شش ذهنیت موفقیتآفرین رهبران سازمانی زن
نقشه راه مدیران زن توانمند
زمانی که صحبت از مهارتها میشود، این زنان تخصص فنی عمیقی از خود نشان میدهند. فعالیت روزانه و مسوولیتهای آنها نشاندهنده تسلط آنها بر حوزههای فعالیتشان است؛ چه این حوزه فعالیت، منابع انسانی باشد یا مسائل حقوقی، مدیریت ریسک، تولید یا حوزههای دیگر. آنها همچنین از آگاهی بالایی نسبت به وضعیت صنعتی که در آن مشغول هستند و البته شرایط و فرهنگ سازمانی خودشان برخوردارند. آنها درک گستردهای از حوزههای مختلف فعالیت سازمان خود داشته و شم کسبوکار هم دارند. آنها به ویژه فعالیتهای اثرگذار کسبوکارشان را به خوبی درک میکنند. علاوهبر این مهارتها، آنها روابط اجتماعی قوی، توانایی حل مساله و برانگیختن افراد را هم دارا هستند.تقریبا تمام مهارتها و توانمندیهای فنی یاد شده در بین مدیران زنی که با آنها مصاحبه شد، مشترک است. به این صورت، میتوان بیان کرد که چنین مهارتهایی لازمه موفقیت یک مدیر زن است. با این حال، نگرش و ذهنیت هرکدام از آنها تفاوت داشت؛ ذهنیتی که باعث میشود بتوانند از نقاط قوت خود بهره ببرند. این ذهنیتها، دلیل واقعی تفاوت مدیران زن بود.بهطور کلی ۶ ذهنیت و طرز تفکر کلی بین مصاحبهشوندگان دیده میشد. این مدیران، افرادی متکی به خود هستند و مسوولیت بالایی برای رشد و پیشرفت شغلیشان نشان میدهند. آنها اجتماعی هستند و بهخوبی از نقش دیگران در موفقیتهای شغلیشان قدردانی میکنند. آنها تشنه ماجراجویی هستند و از ابهامها و ریسکها استقبال میکنند. آنها به این دلیل که عقیده دارند «هرکس نتواند برنامهریزی کند، برای شکست برنامهریزی کرده است»، اهداف و برنامههای خود را بهطور دقیق مشخص میکنند. آنها روی خود تمرکز میکنند تا خودشناسی و توانمندیهایشان را ارتقا دهند. آنها به جهان بیرون توجه میکنند و جویای دانش هستند و به همین دلیل نسبت به جهان و اطرافیان خود کنجکاو هستند. این ۶ ذهنیت، تفاوت بین سرعت پیشرفت مسیرهای شغلی مصاحبهشوندگان را باعث شده بود.
حل تضاد بین ذهنیتها
یافته پژوهش ما این است که ذهنیت مدیران زن، بدون تغییر، ساده یا واحد نیست. طی مصاحبههای عمیقی که با آنها انجام شد، ابراز کردند که نگاهشان به این ذهنیتها به شکل مجموعهای از ذهنیتهای همزاد (دوگانه) است. آنچه که به شکل تضاد یا تقابل بین این ذهنیتها دیده میشود، در حقیقت مولفه لازم برای موفقیت هر رهبر سازمانی است. مدیران زن موفق، آنهایی هستند که توانستهاند مسیر شغلی خود را براساس سه مجموعه همزاد ایجادکنند.
این مدیران با ذهنیتهای به ظاهر متضاد کنار آمدهاند و به شکلی پویا و موثر از هر دوی آنها برای موفقیت شغلی خود، سازمانهایشان و زندگیشان بهره میبرند. آنها نشان دادهاند که در بهکارگیری ذهنیتهای مختلف پویایی به خرج میدهند و هر کدام از آنها میتوانند براساس شرایط موجود، مرحله مسیر شغلی یا رویاهایشان میزان استفاده از یک ذهنیت را افزایش داده و از ذهنیت دیگر کمتر استفاده کنند. ذهنیتهای آنها، سیال، انعطافپذیر و غیرقطعی است. میتوان به این توانایی و ویژگی آنها «چابکی ذهنیت» گفت.در طرف مقابل، همانطور که دیدگاه منفی نسبت به خود، توانمندیها، نقاط قوت و ویژگیهای اساسی هر فرد باعث میشود تا موانعی خودساخته در مسیر حرکتی افراد پیش آید، ذهنیتهای محدودکننده و غیرپویا هم زنان را از رسیدن به بالاترین پتانسیلهای شغلیشان بازمیدارد.آن دسته از مدیران زن که توانستهاند شغل و زندگی خود را با موفقیت دنبال کنند، کسانی هستند که درک خوبی از لزوم تعادل ظریف، پویا و قدرتمند بین ذهنیتهایشان دارند. آنها با مسوولیتپذیری شخصی شده، اوضاع زندگیشان را در دست میگیرند و در عین حال از نقش و اثر دیگران در موفقیتهای شغلیشان آگاه هستند.
