شروع کن، رشد کن، تغییرش بده
پاسخ به نیاز ذینفعان با نقشه راه محصول
محصول/ بازار روی نسخه iOS.» تا زمانی که مشتریان به اندازه کافی از محصول ما استفاده نکرده باشند، معنی ندارد که بخواهیم آن را در پلتفرمهای دیگر به مقیاس برسانیم. چرا چیزی را تکثیر کنیم که هنوز خوب نیست؟ البته واضح است که مشتریان بالقوه ما چنین دیدی ندارند. آنها فقط میخواستند اپلیکیشن ما را روی گوشی هوشمند موردعلاقه خود داشته باشند.
برخی خوانندگان فنی ما ممکن است فکر کنند چرا از چارچوبی استفاده نمیکردیم که بتواند کارکرد در اندروید و iOS را بهصورت همزمان ترکیب کند. اولین پاسخ ما این است که بهعنوان یک استارتآپ، چیزی که بیش از همه نیاز داشتیم، آزمایش سریع بود و شما فقط در کاری میتوانید سریع پیشبروید که عملکرد خوبی دارید. تیم ما توسعهدهندگان اندروید بسیار خوبی داشت. تا زمانیکه هنوز «حداقل محصول قابلعرضه» (MVP) میساختیم و در مرحله اعتبارسازی به دنبال «تناسب محصول/ بازار» بودیم، فکر کردیم خوب است از تکنولوژیهایی استفاده کنیم که در آن سریع و منعطف هستیم. تغییر تکنولوژیها و بازسازی مبنای کار، به مرحله تثبیتسازی برمیگردد که معلوم نبود به آن برسیم یا نه.
تیم ما سعی کرد پیشبینی کند چه زمانی برای شروع کار روی نسخه iOS مناسب است. ابتدا فکر کردیم در سه ماهه دوم سال میتوانیم آن را شروع کنیم اما بعد از گفتوگوی جمعی به این نتیجه رسیدیم که آن را به تابستان موکول کنیم و دوباره فکر کردیم بهتر است نزدیک پایان سال باشد. مهم نیست که فکر میکنیم در مورد توسعه محصول ما چه اتفاقی رخ میدهد، چون همه چیز دائما در حال تغییر است.
درستکردن یک «نقشهراه محصول» که خلاصه جامعی است که سیر تکاملی یک محصول را بهسوی «چشمانداز محصول» ترسیم میکند، یکی از سختترین چالشها هم برای استارتآپها و هم شرکتهای پیشکسوت است. مشتریان، سرمایهگذاران، اعضای هیاتمدیره و کارکنان همگی به نوعی شفافیت در مورد مسیری که شرکت در آینده نزدیک میپیماید، نیاز دارند. افراد حق دارند بدانند که آیا بخشی از این سفر هستند یا نه. مهمتر از آن، بنیانگذاران میخواهند مطمئن شوند که آیا تیمهای آنها در حوزههایی کار میکنند که بیشترین ارزش کسبوکار را دارد یا نه. علاوه بر این برخی ذینفعان در سازمان به تعهدات تاریخدار یا علامتهایی از تیم محصول نیاز دارند تا کمپینهای بازاریابی، برنامههای آموزشی، یا پشتیبانی از مشتری را آماده کنند و خود تیم محصول هم به یک برنامهریزی برای «قیف استخدام» خود و تعهدات تاریخدار از سمت دیگران نیاز دارد. واضح است که نقشهراه محصول، ابزاری مهم برای انتقال طرح محصول به کلیه ذینفعان است.
در محیطهایی که به سرعت تغییر میکنند، درستکردن نقشهراه محصول کار سختی است. استعاره نقشهراه، به اشتباه حس قطعیت را ایجاد میکند و میگوید که آینده محصول، ثابت است و همه انشعابها، تقاطعها و خروجیها شناخته شده هستند و تیم فقط باید به سوی هدف خود پیشرفت کند. فقط مقصد را روی مسیریاب مشخص کنید و راهبیفتید! اما واقعیت نمیتواند متفاوتتر از این باشد.
برای یک تیم محصول، بهویژه در مراحل اولیه چرخه عمر کسبوکار، آینده عمدتا ناشناخته است چون اولویتها همواره تغییر میکنند و فرضیات اثباتنشده زیادی وجود دارند که باید آزمایش شوند. پیشرفت کردن همراه با نقشه راه و با فرضیات تستنشده، بهطور طبیعی به دیدگاههای تازهای منجر میشود که آن هم به اولویتهای تغییریافته منجر میشود و آنهم به نسخه جدیدی از نقشه راه منجر میشود.
راهحل همه اینها ایجاد سه تغییر مهم در طراحی نقشهراه است که به نقشه راهی منجر میشود که آزمایشها و دستاوردهای مهمی را نشان میدهد. وقتی نقشهراه خود را بهعنوان یک طرح یادگیری و دستاورد در نظر بگیرید، میتوانید ناامیدی مداوم در میان ذینفعان را به میزان قابلتوجهی کاهش دهید.
اولین بخش بازطراحی نقشهراه محصول، این است که بر آزمایشها متمرکز شوید. وظیفه اصلی استارتآپها این است که با انجام «آزمایشهای ناب» کشف کنند چه چیزی کار میکند و چه چیزی کارآیی ندارد. اکتشاف، روش اصلی عملیات از مرحله یک چرخه عمر کسبوکار (شروع کار) به مرحله ۵ (تثبیتسازی) است. این یعنی وقتی یک تیم استارتآپی بهجای اضافهکردن یکسری ویژگیها با تاریخ تحویل مشخص، موضوعی را در نقشهراه قرار میدهد، بهتر است آزمایشهایی را با تاریخ مشخص انجام دهد و از آنها یاد بگیرد. تیم من بهجای اینکه به مشتریان قول بدهد نسخه iOS در فلان تاریخ مشخص در دسترس خواهد بود، اول باید بداند چگونه محصول را در ابزارهای متعدد توسعه دهد. بهعبارت دیگر، وعده بهتر این است که تصمیم بگیریم تا تاریخ مشخصی محصول را در پلتفرمهای مختلف تست کنیم.
بخش دوم بازطراحی نقشه راه محصول که بیشتر بهدرد شرکتهای پیشکسوت میخورد تا استارتآپها، این است که بهجای فکرکردن به ویژگیهای فردی محصول، به اهداف کسبوکار و منافع مشتری فکر کنیم. بهجای بازدهی و در نظر گرفتن اینکه چه نتایجی به پیشرفت منجر میشوند، بر دستاوردها متمرکز شوید. بهجای اینکه قول بدهید راهحلهای خاصی ارائه کنید که از یکسری ویژگیها تشکیل شده باشد، موضوعات مشخصی را در دستور کار قرار دهید که هدفشان منافع مشتری باشد. سومین بخش بازطراحی نقشهراه محصول که برای روبهرو شدن با چالش اولویتهای همواره در حال تغییر به شما کمک میکند، این است که یک «برنامهریزی غلتان» داشته باشید؛ یعنی نقشهراه خود را به چند بخش (عمدتا سه بخش) تقسیم کنید و بهصورت الان، بعدا، دیرتر یا کوتاهمدت، میان مدت و بلند مدت نامگذاری کنید. بخش اول یک تا چهار هفته؛ بخش دوم یک تا سه ماه؛ و بخش آخر از ماه سوم به بعد را پوشش میدهد.