داستانهایی واقعی و خواندنی از دنیای مدیریت
اهمیت نمادین مدیرعامل
داستان اول
جک ولش، مدیرعامل اسبق جنرال الکتریک، همیشه بهعنوان رئیس سرسختی که عمل را به گفتار ترجیح میداد شناخته شده است. یک بار او مجموعهای از وظایف را به تیمی از پرسنل فروش شرکت واگذار کرد. چند هفته بعد او آنها را برای ارائه گزارش احضار کرد اما با کمال ناباوری مشاهده کرد که تیم فروش تنها چند تجزیه و تحلیل پیش پا افتاده و یکسری برنامههای غیرقطعی برای راهاندازی چند طرح جدید با مشارکت سایر بخشهای شرکت تحویل داده است. در نتیجه جک ولش بلافاصله و با عصبانیت به این دیدار پایان داد و برای اینکه به تیم فروش شانس دیگری برای کار بهتر داده باشد خواستار دیدار دیگری برای چهار ساعت بعد شد. بعد از گذشت چهار ساعت جک ولش آنها را دوباره به حضور پذیرفت و گزارش آنها را دریافت کرد. جالب آنکه در اثنای این چهارساعت، گروه عملکرد بهتری نسبت به کل هفتههای قبل از خودش نشان داد و ایدههای بهتری را ارائه داد.
داستان دوم
اینگوار کامپراد سوئدی، بنیانگذار و مدیر اجرایی سابق شرکت ایکیا، بهعنوان یکی دیگر از نمونههای مدیران عامل تاثیرگذار و داستانساز شناخته میشود. ارائه یک طیفگسترده کاربردی از مبلمان خلاق با قیمتهای پایین، منطق اصلی در ایکیا محسوب میشود. این مفهوم با کاهش هزینهها در هرجایی که امکان داشته پشتیبانی شده است، و این همان چیزی است که همیشه اینگوار کامپراد آن را دقیقا انجام داده است. بهطور مثال، در اوایل دوره مدیرعاملیاش در این شرکت، بهصورت تصادفی از انبارهای مختلف شرکت در سراسر سوئد بازدید میکرده و هنگامی که شب هنگام به یک شهر میرسیده، ماشینش را در مرکز شهر پارک میکرده و با پای پیاده خیابانها را برای یافتن هتلی ارزان قیمت بالا و پایین میکرده است. او معمولا در اتاق هتل، از خودش با یک کوکاکولای خنک پذیرایی میکرد. او همیشه عادت داشت از انبارهای محلی ایکیا بازدید کند و معمولا نیم ساعت زودتر از وقت مقرر خود را به انبار میرساند. این زود رسیدن به او وقت کافی میداد تا به داخل انبارهای بزرگ برود و اگر مبلمانی از خط تولید برگشت داده شده بود بررسی میکرد آیا هنوز قابل استفاده است یا نه. بهطور مثال، در اغلب موارد اگر در انباری یک مبلمان پیدا میشد که به اندازه کافی برای فروش مناسب بود اما در انبار نگهداری میشد از مدیران فروشگاه محلی خیلی ناراحت میشد و این موضوع را به مدیران انبار گوشزد میکرد.
اینگوار کامپراد گواه زندهای از ارزشهای ایکیا بود و راه را به کارکنان این شرکت در سراسر دنیا نشان میداد و به آنها در شناخت بهتر داستان و نام تجاری ایکیا کمک میکرد. یک بار گروهی از کارکنان ایکیا قصد داشتند به یک مسافرت کاری خارج از کشور بروند. در آن زمان شرکت به دنبال کاهش هزینههای جاریاش بود و همان جا بود که ایده جالبی برای کاهش هزینه به ذهن اینگوار کامپرادخطور کرد. او تصمیم گرفت بهجای اینکه رفت و برگشت تمام مسافران با هواپیما باشد ترتیبی دهد که نصف گروه بتوانند با هواپیما خود را به مقصد برسانند و برگشتشان به سوئد با قطار باشد و نصف دیگرگروه بتوانند با همان قطاری که به سوئد میرسد عازم سفر شوند و برگشتشان با هواپیما انجام شود.
داستان سوم
کارل توسبای مدیرعامل کفش اکو، طی چندین سال فعالیتش بهعنوان مدیر عامل این شرکت مشهور و محبوب، این برند جهانی را به آن درجه از کیفیت و شهرت رساند که کفشهای تولیدی این شرکت در تمام دنیا به راحتی و کیفیت بالا مشهورند. امروزه، این شرکت بیش از ۹ هزار کارمند در سراسر دنیا دارد که هنوز هم اشتیاق کارل توسبای برای تولید کفش در رگهای تمام بخشهای این شرکت جریان دارد. کارل توسبای از همان روزهای اول شروع به کار اکو، معتقد بود که «همه چیز ممکن است مگر اینکه خلافش ثابت شود.» او همیشه افراد پیرامونش را برای رسیدن به اهدافشان به چالش میکشید به ویژه اهدافی که به نظر غیرممکن و دشوار به نظر میرسند. او کسی بود که هرگز یک پاسخ «نه» دریافت نکرد. یکی از کارکنان شاغل در اکو داستان زیر را درباره کارل توسبای تعریف میکند:
«سالها قبل زمانی که ما برای نخستین بار یکی از روشهای تولیدیمان را معرفی کردیم یکی از مشکلات اصلی که با آن مواجه شدیم تعویض قالبها بود. ما هر بار که یک زیره متفاوت درست میکردیم مجبور بودیم قالب دستگاه را عوض کنیم که این کار حدود ۳۰ دقیقه وقت میگرفت. در این میان هر بار که دستگاه به مدت ۳۰ دقیقه متوقف میشد، شرکت بابت کفشهایی که تولید نشده بود هزینه زیادی متحمل میشد. در نتیجه، کارل توسبای، مدیر تولید ما را به یک چالش فراخواند: توقف خط تولید را به هر شکلی تمام کن! او چند هفته به این مساله فکر کرد و دست آخر با روحیه خوبی به دفتر کارل توسبای آمد و اعلام کرد که توقف خط تولید را به دو دقیقه کاهش داده است. کارل توسبای نگاهی به او انداخت و گفت: «من آخر هفته داشتم مسابقات فرمول ۱ را نگاه میکردم. آنها قبل از اینکه به مسابقه بازگردند برای سوختگیری، تعویض چهار تایر و پاککردن طلق کلاه کاسکت فقط ۶/ ۸ ثانیه زمان صرف میکنند. آیا شما واقعا از دو دقیقه خودتان خوشحال هستید؟ «پس از آن مدیرتولید روی پاشنههایش چرخید و عقب رفت تا دوباره تلاش کند. و این چنین بود که امروزه توقف خط تولید برای تعویض قالب کمتر از دو دقیقه است.»