بسیاری از زنانی که در مسیر شغلی خود شکست میخورند، در بهرهگیری از یکی از ذهنیتها افراط میکنند:
• آنها احتمالا یا ذهنیتی کاملا «فردگرا» دارند یا ذهنیتی کاملا «جمعگرا». به این صورت یا بهطور کامل بر خود تکیه میکنند و فرصت همکاری و نفع بردن از سخاوت و حمایت دیگران را از دست میدهند یا آنکه منتظر دیگران میمانند که شرایط را مهیا سازند و خودشان مسوولیتی بر عهده نمیگیرند.• آنها ممکن است «ماجراجو» یا «برنامهریز» محض باشند. آنها ممکن است آنقدر در برنامهریزی خود دقت و سختگیری نشان دهند که تغییرات و فرصتهای شغلی را نبینند یا حتی از این هراس داشته باشند که تغییرات جدید، کنترل اوضاع را از دست آنها خارج کند. در طرف مقابل، ممکن است فرد مشابهی به قدری در ماجراجویی و استقبال از تغییرات جدید افراط کند که برنامهریزی را کلا فراموش کرده و با رویهای منفعلانه، به اولویتهای شغلی خود و سازمانش بیتوجه باشد. چنین فردی سر از یک زندگی بیسامان، کمبازده و واکنشگرا درمیآورد که شبیه یک «صندوق ورودی» است. هر روز پیام جدیدی میرسد، اتفاق و تغییر جدیدی پیش میآید و چنین فردی را به مسیر جدیدی هدایت میکند. او باید در زندگی خود یک «صندوق خروجی» مطابق با اولویتها، اهداف و چشماندازهایش هم داشته باشد.
• ممکن است بتوان افرادی را پیدا کرد که مطلقا تمرکزی «درونی» یا «بیرونی» دارند. ممکن است به قدری به رشد شخصی و خودشناسی اولویت بدهند که چشم، گوش، قلب و ذهنشان به روی ورودیهای اثرگذاری که اطرافیان ارائه میکنند، بسته شود. در طرف مقابل، ممکن است به قدری شیفته و کنجکاو دنیای پیرامون خود شوند و بهطور پایانناپذیری به جستوجوی دانش و تخصص خارجی بگردند که هیچ زمانی برای تمرکز بر خود و درک توانمندیهای درونی خود برایشان باقی نماند.برای فردی که «چابکی ذهنیت» دارد، چنین بدهبستانهایی بیمعنا است. او مجبور نیست که بین این ذهنیتهای متقابل و حتی شاید مکمل، دست به انتخاب مطلق و صفرویکی بزند. علاوه بر آن، همانطور که پیش از این گفته شده، براساس شرایط موجود، مرحله کنونی مسیر شغلی یا رویاهای هر فرد، تعادل بین ذهنیتها تغییر میکند.تعادل ظریف، پویا و قدرتمند بین این ذهنیت، مدیران زن را به سمت موفقیت سوق میدهد. آنها با مسوولیتپذیری شخصی خود، کنترل زندگیشان را در دست میگیرند و در عین حال اثرات جمعی دیگران بر شغل و موفقیتشان را درک میکنند. آنها ضمن آنکه ریسکپذیر هستند و از فرصتها و ابهام شرایط استقبال میکنند، با برنامهای هدفمند و کنشگرایانه، «چرایی» «چه چیزی» و «چگونگی» رسیدن به اهداف شغلی و سازمانی خود را تعیین کردهاند. آنها برنامه دارند اما آماده تغییر و انطباق آن با شرایط جدید هستند. آنها به دنبال خودشناسی عمیق هستند، به بهبود توانمندیها و نقاط قوتشان و مدیریت نقاط ضعفشان توجه میکنند. اما این توجه به خود، باعث نمیشود که چشمشان به جهان بیرون بسته شود و دیگر به دنبال دانش، تعاملات و نگرشهایی که زندگی و کار آنها را تقویت میکند، نگردند.
