گذراندن دوره بیکاری مانند یک شغل تمام وقت
مدیریت را به زندگی شخصی خود بیاورید!
اخیرا وقتی دوستان و آشنایان جوانم را که بیکار هستند، میبینم، به جای اینکه بپرسم «کار پیدا کردی یا خیر» از او میپرسم: «در این مدت چند کتاب خواندهای؟»متاسفانه برای این سوال من تقریبا هیچیک از دوستانم جواب قابل قبولی نداشتهاند. در واقع بهترین پاسخهایی که دریافت کردهام، مطالعه یک یا دو کتاب صد صفحهای در طی سه ماه بوده است. این در حالی است که فردی مانند وارن بافت، سرمایهگذار مشهور آمریکایی، که خود را هنوز در ۸۷ سالگی به صورت تمام وقت شاغل محسوب میکند، روزانه ۵۰۰ صفحه مطالعه و بیان میکند در جوانی روزانه تا ۱۰۰۰ صفحه مطالعه میکرده است.
وقتی با بسیاری از این دوستان جویای کار صحبت میکنم و میپرسم، چرا بهرغم اینکه «بیکار» بودهاند اینقدر کم مطالعه کردهاند، بازهم به جواب قانع کنندهای نمیرسم.یکی از بزرگترین مشکلاتی که جوانان با آن روبهرو هستند و این مساله به هیچ ارگان و نهادی چه دولتی و چه خصوصی مربوط نمیشود، مشکل ناتوانی آنها در مدیریت زندگی روزانهشان است.
مطالعه میتواند یک شغل تمام وقت باشد
شرایط یک جوان تحصیلکرده بیکار را از این زاویه ببینید: جوانی که به تازگی از دانشگاه فارغالتحصیل شده است. به احتمال بسیار زیاد از هیچ سابقه کاری برخوردار نیست، چراکه تقریبا هیچیک از جوانان ما در طول دوره تحصیل کار نمیکنند. اگر پسر باشد، احتمالا خدمت نظام وظیفه خود را به پایان رسانده است. این جوان، در بهترین حالت روزانه چند ساعتی را صرف بررسی آگهیهای کار اینجا و آنجا میکند؛ چند ایمیل ارسال میکند. در برخی موارد که ممکن است بیشتر از یک بار در هفته نباشد، چند ساعتی برای انجام مصاحبه به یکی از این شرکتها میرود. در مجموع بعید است تمامی این فعالیتها بیشتر از ۱۵ ساعت از وقت او را در هفته به خود اختصاص دهند.
این در حالی است که یک کارمند تماموقت، در هفته ۴۴ ساعت کار میکند. به عبارتی حداقل ۲۹ ساعت وقت برای مطالعه باقی میماند. به علاوه یک روز آخر هفته که اگر آن را هم اضافه کنیم، به ۳۴ ساعت مطالعه خواهیم رسید. با فرض اینکه یک فرد بهطور متوسط در هر ساعت ۵۰ صفحه کتاب بخواند، یک جوان جویای کار میتواند در هفته حداقل ۱۷۰۰ صفحه کتاب بخواند.
به این ترتیب جوان بیکار ما میتواند در طول یکسالی که به دنبال کار میگردد، بیش از ۸۸ هزار صفحه کتاب خوانده باشد. حجم متوسط کتابها را اگر ۳۵۰ صفحه فرض کنیم، به بیش از ۲۵۰ کتاب خوانده شده در سال خواهیم رسید.بیلگیتس، بنیانگذار شرکت مایکروسافت، هر هفته یک کتاب میخواند، پس حداقل این کار کاملا شدنی خواهد بود.
حال شرایط را از این منظر نگاه کنید: یک جوان در مصاحبه کاری حاضر میشود.کارفرمای احتمالی از او میپرسد: «اخیرا به چه کاری مشغول بودهاید؟»
او پاسخ میدهد: «من بهصورت تمام وقت مشغول مطالعه هستم» یا حداقل «هر هفته یک کتاب میخوانم».
خیلی بعید است که کارفرما از تعجب دهانش باز نماند و در ادامه درباره اینکه چه چیزهایی مطالعه کرده است و اصلا چرا به این فکر افتاده است نپرسد. اصلا میتوانید فردی با این میزان مطالعه را در برابر خود تصور کنید و او را تحسین نکنید؟ مطالعه کردن نه تنها از تلف کردن وقت شما جلوگیری میکند، بلکه ایدههای جدید را به ذهن شما روانه میسازد. هیچ فردی را نخواهید یافت که بگوید، کسی که یکسال مداوم مطالعه کرده است، از نظر دانش و درک و تصمیمگیری مانند همان فرد یکسال قبل است.
در یکسال هر زبانی را میتوانید فرابگیرید
اما مطالعه تنها بخشی از کارهایی است که میتوانید در زمان بیکاری خود انجام دهید. یکی دیگر از کارهای بسیار مفید، یاد گرفتن یک زبان جدید است. برآوردهایی که برای مدت زمان لازم برای یادگیری زبان انگلیسی وجود دارند، تخمینهای خوبی را در اختیار قرار میدهند. بر اساس برخی از این برآوردها، برای فارسی زبانان، یادگیری زبان انگلیسی تا سطحی که فرد بتواند در محیط کاری نیز تسلط نسبی به زبان داشته باشد، در حدود ۷۲۰ ساعت زمان نیاز دارد. اگر فرض کنیم، جوان جویای کار روزانه ۳ ساعت برای یادگیری زبان وقت صرف کند، در عرض یکسال میتواند تسلط خوبی بر زبان انگلیسی پیدا کند. حال اگر به جای آن، روزانه ۵ ساعت برای یادگیری زبان وقت بگذارد، در کمتر از ۶ ماه آن را فرا خواهد گرفت و در ۶ ماه دوم بهطور قطع میتواند زبان انگلیسی خود را به سطحی بسیار بالاتر برساند.
