کنترل کسب‌وکار و هم حق اختراعش را داشت. زمانی که از تخلف شرکت‌های رقیب شکایت کرد، پیروز شد. پس از ۵ سال درگیری در دادگاه آمریکا، با شرکت اموی روی امتیاز یک شرکت سرمایه‌گذاری مشترک به توافق رسید و قرار شد محصولات دایسون را در آمریکا بفروشد.

شرکت هوور در دادگاه عالی بریتانیا و سپس در دادگاه فرجام‌خواهی شکست خورد.

در سال ۲۰۰۲، پس از کشمکشی ۳ساله، دایسون را متقاعد کردند که با دریافت ۶ میلیون پوند شکایتش را پس بگیرد. تا آن زمان، این بیشترین مبلغی بود که یک دادگاه بریتانیایی برای تخلف از قوانین ثبت اختراع به آن حکم می‌داد.