برای صد ساله شدن باید نخست متولد شد
چهار کلید برای انگیزهبخشی و حفظ استعدادهای برتر
- یک رئیس توسعهمحور و اهل توجه باشید: چه بخواهید و چه نخواهید، روسا و رهبران نقش تعیینکنندهای در تشویق و گسترش کار معنادار در محیطهای کاری ایفا میکنند. این هنر یک رئیس خوب است که میتواند فردی که دستمزد کمی از شرکت میگیرد را نسبت به کارش مشتاق و علاقهمند نگه دارد و از معایب یک رئیس بد است که کارکنانی با دستمزد بالا و شرایط کاری مطلوب را از کارشان بیزار کند. صرف نظر از تفاوتهای شخصیتی و تواناییهای ارتباطی مختلف، روسای محبوب و موفق کسانی هستند که ۱) برای تیم تحت رهبریشان بیشتر از خودشان ارزش قائل هستند؛ ۲) در میان اعضای تیم تحت رهبری خود، اتحاد و انسجام ایجاد میکنند و به همه کارکنان خود نزدیک میشوند و به این واقعیت توجه دارند که کارکنان انسانهایی دارای احساسات و عواطف هستند و ممکن است در زندگی شخصیشان تحت فشار باشند. بهطور کلی، اگر روسا تنها دارای ذهنیت دیتامحور باشند و فقط از طریق دادهها بخواهند افراد را مدیریت کنند، نخواهند توانست در زمینه انگیزهبخشی و حفظ استعدادهای برتر موفق باشند چرا که تاکید زیاد آنها به چیزهای قابل سنجش و آمار و ارقام، آنها را از توجه به ویژگیهای «نرم» کارکنان و و موضوعاتی مانند اتحاد و انسجام و ایجاد هویت تیمی در میان افراد بازمیدارد. در واقع این نوع روسا، به این دلیل که عملکرد همه کارکنان از جمله استعدادهای برتر را با معیارهای عددی میسنجند، نمیتوانند اعتماد و احترام استعدادهای برتر که معنا برایشان مهمتر است، را جلب کنند. جمله معروفی هست که میگوید: «کارکنان به خاطر رئیسشان یک شرکت را ترک میکنند و نه به خاطر خود شرکت.»
- به اعتبار شرکت و احساس غرور تیمی بها بدهید: افراد معمولا اهمیت زیادی به کارکردن برای سازمان یا شرکتی قائل هستند که دارای رسالت و هدف مشخص و مهمتر از آن، ارزشهای والایی باشند. هنگامی که یک سازمان دارای اهداف و ارزشهای عالی و ممتازی باشد، آنگاه کارکنانش با افتخار در مورد کارکردن در آنجا صحبت میکنند و دوست دارند به اطرافیان خود بگویند کجا کار میکنند و چرا در آنجا مشغول به کار هستند. در واقع هر سازمان یا شرکتی که فردی در آن کار میکند، میتواند منعکسکننده ارزشها و آرمانهای مطلوب آن فرد نیز باشد و از بسیاری جهات توجیهکننده علت ورود و تداوم حضور افراد در آنجا تلقی شود. چنین وضعیتی گاه در مورد ملحق شدن افراد به تیمهای کاری خاص در درون سازمانها نیز مصداق پیدا میکند.
- تاثیر همکاران باکیفیت را دست کم نگیرید: تحقیقات نشان داده که یکی از مهمترین عواملی که باعث میشود تا دانشجویان در یک دانشگاه احساس شادی و رضایت کنند، کیفیت استادان و مهمتر از آن کیفیت سایر دانشجویان در آن دانشگاه است، در محیط کار نیز همین موضوع مصداق دارد و همکاران و روسای کارکنان، نقش بسزایی در علاقهمندتر کردن افراد به کار ایفا میکنند و موجب میشوند تا یک شغل و مقام برای فرد معنادارتر شود. اینکه فرد به این نتیجه برسد که همتیمیهای مستعد و باهوشی دارد و کارکردن با آنها لذتبخش است؛ موجب میشود تا موفقیتهای بسیاری نصیب کل اعضای تیم شود که این موفقیتها و پیشرفتها در تیمهایی با روحیه بالای تیمی، مشهودتر و پررنگتر خواهد بود.
سه عامل مهم که در موفقیتهای بزرگ رهبری دخالت دارد، عبارت است از:
۱- دقت کردن در استخدامهای اولیه: نخستین افرادی که به استخدام یک شرکت نوپا درمیآیند، نقشی کلیدی در شکلدهی به فرهنگ آن شرکت ایفا میکنند، پس باید بهترین افراد ممکن را بهعنوان نخستین کارکنان شرکت برگزید.
۲- جلبنظر موافق کارکنان قبلی برای استخدامهای جدید: هر نیروی جدیدی که در یک سازمان جذب میشود باید با کارکنان قبلی آنجا کار کند و فعالیتهای آنها را تکمیل کند. بنابراین، لازم است در زمان جذب نیروی جدید، رضایت اکثریت کارکنان پیشین را در مورد جذب آن نیروی جدید جویا شد و به آن احترام گذاشت.
۳- شفافسازی درباره ارزشها، اهداف و رسالت سازمان: ارزشها، اهداف و رسالتهای هر سازمان شاید برای مدیران و رهبرانش، واضح و روشن باشد اما برای همه کارکنان آن سازمان، به اندازه کافی روشن و مشخص نباشد، بنابراین لازم است که همیشه و به هر وسیله ممکن در مورد آنها شفافسازی و اطلاعرسانی کافی صورت پذیرد. چرا که در این حالت کارکنان و اعضای تیمها میدانند که به چه دلیل باید سختیها و چالشها را تحمل کنند و به کجا میخواهند برسند.
- هیچگاه فرصت کسب مهارتهای جدید و رشد را از دست ندهید: در دنیای به سرعت در حال تغییر امروز، توانایی یادگیری و رشد بسیار مهمتر و معنادارتر از گذشته شده چرا که به افراد و سازمانها کمک میکند تا از طریق بهروزرسانی و ارتقای مهارتها و داشتهها، برای خود برندسازی کنند. رهبران سازمانها برای حفظ استعدادهای برتر و کسانی که پیوسته در حال ارتقای مهارتها هستند، حاضرند بالاترین حقوقها را بپردازند و بیشترین مزایا را قائل شوند، چرا که اطمینان دارند تداوم حضور نخبگان یادگیرنده کاملا به سود کل سازمان است. کارکنان دارای مهارتهای فزاینده و همیشه در حال یادگیری هم برای خود ارزش افزوده ایجاد میکنند و هم برای سازمانهایی که در آن حضور دارند. در نقطه مقابل، هنگامی که کارکنان حتی ماهرترین و مستعدترین آنها، دست از یادگیری و ارتقای مهارتهای خود بردارند و در یک نقطه متوقف شوند. آنگاه زمان ترک سازمان از سوی آنها فرا میرسد و دیر یا زود باید آنجا را ترک کنند چرا که ارزش افزوده خود را برای سازمان از دست دادهاند.