شرکت لگو چگونه از یک بحران بزرگ خارج شد؟
با نگاهی به ارزشهای شرکت لگو بهعنوان یک نقطه شروع، به آسانی میشد دریافت که تمرکز اصلی باید روی بازگشت به انجام یک کسبوکار پویا قرار گیرد. به همین دلیل، مدیریت تصمیم گرفت ارزشهای خود را احیا کند و این کار را با پیوند دادن این ارزشها به هویت و نگرش کارکنانش انجام داد تا یک ذهنیت جدید در شرکت پیادهسازی شود. در عین حال، شرکت مجبور به افزایش رقابتپذیری در بازار شد، بهطوری که تکتک کارکنان مجبور شدند در پذیرش مسوولیتهایشان عملکرد بهتری داشته باشند و انگیزه و ابتکار بیشتری از خود نشان دهند. در این میان فقط یک مشکل وجود داشت و آن اینکه تعداد بسیار کمی از کارکنان شرکت لگو، معنای واقعی شایستگیهایی مانند انگیزه کسبوکار، تمرکز مصرفکننده و نام تجاری را در جریان کارهای روزانه در شرکت حس میکردند. تیم مدیریت لگو به خوبی میدانست دستورالعملها و بخشنامهها و کاغذبازیهای اداری راه به جایی نمیبرند. در عوض، آنها از خودشان سوال کردند: ما چگونه میتوانیم معنای شایستگیهای فردی در عملیات روزانه را بهتر تشریح کنیم؟ پاسخ به این سوال نیز کاملا مشخص بود: به وسیله استفاده از داستانهایی درباره کارکنان نمونه و در ارتباط با عملیات روزانه شرکت، یعنی رهنمودهای سادهای از چگونگی نمایش تبدیل کلمات به عمل. نتیجه و خروجی این تحقیقات، مجموعهای ارزشمند و آموزنده از داستانها و ویدئوهای کوتاه را تشکیل داد که از طریق صدا و تصویر نشان میداد چگونه چالشها و کشمکشهای فراوان، به سبک واقعی لگو حل شدهاند. این صندوق گنج، روح لگو نام گرفت و از طریق وبسایت اینترنتی شرکت و همچنین روی سیدی جهت الهام بخشیدن به ۸ هزار نفر از کارکنان لگو، بین آنان توزیع شد. یکی از این داستانها به شرح زیر است:
هزاران مدل لگو در پارکهای لگولند سراسر دنیا در معرض انواع آب و هوای توفانی، برفی، آفتابی و بارانی قرار دارند. با وجود مقاوم بودن این مدلها، رنگهای مقاوم این آجرها که کودکان خیلی آنها را دوست دارند بعد از حدود پنج سال محو میشد. تا چندی پیش، به خاطر آب و هوای همیشه متغیر دانمارک، در لگولند شهر بیلاند، باید سالی بیش از ۲۷۰ هزار یورو صرف جایگزین کردن مدلهای کهنه و رنگ و رو رفته لگو با مدلهای جدید میشد.
اریک بنگارد بهعنوان شهردار لگولند که به دلسوز بودن در میان همکارانش شهرت داشت، همیشه معتقد بود هزینه کردن مبالغ سالانه زیاد برای جایگزین کردن مدلهای لگو مایه شرمساری است. اما در سفری که او به انگلستان داشت، فکری جالب به مغزش خطور کرد. جریان از این قرار بود که توجه او به یک شیوه قدیمی برای تمیز کردن و برق انداختن زنگ کلیساهای لندن، بهطور اتفاقی جلب شد. در این روش، پاشیدن مخلوطی از آب و جوش شیرین، زنگار را از ناقوس کلیساها پاک میکرد که هنوز در این کشور مورد استفاده قرار میگیرد. پس از بازگشت به شهر بیلاند، او فورا دستور داد یک دستگاه تمیزکننده با فشار بالا آوردند و شروع به آزمایش این شیوه پاکسازی روی یک قایق رنگ و رو رفته لگولند کردند که متاسفانه نتیجه مطلوبی به دست نیامد. اما او آزمایشها را ادامه داد تا سرانجام مخلوطی از دانههای کوچک شن و شیشه و آب را کشف کرد و برای پاک کردن و نوسازی لگوهای شهر به نتیجه دلخواه رسید و بدین ترتیب رنگهای درخشان را با کمترین هزینه برگرداند. این کشف طول عمر مفید مدلهای پارکهای لگولند را دو برابر کرد و از حدود ۵ سال به ۱۰ سال افزایش داد.
این داستان کوتاه در شرکت لگو، «محو شدن رنگها» نام گرفته و داستانی است برای نشان دادن شایستگی در کسبوکار و عملیات روزانه. پیام، واضح و آشکار است: یک کارمند واقعی لگو باید دارای حس کنجکاوی طبیعی و خلاقیت مداوم برای جستوجوی شیوههای بهتر انجام دادن کارها باشد. و از نظر اهمیت نیز یک کسبوکار معقول چیزی بیش از انگیزه و ابتکار نیست.
alavitarjomeh@gmail.com