یک رهبر می‌تواند بهترین دگرگونی‌ها را در سازمان تحت امر خود اجرا کند، به شرطی که خودش به روشنی بداند و به این نتیجه رسیده باشد که تحول و دگرگونی چیزی نیست که از بیرون به ذهن کارکنان تزریق شود یا به زور به آنها تحمیل شود بلکه امری درونی و درون‌زاست و افراد فقط دگرگونی از درون را پذیرا هستند و آن را گامی در جهت موفقیت خود و سازمان خود در نظر می‌گیرند.

سازمان‌ها باید عادت تعیین و پیش‌بردن اهداف کوچک را از ذهن کارکنان شان پاک کرده و به جای آن، عادت جور دیگر دیدن و انجام دادن کارها و عادت تصویرسازی در عملی ساختن ایده‌ها را در کارکنان خود تقویت کنند و به یاد داشته باشند که «طولانی‌ترین سفرها، با برداشتن نخستین گام‌ها آغاز می‌شوند.»

مفهوم برداشتن گام‌های کوچک اما پیوسته در دنیای مدرن کاملا مصداق پیدا می‌کند. به‌عنوان مثال، امروزه بسیاری از شرکت‌های تولیدکننده نرم‌افزارها کار خود برای ساختن یک نرم‌افزار را با عرضه نسخه اولیه آن به‌صورت یک فرم آلفا یا بتا آغاز می‌کنند و سپس با گرفتن بازخورد از مشتریان و کاربران نسبت به بهبود و رفع نواقص موجود در طراحی آن اقدام می‌کنند. مدیران و رهبران هر سازمان یا شرکت نیز باید همین رویه را در پیش بگیرند و کارکنان خود را تشویق کنند تا در ابتدا یک هدف را برگزیده و برنامه‌ای برای تحقق آن تدوین و اجرا کنند و پس از تحقق آن و ارزیابی عملکرد خود در این مسیر به سمت تعیین هدفی دیگر و برنامه‌ریزی و اجرای فرآیندهای مرتبط با تحقق آن گام بردارند و به این ترتیب ذهنیت لازم برای دگرگون ساختن سازمان و البته جهان را در کارکنان و کلیت سازمان تقویت کنند.

در واقع در دنیای به شدت پیچیده و به سرعت درحال تغییر امروز، همه باید چگونه یادگرفتن را بیاموزند و این مهم‌ترین مهارتی است که همه کارکنان و مدیران باید به خوبی از آن برخوردار باشند. البته باید دانست که افراد برای آموختن چگونه یادگرفتن، نیازی به گذراندن دوره‌های رسمی آموزش و طولانی‌مدت ندارند بلکه در وهله اول باید خودآموزی را یاد بگیرند. به‌طور کلی، خودآموزی و آمادگی ذهنی پیدا کردن برای یادگیری چیزهای جدید اولویت دارد و برای تسهیل و تسریع این روند باید بستر مناسبی برای این تحول ذهنی فراهم‌ آید و این، وظیفه مدیران و رهبران سازمان‌هاست که این بستر مناسب را به‌وجود آورده و گسترش بخشند. آنها باید در این زمینه پیشگام باشند و خودآموزی را از خودشان شروع کنند و از این جهت الگویی باشند برای کارکنان. به‌طور کلی، برای ایجاد و تقویت روحیه خودآموزی در میان کارکنان سه توصیه زیر قابل اجراست:

۱- توجه به نادانسته‌های خود: برای بسیاری از افراد پیش خواهد آمد که در حین بحث و گفت‌وگو با دیگران متوجه شوند که برخی مسائل را نمی‌دانند و از موضوعاتی سردرنمی‌آورند. در این‌گونه موارد، می‌توان با یادداشت موضوعاتی که درباره آن اطلاعی ندارند، برای آموختن در آینده برنامه‌ریزی کنند. همه افراد برای پیشرفت نیازمند آن هستند که در موضوعاتی که ضعیف هستند بهتر شوند و بدترین کار این است که ضعف و نقص خود را نادیده گرفته یا بر روی آن سرپوش بگذارند تا در محل کار خود زیرسوال نروند. بنابراین، بهتر است با نقاط ضعف و نادانسته‌های خود با آغوشی باز برخورد کرده و به فکر رفع و به حداقل رساندن آنها باشند.

۲- سرمایه‌گذاری برای یادگیری، با اختصاص زمان زیاد: یادگیری نیازمند صرف زمان زیادی است، پس این اطمینان خاطر را باید به کارکنان داد که اجازه دارند، هر چقدر وقت لازم است برای یادگیری چیزهای جدید اختصاص دهند و یادگیری بر انجام کارهای روزمره آنها برتری و اولویت دارد. علاوه براین، باید کارکنان را تشویق به جست‌وجوی دیجیتالی در ارتباط با موضوعات کاری کرد تا از این طریق بتوانند نرم‌افزارها و سیستم‌های جدید مربوط به کار خود را شناسایی کنند یا در رسانه‌های اجتماعی همسو با وظایف شغلی خود عضو شوند و مقالات و کتاب‌های مرتبط را مطالعه کنند.

۳- ورود به عرصه عمل: بهترین ایده‌ها و دانسته‌ها تا زمانی که به عمل در نیایند و کاربردی نشوند، فایده‌ای نخواهند داشت و باعث پیشرفت نخواهند شد. برخورد قهرآمیز مدیران ناشی و بی‌تجربه با شکست‌های کاری کارکنان به شدت به روحیه نوآوری و جسورانه عمل کردن کارکنان ضربه می‌زند و فرصت‌های یادگیری بسیاری را در درون سازمان از بین می‌برد. بنابراین، تا آنجا که ممکن است باید به کارکنان امکان داد تا ایده‌هایی که در ذهن دارند را عملی ساخته و از شکست اقدامات خود نترسند و بدانند که آموخته‌های پیشین در صورت عملی شدن به‌ثمر خواهند نشست و به یادگیری‌های جدید منتهی خواهند شد.

به‌طور کلی، مدیران و رهبران سازمان‌ها باید به یاد داشته باشند که هر کدام از کارکنان آنها دارای سبک یادگیری خاص خود هستند و نمی‌توان به همه افراد به یک شکل آموزش داد و انتظار یادگیری یکسان از آنها داشت. یکی از بهترین و کاربردی‌ترین روش‌ها برای تقویت یادگیری در افراد این است که آنها را در موقعیت‌های کاری جدید قرار داده و این امکان را به‌وجود آورد تا مهارت‌ها و توانایی‌های مختلف خود را در موقعیت‌های جدید به‌کار ببندند. این اقدام سازمان به بهترین شکل ممکن به کارکنان ثابت می‌کند که فرصت یادگیری و پیشرفت برای همه آنها فراهم است و سازمان در کمک به آنها برای کامل‌تر شدن، جدی و مصمم است.