چطور دلایل ترک شغل قبلیام را توضیح دهم؟
پاسخ: دوست عزیز، از نظر تئوری، جوابش کاملا واضح است چون همه ما در ذهنمان دقیقا میدانیم که چرا یک شرکت را ترک کردهایم اما در عمل، جواب دادن به این سوال به این راحتیها هم نیست.
مسوولان مصاحبه به نحوه صحبت کردن تو درباره مدیر یا شغل سابقت خوب توجه میکنند و میفهمند که کدام جنبههای فرهنگ آنجا (شرکت قبلی) را دوست داشتهای و از کدامها خوشت نمیآمده و براساس صحبتهای تو، نتیجهگیری میکنند که آیا میتوانی خودت را با فرهنگ شرکت جدید، وفق دهی یا نه. این نتیجهگیری گاهی درست است، گاهی هم نیست. حالا سوال اینجاست که چطور به این سوال پاسخ دهیم که هم صادقانه باشد هم به ضررمان تمام نشود.
در ادامه، متداول ترین دلایل ترک شرکتها را ذکر میکنم و اینکه چطور میتوانیم این دلایل را برای مسوول مصاحبه توضیح دهیم:
رئیست غیرقابل تحمل بود: مسوولان مصاحبه میدانند که تعداد رئیسهای بد، کم نیست و خیلیها به همین دلیل مجبور به استعفا میشوند. تنها مشکل اینجاست که مسوول مصاحبه، تو را آنقدر نمیشناسد که بداند ارزیابی تو درباره رئیست معتبر است یا نه. اگر درباره رئیس سابقت حرفهای توهین آمیز بزنی، مسوول مصاحبه احتمالا با خودش میگوید: «باید داستان را از زبان رئیس هم شنید» یا نتیجهگیری کند که مشکل از «تو» بوده. مثلا اگر بگویی مدیرت تو را زیر ذره بین برده بوده، شاید مسوول مصاحبه این طور برداشت کند که تو کارت را درست انجام نمیدادی و مدیرت مجبور بوده دائما بر کارت نظارت کند. یا تصور کند که از مدیرت توقعات نابهجا داری. در مصاحبه یک قانون نانوشته وجود دارد: «هرگز درباره رئیس سابقت بدگویی نکن.» این کار اصلا به صلاح نیست. بعضی از مسوولان مصاحبه به محض اینکه بشنوند داری از رئیس سابقت بدگویی میکنی، تو را از لیستشان حذف میکنند، حتی اگر حرفهایت موثق باشد. اگر دلیل ترک شغل سابقت، رئیست است، بهتر است در جوابت اصلا به رئیست اشاره نکنی. میتوانی بگویی: «دوست داشتم چالشهای جدید را امتحان کنم» یا جوابی که کمتر شکایتآمیز باشد.
تعدیل نیرو: اگر به خاطر تعدیل نیرو، شرکت را ترک کردهای (یعنی دلیل اخراجت، عملکردت نبوده)، نیازی نیست طفره بروی. تعدیل نیرو یک اتفاق طبیعی است و چیزی نیست که باعث شود احساس شرمندگی کنی. میتوانی رک و پوست کنده، دلیلت را بگویی: «شرکت تعدیل نیرو کرد و من یکی از آنها بودم.» اگر شرایط را بیشتر شرحدهی که چه بهتر. مثلا بگویی: «کسانی را اخراج کردند که طی یک سال اخیر استخدام شده بودند» یا «تیم آموزشی را اخراج کردند.» اینطوری، احتمال آنکه فکر کنند عملکردت ضعیف بوده، کمتر است.
