اینکه به‌صورت غیرمستقیم به کارکنان خود تفهیم کنید که چگونه باید رفتار کنند، نه‌تنها می‌تواند نسبت به گفتن مستقیم تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد، بلکه راهی موثرتر برای ارتباط با آنها خواهد بود. بیان صریح و ارائه توضیحات در همه موقعیت‌ها مناسب نیست و بهتر است به نحوی بیان شوند که بیشتر جنبه حمایتی داشته باشد. به همین دلیل در شرکت‌هایی که فرهنگ سازمانی آنها مبتنی بر قوانین نوشته شده و صریح گفتن بنا شده است، پیشنهاد می‌شود تا رهبران سازمانی با توجه به راهکارهای زیر، برخی از انتظارات، رفتارها و قوانین را که به‌طور مشخص و ثبت شده در بیانیه ماموریت سازمان بیان نشده است را به صورت غیرمستقیم به کارکنان انتقال دهند. این راهکارها عبارتند از:

۱- قوانین نانوشته را بنویسید. طبیعتا قوانین نانوشته فقط در ذهن افراد وجود دارند و در جایی ثبت نشده است. از خود بپرسید کارکنان‌تان عمدتا چه هنجارهایی در ذهن‌شان دارند، سپس تلاش کنید تا آن موارد را روی کاغذ آورید. برای مثال ممکن است این هنجار در ذهن‌شان باشد: «آیا پاداش‌های سازمانی به‌صورت منصفانه بین افراد مختلف توزیع می‌شود یا اینکه فقط به افرادی تعلق می‌گیرد که با مدیر رابطه نزدیکی دارند؟» بنابراین برای از بین بردن ابهاماتی اینچنینی بهتر است تا مدیرمنابع انسانی و مدیران هر بخش درخصوص برنامه‌ها و مقررات سازمانی که ممکن است در ضرب‌الاجل‌ها و زمان‌های بحرانی اتخاذ می‌شود اطلاع‌رسانی دقیق و شفافی داشته باشند تا کارمندان نسبت به این قوانین آگاهی لازم را داشته و بتوانند خود را با آن تطبیق دهند.

۲- هنجارهای پذیرفته شده خودتان را به چالش بکشید. به‌طور متوسط هر سال یک‌بار یک رهبر سازمانی باید هنجارهایی که بازتاب‌دهنده انتظارات دیگران از او هستند را مورد بررسی قرار دهد و ببیند آیا این هنجارها به رسیدن به اهداف سازمان کمک می‌کند یا خیر. اگر یک هنجار با خواسته رهبرسازمان و رفتار در راستای آن همراستا نیست، او باید از خود بپرسد چرا بسیاری از افراد درک نادرستی از آن پیدا کرده‌اند، سپس برنامه‌ای طراحی کرده و از طریق ارتباطات داخلی سازمان برای تغییر آن برنامه‌ریزی کند. این برنامه احتمالا روی آموزش افراد متمرکز است و باید در درجه اول، تغییر رهبر را در پی داشته باشد تا دیگران متوجه اهمیت این تغییر در خود بشوند.

۳- اگر اهداف بالاتری انتخاب کردید، ارتباط بیشتری برقرار کنید. هرچقدر کسب‌وکار شما به رشد بالاتری دست پیدا کند، استراتژی‌های‌تان باید تغییر ‌کند که این اتفاق نیاز به رفتارهای مختلف از سوی کارکنان خواهد داشت. اما اگر هیچ‌کس در مورد تغییر رفتار به کارکنان چیزی نگوید، تغییری در رفتارشان رخ نخواهد داد. برای مثال هرچقدر یک استارت‌آپ به مرحله بلوغ می‌رسد، فرهنگ سخت کار کردن به اندازه عواملی مثل ثبات در رهبری و مفید بودن در کسب‌وکار ارزش چندانی ندارد. یا ممکن است جذب مشتری در یک بازه زمانی جزو  اهداف مهم کسب‌وکار بوده اما درحال‌حاضر حفظ مشتری از هر چیزی مهم‌تر است. بنابراین برای تغییری که مدنظر رهبر سازمان است، باید اقدامات اجرایی انجام دهید.

منبع:hamamooz.com