برای یادگیری زبانهای دیگر نیز تخمینهایی وجود دارند. به عنوان مثال برای یادگیری زبان آلمانی تا سطح متوسط برای انگلیسی زبانان بین ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ ساعت لازم است. یادگیری زبان مانند ورزش کردن است. وقتی سراغ یک ورزش جدید میروید، خیلی مهم نیست سابقه ورزشی شما چه بوده است، هرقدر ورزیدهتر باشید، شروع ورزش جدید برایتان آسانتر خواهد بود. همین مساله در مورد یادگیری زبان نیز صادق است؛ ممکن است زبان سومی که انتخاب میکنید، سختتر باشد، اما از آنجا که در یادگیری زبان قدری ورزیده شدهاید، با سرعت بیشتری در آن پیشرفت خواهید کرد.
پس تا اینجای کار، پس از یکسال دوره بیکاری، جوان قصه ما وقتی در مصاحبهای حاضر میشود، ممکن است سابقه کاری نداشته باشد، اما حداقل یک زبان جدید را تا سطح خوبی آموخته و بیش از ۵۰ کتاب مطالعه کرده است.
همه این کارها با توجه به دسترسی اکثر جوانان به اینترنت و ابزارهای متفاوتی که وجود دارند، میتوانند با کمترین هزینهها به دست بیایند. آنقدر برنامههای آموزشی زیاد شدهاند و ابزارهای آموزشی متنوعی در دسترس همه قرار دارند که کسی بهانه هزینه را نمیتواند داشته باشد. برای کتاب هم همین مساله صادق است، از کتابهای دست دوم یا الکترونیکی گرفته تا کتابهای صوتی. در ضمن فرد اگر مقداری اضافه وزن داشته باشد، میتواند از این مدت استفاده کند و برای سلامتیاش با ورزش از شر اضافه وزن خود خلاص شود. برای ورزش کردن نیز، لازم نیست حتما سراغ ورزشهای گرانقیمت بروید، میتوانید دو بار در هفته کوه بروید، یا سه بار در هفته در پارک بدوید.
آنچه یاد میگیرید را به اشتراک بگذارید
یکی دیگر از فعالیتهایی که به افراد بیکار توصیه میشود، ساختن یک وبلاگ است. شما میتوانید با ترکیب آنچه هر روز مطالعه میکنید و مطالب مربوط به رشته تحصیلی یا شغلی که در پی آن هستید، به انتشار مطالب جذاب بپردازید. زمانیکه در مصاحبههای کاری حاضر میشوید، میتوانید وبلاگتان را به کارفرمای خود معرفی کنید. از آنها نظر بخواهید. به این ترتیب نه تنها خود را در رابطه با شغلی که به دنبالش هستید فعال نشان میدهید، بلکه به واسطه آن مهارتهای جدیدی نیز خواهید آموخت. مهارتهایی نظیر طراحی یک وبلاگ، نگارش روان و صحیح یک متن (که متاسفانه بسیاری از فارغالتحصیلان از آن برخوردار نیستند). مهارت خود را در جستوجوی مطالب مرتبط در اینترنت تقویت کنید. به علاوه میتوانید با استفاده از شبکههای اجتماعی، وبلاگتان را به سایرین معرفی کنید. برای اینکه بتوانید به خوبی از پس این کار برآیید، مجبور خواهید شد، روشهای درست استفاده از شبکههای اجتماعی را بیاموزید که خود مهارتی بسیار مهم در دنیای دیجیتال امروز به شمار میرود. ممکن است از قبل ندانید، اما ممکن است کارفرمای آتی شما در میان همین بازدیدکنندگان وبلاگتان باشد. ممکن است با انتشار یک ایده درست و جذاب بتوانید نظر جوان دیگری را آنقدر به خود جلب کنید که بتوانید یک ایده برای کسبوکار خودتان به راه بیندازید. از این طریق خواهید توانست یک شبکه ارتباطی با افراد حرفهای مربوط به رشته یا علاقهتان بسازید، حتی اگر این شبکه در ابتدا به آهستگی رشد کند.
مساله این است که اگر یک جوان در مدت زمان بیکاری خود، روزانه چندین ساعت مطالعه کند، چند ساعت زبان یاد بگیرد، این مطالب را در وبلاگی خلاصه و جمعآوری و در نهایت عرضه کند و با سایرین از طریق شبکههای اجتماعی ارتباط برقرار کند، در مدت تنها یکسال آنقدر کار کرده است که تنها چیزی که احساس نمیکند، بیکاری است!
قطعا چنین فردی هرگز بیکار نخواهد ماند و روز به روز ایدههای جدید به ذهن او خطور خواهد کرد. امتحان این روشها برای هر جوانی رایگان است، این تصمیم با خود اوست که بهترین روزهای عمر خود را چگونه سپری کند. اما با گذراندن هر سال به بطالت، شانس یافتن شغل مناسب نیز سختتر خواهد شد.
ارسال نظر