اخراج شدی: اگر اخراج شده ای، ممکن است وسوسهشوی آن را پنهان کنی، اما اشتباه نکن. اگر به دروغ بگویی که به میل خودت شرکت را ترک کرده ای، مسوول مصاحبه، دیر یا زود حقیقت را کشف میکند، مثلا از طریق تماس با معرف هایت یا بررسی سوابقت. و دروغ، به تنهایی میتواند دلیل فسخ معامله باشد. در حالی که اگر راستش را بگویی، ممکن است هنوز شانس استخدام شدن داشته باشی. بعضیها هم دوست دارند داستان اخراج شدنشان را مو به مو توضیح دهند. این کار را نکن. اگر بیش از حد درباره اخراج شدنت صحبت کنی، عملا داری قضیه را بزرگ میکنی. بهعلاوه، ممکن است اینطور برداشت شود که حالت تدافعی به خودت گرفتهای. کافی است اخراج شدنت را در چند جمله شرح دهی. به این صورت: «راستش، اخراج شدم. تقصیر خودم بود. شغلی را انتخاب کردم که نیاز به مهارتهای پیشرفته طراحی داشت که من ندارم. با خودم فکر کردم که در کار، یاد میگیرم اما اشتباه میکردم. تصمیم آنها درست بود.» یا «راستش، اخراج شدم. حجم کارها خیلی زیاد بود و من به روی خودم نمیآوردم. آخرش هم همین باعث شد کلی خرابکاری کنم. ولی حالا یاد گرفتم که اگر حجم کارم زیاد بود، فورا آن را مطرح کنم و از مدیرم بخواهم که در اولویت بندی کارها به من کمک کند.»
حقوقت کم بود: از قدیم گفتهاند که نباید بگویی دلیل استعفایت، پول بوده. اما اگر حقوقت واقعا نسبت به سایر شرکتها کم بوده و دلیل اصلی ات برای رفتن، همین بوده، اشکالی ندارد که به آن اشاره کنی. میتوانی بگویی: «من واقعا آن کار را دوست داشتم اما دخل و خرجم با هم جور نبود و حقوق هایمان مثل بقیه شرکتها بالا نرفت. آنجا کلی چیز یاد گرفتم و میتوانم عملکرد رضایتبخشی داشته باشم اما ترجیح میدهم جایی کار کنم که حقوقش معقول باشد.» اگر هم به دلیل نبود یک مزایای خاص، مجبور شدی استعفا دهی، ایرادی ندارد که آن را ذکر کنی، مثلا بیمه درمانی؛ مسوول مصاحبه اگر منطقی باشد، این را درک میکند.
کارت را دوست نداشتی: اگر کارت را دوست نداری، به نفعت است با خودت روراست باشی چون اینطوری میتوانی شغلهایی را که با سلیقهات جور نیستند از گزینه هایت حذف کنی. بهتر است دلیلش را به شکل مثبت توضیح دهی و به جای اینکه بگویی چه کاری را دوست نداری، بگویی که چه کارهایی را «دوست داری» انجام دهی. مثلا: «در شغل سابق، بیشتر کارها مربوط به حوزه بازاریابی بود و من بعد از یک مدت احساس کردم دلم برای کار کردن با محققان تنگ شده است.» یا مثلا بگویی: «من ۷۵ درصد اوقات در سفر بودم در حالی که شغلی میخواستم که کمتر سفر کنم.»
از فرهنگ آنجا متنفر بودی: در اینجا هم مثل مورد قبل، بهتر است با خودت روراست باشی تا سراغ شرکتهایی که از نظر فرهنگی قبولشان نداری، نروی. وقتی میخواهی دلیلت را برای مسوول مصاحبه توضیح دهی، بهتر است خیلی مختصر صحبت کنی و سعی کنی قضاوتی نکنی. مثلا: «من به سازمانهای کوچک تر عادت دارم، با کلی فرصت برای کارآفرینی. با اینکه شرکتهای بزرگ مزایای خاص خودشان را دارند اما حس کردم دلم برای کار در شرکتهای کوچک تنگ شده» یا «فرهنگ سازمان برای من خیلی مهم است و احساس کردم دوست دارم جایی کار کنم که بیشتر به صورت تیمی و مشارکتی کار میکنند.»
ارسال نظر