در فرستادن رزومه برای استخدام عجله نکنید
روز گذشته به یک آگهی استخدام برخوردم که انگار برای من نوشته شده بود. شغل مربوطه، مسوول شبکه و پشتیبانی در یک استارتآپ معتبر بود که هم فضایش را دوست داشتم و هم شرایطش به من میخورد. من سالهاست که در آرزوی کار کردن در یک استارتآپ هستم. فکر میکنم روحیاتم با فضای استارتآپها سازگارتر است چون همیشه دوست دارم دانش و مهارتهایم را به روز کنم. بهعلاوه، میدانم که در این محیطها، داشتن مهارتهای فنی کافی نیست و فرد باید از مهارتهای دیگری نیز برخوردار باشد، مثل مهارتهای ارتباطی، هوش هیجانی، حل مساله و استقبال از تغییر و چالش. و خوشبختانه من همیشه سعی کردهام این ویژگیها را در خودم تقویت کنم. مشکل اینجاست که از زمان انتشار آگهی، مدت زیادی گذشته. البته هنوز منقضی نشده اما از وقتی این را فهمیدم، حس میکنم شانسی برای استخدام شدن ندارم چون برای رزومه فرستادن خیلی دیر شده. نظر شما چیست؟
پاسخ: دوست عزیز، وقتی آگهی استخدام شغل مورد علاقهات را میبینی، بلافاصله وسوسه میشوی که برای آن شغل درخواست بدهی. یکی از باورهای غلطی که میان جویندگان کار رواج دارد این است که «هر چه رزومه را دیرتر ارسال کنم، شانس استخدام شدنم کمتر است.» وقتی آگهی استخدام منتشر میشود، واحد منابع انسانی با کوهی از درخواستها و رزومهها مواجه میشود. تعداد جوابها آنقدر زیاد است که کلافه میشوند. به همین خاطر است که فرستادن رزومه به محض دیدن آگهی، اصلا ایده خوبی نیست.
من از سال ۱۹۸۴ در حوزه منابع انسانی فعالیت کردهام. روندی که معمولا طی میشود از این قرار است:
۱. جایگاه شغلی خالی، تایید و به واحد منابع انسانی ارسال میشود.
۲. منابع انسانی آگهی میدهد.
۳. منابع انسانی با موجی از رزومه مواجه میشود. آنها رزومهها را غربال میکنند تا جایی که فقط تعداد کمی رزومه باقی میماند بعد شروع میکنند به برنامهریزی مصاحبهها. شانس شما برای دعوت به مصاحبه در موج اول، بسیار کم است. اگر بتوانی صبر کنی تا تب و تاب آگهی بخوابد، شانست بیشتر میشود.
۴. مدیر استخدام، معمولا پس از چند مصاحبه اول، سرش خلوتتر میشود. چرا؟ چون کسانی که برای مصاحبه انتخاب شده بودند، کسانی بودند که رزومههایشان با شغل مربوطه کاملا تناسب داشت.
او پس از مدتی درمییابد که آگهی استخدام ایراد داشته. او معمولا طی مصاحبهها متوجه میشود که شغل مربوطه علاوه بر سابقه کار، به استعدادهای دیگری مثل تفکر خلاق یا مهارتهای ارتباطی نیز نیاز دارد و این افراد، فاقد این مهارتها هستند.
پس بهتر است پس از دیدن آگهی، یکی دو هفته صبر کنی و سپس یک نامه «حل مشکل» مستقیما به مدیر استخدام بفرستی. نامه حل مشکل یا pain letter، مثل نامه معرفی است اما قدرتمندتر است. در این نامه تو درباره خودت صحبت نمیکنی. درباره مشکلاتی حرف میزنی که کارفرما را وادار به استخدام نیروی جدید کرده. این نامه، مدیر استخدام را به فکر فرو میبرد و باعث میشود برای یافتن راه حلی که احتمالا دست توست، دست به کار شود. او که واقعا مستاصل است (چون نتوانسته از میان افراد مصاحبهشونده، فرد دلخواهش را پیدا کند)، حالا از رزومه تو بیشتر استقبال میکند چون یک هفته قبل، او مطمئن بود که از بین آن همه رزومه، بالاخره یک نفر پیدا میشود اما نشد. دلایل دیگری نیز برای صبر کردن وجود دارد. مدیران استخدام معمولا شرایط احراز شغل را طوری مینویسند که بیشتر شبیه یک رویاست و اصلا واقعبینانه نیست.
