«کاترین پاور»:
از دبیرستان تا مدیریت سه کسب وکار موفق
سفری که از سال ۲۰۰۶ و با یک وبسایت سبک زندگی به نام «Who What Wear» شروع شد، حالا به تاسیس دو برند دیگر رسیده که حوزه فعالیتشان، بسیار فراتر از صنعت مد است.
کسب وکار دوم او، «Versed» یک خط تولید محصولات مراقبت پوستی است که در بیش از 3هزار فروشگاه در ایالات متحده و کانادا به فروش میرسند. اما سرمایهگذاری اخیر او، نامش «Avaline» است، برند تولید یک نوشیدنی ارگانیک که با دوست صمیمیاش «کامرون دیاز»، بازیگر مطرح آمریکایی تاسیس کرده.
او میگوید ایده Avaline وقتی شکل گرفت که او دید جای نوشیدنیهای سالمتر و مقرون به صرفهتر در سوپرمارکتها خالی است، نوشیدنیای که از میوههای ارگانیک تولید شده باشد. او این جای خالی را «فضای سفید» مینامد و میگوید: «پیدا کردن این جای خالی که نیاز به پر کردن داشته باشد، یک استراتژی کلیدی بوده که من طی سالها فعالیت کارآفرینی از آن استفاده کردهام.» طبق گزارش وبسایت این برند، Avaline در دو ماه اول شروع به کار توانست ۱۲۰ هزار بطری نوشیدنی بفروشد و کاترین میگوید این موفقیت به شکلگیری ایده تولید یک محصول دیگر منجر شد.
وقتی در سال ۲۰۰۶، او و «هیلاری کر» (دیگر موسس وبسایت)، سایت Who What Wear را راهاندازی کردند، در مجله Elle با هم همکار بودند و احساس کردند یک فضای خالی در مد آنلاین وجود دارد. بدین ترتیب، این ایده را عملی کردند. وبسایت آنها جهان مد را در نوردید و مطالب متنوعی از جمله اخبار صنعت مد، ترندها، استایل سلبریتی ها، کمد لباس و عناوین دیگر را پوشش میداد. آنها کار خود را این گونه شروع کردند: ابتدا این فرصت ایجاد شد که حس و حال و ظرافت مجلات چاپی را به اینترنت بیاورند، محتوای سبک مجلهای را بیشتر در دسترس قرار دهند و همزمان، با خرده فروشان الکترونیک حوزه مد ارتباط برقرار کنند. Who What Wear کارش را با تنها یک خبرنامه در روز شروع کرد. اما پس از مدت کوتاهی، بازارشان داغ شد.
در سال ۲۰۰۸، کاترین و هیلاری یک مدیر ارشد کسب وکار استخدام کردند که همزمان که خودشان روی تولید محتوا و نوآوری تمرکز داشتند، او جنبههای «کسب و کار» را مدیریت کند. اما همزمان با رشد وبسایت، کاترین هم رشد کرد و طولی نکشید که هیات مدیره، او را بهعنوان رهبر کسبوکار میشناختند. او میگوید: من در سال ۲۰۱۴ وارد جایگاه مدیریت ارشد شدم و از آن روز به بعد، هیچگاه به پشت سرم نگاه نکردم.»
او در ادامه میگوید: «مردم فکر میکردند ما میخواهیم شغلهای پر زرق و برقمان را محدود به یک مجله با ورقهای گلاسه کنیم اما ما میدانستیم که نسخه دیجیتال، پتانسیل بیشتری برای موفقیت دارد.» او میگوید در آن دوران، وبسایت مجله وگ، فقط یک صفحه بود که مخاطبان بتوانند از طریق آن، اشتراک نسخه چاپی را بگیرند. (به همین خاطر)، کار آنها یک ریسک آسان نبود. کاترین در آن دوران مجبور شد از کسی که حالا همسرش است پول قرض کند تا چراغ کسب وکارش را روشن نگه دارد.
او میگوید فضای خالیای که در بازار پیدا کردند به همراه تواناییشان در تنوع بخشی به درآمد شرکت در روزهای اول شروع به کار، عامل اصلی موفقیت آنها بوده است. وبسایت آنها حالا ۱۴ ساله است و کاترین میگوید علاقه مشتریها به آنها هیچگاه تا این اندازه نبوده. تیم آنها حالا روی محتوا، تجارت و برندینگ که کاترین دوست دارد، تمرکز کردهاند. او میگوید: «ما کارمان را بهعنوان یک رسانه آنلاین شروع کردیم و حالا تبدیل به یک مرکز رشد برندهای مصرفی شدهایم.» وبسایت آنها حالا جامعهای با بیش از ۹ میلیون نفر را دور هم جمع کرده که از طریق حسابهای کاربری اش در شبکههای اجتماعی با هم در ارتباطند.
کاترین چگونه به اینجا رسید؟
گرچه حالا کاترین را بهعنوان یک کارآفرین سریالی میشناسند اما خودش میگوید هیچوقت فکرش را نمیکرد که به یک گرداننده کسب وکار تبدیل شود.
او در کودکی در خانه درس خواند و از ۱۶ سالگی به اندازه یک فرد بالغ کار میکرد. وقتی از خانواده جدا شد و در ۱۷ سالگی، کارش را بهطور حرفهای در لسآنجلس شروع کرد، به درهای بسته زیادی برخورد و فضا را به شدت رقابتی دید: دو تجربه کلیدی ذهن او را طوری شکل دادند که به یک کارآفرین تبدیل شود.
او به جای رفتن به کالج، برای کار به یک شرکت تولیدکننده فیلم به نام تاچ استون رفت. او میگوید که عاشق آنجا بود اما پس از چند سال، آنجا را رها کرد تا برای تهیهکنندگان سرشناس گردهماییها در لسآنجلس کار کند. آنجا بود که عاشق بازاریابی شد. چند سال بعد، او به انتشارات روی آورد و ویراستار بخش ساحل غربی مجله Elle و Elle Girl شد.
او درباره نخستین روزهای فعالیت وبسایتش میگوید: «هیچ کسی نبود که الگویمان باشد. فضا مثل غرب وحشی بود و ما تازه داشتیم مسیر را هموار میکردیم.» اما او خوشحال است که ریسک کرد. و ظاهرا به این زودیها دست از پیشرفت نخواهد کشید. او که به دستاوردهایش مفتخر و بابت سرمایهگذاری هایش هیجان زده و پرانرژی است، همواره مشتاق به آینده بوده و هست. او میگوید: «بیماری یک کارآفرین این است که او هیچوقت حس نمیکند از پس آن برآمده و کاری را به سرانجام رسانده. همین است که ما را به مرحله بعد سوق میدهد.» او درباره سفر کارآفرینانهاش میگوید: «الان که به گذشته نگاه میکنم، میبینم که شروع کسبوکاری که مال خودم باشد، تصمیم بزرگی بوده، اما در زمان خودش، تصمیم نسبتا آسانی بود. من تک تک دلارهای حساب پس اندازم را روی موفقیتمان شرط بستم، بدون هیچ سابقه و تجربهای در کسب وکار و یک مدرک دیپلم ناچیز از دبیرستان.»