کارکرد پژوهش
زنان موفقی که با آنها دیدار داشتیم، برای ما توضیح دادند که چگونه چابکی ذهنیت به موفقیت شغلی آنها کمک کرده است. بهعنوان مثال، آلمر ایفورت، یکی از شرکا و عضو هیات اجرایی جهانی شرکت بیکر مککنزی(Baker McKenzie) توضیح داد که چگونه توانسته است بین «من» و «ما» یا همان چیزی که آن را ذهنیت فردگرایی و ذهنیت جمعگرایی نامیدهایم، توازن ایجاد کند.آلمر ایفورت میگوید: «من با استقبال از فرصتها، امکان رشد و پیشرفت را فراهم میکنم. در عین حال، لازم است افرادی برای حمایت و همکاری در اطراف شما وجود داشته باشند.»ذهنیت مدیران زن موفق، همچنین سیال و انعطافپذیر است. این توانایی به آنها اجازه درک و استفاده از تعادل ظریف بین ذهنیتهای همزاد اثرگذار بر مسیر شغلیشان را میدهد.به شیوه کتی تیلور، رئیس هیات مدیره شرکت آربیسی (RBC) و رئیس و مدیرعامل پیشین هتلها و تفرجگاههای فورسیسنز (Four Seasons Hotels and Resorts) برای حل تضاد و تنش بین برنامهریزی و استقبال از فرصتها و ماجراجویی توجه کنید: «میزان مشخصی از برنامهریزی و فکر کردن درباره مقصد، مسیر و جایی که میخواهید باشید، مفید است. با این حال، من هیچگاه در برنامهریزی مسیر شغلی خود سختگیری به خرج ندادهام. من هر چند سال یک بار، مدتی از همه چیز دور میشوم و به بررسی این موضوع میپردازم که چگونه جاهطلبیها، توانمندیها و ظرفیتهای من در رسیدن به دستاوردهای حاصله موثر بودهاند. آنگاه تصمیم میگیرم که مقصد و مسیر شغلی بعدی من چیست. برنامهریزیهای من به این معنا نیست که از فرصتهایی که در طول مسیر پیش میآیند، بهره نبرم. من میایستم و از چالشهای جدید استقبال میکنم.»در نهایت، لینا نیر، رئیس واحد منابع انسانی شرکت یونیلور (Unilever) توضیح میدهد که چگونه از وجود همزمان ذهنیت بیرونی و درونی خود بهره میگیرد: «در رهبری سازمانی، به بازی درونی و بازی بیرونی اعتقاد دارم. هدف، چابکی، انعطافپذیری و مدیریت ویژگیهای شخصی، بازی درونی من است. من میتوانم این بازی را کنترل کنم. میزان خوب بودن من در بازی درونیام تعیینکننده نتیجه بازی بیرونیام است. این بازی شامل اثری است که بر سازمان و جهان پیرامون خود میگذارم، تفاوتی است که ایجاد میکنم، تفکر سیستماتیکی است که انجام میدهم و استراتژیهایی است که تدوین میکنم. هر دو این بازیها باید همزمان انجام شوند. هر چقدر که بهعنوان یک مدیر، آگاهی درونی و تمرکز بیشتری بر نقاط ضعف و قوت خود داشته باشم، تفاوت بزرگتری میتوانم ایجاد کنم.»
راهکارهایی برای مدیران زن
به ذهنیتی فکر کنید که بیش از سایر ذهنیتها از آن استفاده میکنید. این ذهنیت چه اثری بر زندگی شما دارد؟ گرایش بیشتر به یکی از ذهنیتها، چه اثری بر شغل شما، رضایت درونی، مسیر حرکت و سرنوشت اطرافیانتان گذاشته است؟به کارهایی فکر کنید که باعث میشوند چابکی ذهنیت بیشتری داشته باشید. با آگاهی از اینکه به بهرهگیری از برخی ذهنیتها گرایش بیشتری دارید، روی کاغذ دو یا سه روش برای افزایش چابکی خود بنویسید. چگونه میتوانید رویکردی انعطافپذیرتر در ذهنیت خود داشته باشید و در زمان لازم به سراغ سایر ذهنیتها هم بروید؟بهعنوان مثال، اگر خودتان را بهعنوان یک «برنامهریز» و نه یک «ماجراجوی» ریسکپذیر شناسایی کردید، میتوانید سه اقدام مناسب برای ماجراجویی بیشتر در سه ماه پیش رو و در شرایط مناسب آن در نظر بگیرید. این اقدامات میتواند به سادگی این مورد باشد: «زمانی که تصمیم به پذیرش یک ریسک داشتی و در عین حال از شکست میترسیدی، با یک هوادار، حامی یا یک فرد اثرگذار تماس بگیر تا تو را حمایت و راهنمایی کند.»پاسخگویی و مسوولیتپذیریتان را افزایش دهید و زمانی را برای خودشناسی بگذارید. اقدامات خود را با یک همکار، دوست یا عضوی از خانوادهتان در میان بگذارید تا شما را پاسخگو و مسوولیتپذیر نگه دارد. به این موضوع توجه کنید که این ذهنیتها باعث میشوند چه احساسی داشته باشید و چگونه بر شغل و زندگی شما اثر میگذارند. به یافتن راههایی برای افزایش انعطافپذیری ادامه دهید و مجموعهای از ذهنیتهای مختلف را براساس شرایط، مرحله کنونی مسیر شغلیتان و همچنان رویاهایتان امتحان کنید.