به محض اینکه با چند نفر مصاحبه میکنند، از رویا بیدار میشوند. آنها ناگهان متوجه میشوند که شرایط استخدام، آنقدر سخت است که هیچ آدمیزادی از پس آن بر نمیآید. سپس نرم میشوند. نه اینکه استانداردهایشان افت کند. فقط میفهمند که لیست بلند بالای شرایط استخدام، آنها را به فرد مورد نظرشان نمیرساند.
حالا چه کسی میتواند به این مدیر سرخورده کمک کند؟ دست از پا درازتر از جلسه کارگزینی برگشته است و در حال مرتب کردن پاکتهای روی میزش است که به نامه تو بر میخورد. بازش میکند و با خود میگوید: «این چیست؟ یک نفر در نامهاش به مشکلات ما اشاره کرده؟ چطور از مشکلاتمان خبر داشته؟ او در این نامه گفته که قبلا با این مشکلات سر و کار داشته. باید او را ببینم. من فقط یک راه حل میخواهم.» اما اگر خیلی صبر کنی چه؟ شاید با خودت بگویی: «نکند در این فاصله، یک نفر دیگر را استخدام کنند؟»
شاید هم این طور باشد. اما اگر انتظارات یک شرکت، غیر واقعبینانه باشد، شاید کارمند جدید، مدتی پس از استخدام، استعفا دهد. نباید با عینک ترس به مقوله کاریابی نگاه کنی. اگر بترسی، به خودت، رزومهات و از همه بدتر، به اعتماد به نفست آسیب زدهای.
طی ۳۰ سال گذشته، چند بار پیش آمد که دوستانم را برای استخدام به شرکت معرفی کردم. اما همیشه صبر میکردم که دور اول مصاحبهها تمام شود، سپس رزومه دوستانم را تحویل مدیر میدادم. یک روز یکی از آنها گفت: «چرا همین الان رزومهام را تحویل نمیدهی؟» گفتم: «چون در حال حاضر، تنها دغدغه مدیر این است که یکی را پیدا کند که برای این کار ساخته شده باشد. او فقط به شرایط روی کاغذ فکر میکند. ولی وقتی با چند نفر مصاحبه کرد، تازه میفهمد اینکه تو که هستی، مهمتر است از کارهایی که انجام دادهای. و آن موقع، بهترین زمان برای ارسال رزومه است.» همین هم شد. مدیر با شش نفر مصاحبه کرد اما نسبت به همه آنها بیتفاوت بود. همه آنها رزومههای درخشانی داشتند اما به درد آن جایگاه شغلی نمیخوردند. شرکت به سرعت در حال پیشرفت بود و به کسی نیاز داشت که خلاق، فرز و شوخطبع باشد. مدیر نزد من آمد و گفت: «گروه اول که چنگی به دلم نزدند. فرد دیگری را سراغ داری؟» گفتم: «یکی از دوستانم به این شغل علاقهمند است. اگر دوست داری از یک زاویه دیگر به این شغل نگاه کنی، او را به تو معرفی میکنم.» او با دوستم ملاقات کرد و بدون معطلی استخدامش کرد. دوستم بارها ترفیع رتبه گرفت. آنچه او برای شرکت به ارمغان آورد، بسیار فراتر از کلماتی بود که در آگهی استخدام درج شده بود. او طوری درخشید که سالها بعد، همان مدیر آمد سر میز کارم و گفت: «دوست دیگری نداری که دنبال کار باشد؟»
میگویند هر چیز باید در زمان خودش اتفاق بیفتد.
ارسال نظر