آیا شما یک میکرومدیر هستید؟
اگر شما مشابه اکثر «میکرومدیر»ها هستید، احتمالا خودتان هم متوجه این موضوع نمیشوید. ولی نشانههای زیر نشاندهنده وجود این سبک مدیریتی در شما هستند:
• هیچگاه از انجام کارها توسط دیگران رضایت کامل ندارید.
• اغلب اوقات حس ناامیدی میکنید چرا که وظایف کارکنان قرار بود به طریقی دیگر انجام شوند.
• به جزئیات نگاه ریزبینانهای دارید و در تصحیح آنها احساس غرور یا آزردگی میکنید.
• همیشه دوست دارید بدانید اعضای تیمتان کجا و در حال انجام چه کاری هستند.
• در مورد همه چیز دنبال آخرین وضعیتشان هستید.
• ترجیح میدهید همه ایمیلها و نامهها به شما رونوشت داشته باشند.
توجه به جزئیات و اطمینان از اینکه کارها به درستی انجام میشوند بسیار مهم هستند. بنابراین لازم است که تمامی موارد بالا درخصوص یک کار خیلی ضروری حین مدیریت انجام شود. اما این رویکرد همیشه لازم نیست. مهمترین مشکل مدیران ذرهبینی این است که آنها برای «تمامی» امور به یک اندازه شدت، دقت و رویکرد قاطع و تهاجمی به خرج میدهند، چه لازم باشد چه نباشد. نکته مهم این است که شما باید دست از این کارتان بردارید. این روش مدیریت شما به روحیه زیردستان و –نهایتا- بهرهوری و عملکرد آنها آسیب جدی میرساند. طی یکی از تجربههای مشاورهام، یکی از مدیران ارشد میگفت که بازخوردهایی از مدیر و کارکنانش دریافت میکرد تا به او در درک این موضوع کمک کند که آیا او رویکرد ذره بینی دارد یا خیر؟نتایج بررسیها نشان داد گرایش او به میکرومدیریت آسیبهای بیشتری از آنچه او فکر میکرد داشته است،او بهعنوان یک مدیر:
• «تواناییاش خیلی بیشتر از کارهایی است که درگیر انجامشان است. درگیر جزئیات سطح پایین است در حالی که میتواند وقت خود را صرف مسائل استراتژیک سطح بالا کند. بهجای اینکه در هر لحظه دستانش پر از جزئیات کوچک باشد، او نیاز دارد اولویتهایش را بهصورت مرتب مشخص کند».در حالیکه مدیریت ذرهبینی ممکن است در کوتاهمدت برای شما نتایجی به همراه داشته باشد، ولی در گذر زمان روی تیم، سازمانتان و خود شما اثر منفی دارد. شما بهرهوری خودتان را هم با این روش تضعیف کرده و ظرفیت شما آنقدر پر میشود که به امور مهم نمیرسید. همچنین موجب عدم رشد اعضای تیمتان میشوید و روحیه آنها را تضعیف میکنید. وقتی اعضای تیمتان به این موضوع عادت نکردهاند که بدون حضور شما اقدام کنند و عمیقا درگیر امور کاری شوند، عملا «آسیبپذیری سازمانی» را در مجموعهتان به وجود میآورید. بنابراین اگر بخواهید مدیریت ذرهبینی را متوقف کنید، چه اقدامی انجام میدهید؟ در اینجا چهار استراتژی و راهحل جهت کمک ارائه میشود:
۱- بر خودتان غلبه کنید. همگی ما میتوانیم کارهای خود را منطقی جلوه و توجیه کنیم و این موضوع در مورد میکرو مدیران هم صدق میکند. این گونه عذرها منجر به ایجاد یک تیم فاقد قدرت و فاقد روحیه میشود. بهجای یافتن تمام دلایلی که فکر میکنید «باید» مدیریت ذرهبینی داشته باشید، به دنبال عللی بگردید که چرا «نباید» این کار را ادامه دهید.
۲- کوتاه بیایید! تفاوت مدیریت و میکرومدیریت در تمرکز بر«میکرو (جزئیات)» است. مهمترین قسمت رهایی از میکرومدیریت، کوتاه آمدن مقابل جزئیات خیلی کوچک است. این امر میتواند سخت باشد، نکته کلیدی آن است که به یکباره این کار را از امور سادهتر شروع کنید. بهعنوان یک شروع، ابتدا نگاهی به لیست وظایف خود کنید تا مشخص شود کدامیک از وظایف و اقدامات سطح پایینتر را میتوان به یکی از اعضای تیمتان واگذار کنید. از طریق بیان مستقیم، درگیر بحث صریح شوید تا بگویید تا چه سطحی از جزئیات درگیر خواهید شد و در کجا کارکنان باید شما را در جریان امور قرار دهند. همچنین باید در لیست امور خود موارد مهمتر را – که حقیقتا باعث افزوده شدن اعتبار و ارزش میشوند- مشخص کنید و در ادامه هم مطمئن شوید که اینها مواردی هستند که بیشترین انرژی خود را روی آنها میگذارید.۳- بگویید «چه چیزی میخواهید»، نه «چگونه». مشکلی در اینکه از افراد تیمتان انتظاری داشته باشید نیست، ولی فرق است بین بیان آن انتظار و دیکته کردن طرز رسیدن به نتیجه. کار شما بهعنوان یک مدیر این است که صریحا مشخص کنید تحت چه شرایطی از انجام یک کار راضی میشوید. تجسمتان را از نتیجه نهایی بیان کنید، ولی لازم نیست دستورات ریز و جزئی از طریقه رسیدن به نتیجه بدهید. در صورت تردید، «آنچه میخواهید» را بگویید و سپس از اعضای تیمتان بپرسید (بهجای آنکه دیکته کنید) برنامهشان برای رسیدن به آن چیست. ممکن است از اینکه روششان– اگرچه متفاوت با روش مد نظر شما- نتایج عالی دهد، تعجب کنید.
۴- در اکثر مواقع انتظار برنده شدن داشته باشید. علت اصلی نیازتان برای میکرومدیریت کردن، ترس از شکست است. با بزرگنماییِ خطر شکست، کارکنانتان عملا درگیر «درماندگیِ خودساخته و کاذب» میشوند وقتی که کم کم باور میکنند که تنها راه ایفا کردن وظایفشان این است که شما آنها را در جزئیات هم مدیریت کنید (میکرومدیریت). این یک چرخه نادرست و اشتباه است. در عوض، دستورات و گزارشهای مستقیمتان را بر اساس «موفقیت» تنظیم کنید. در اینکه موفقیت چگونه است صریح، روشن و دقیق باشید. منابع، اطلاعات و حمایت مورد نیاز برای رسیدن به شرایط موفقیت را مهیا کنید و به افرادی از تیمتان که شایستگی دارند اعتماد کنید. با گذشت زمان متوجه خواهید شد که ضررهای گاه گاه، در درازمدت به ایجاد سوابق و پشتوانه عملکردی قوی کمک خواهند کرد.دقیقا همانطور که هیچ کس دوست ندارد تحت میکرومدیریت قرار گیرد، هیچ کسی هم نمیخواهد یک میکرومدیر نفرت انگیز باشد. ولی با پشتکار و پایبندی به تمرکز روی تصویر کلی (و نه جزئیات) و ایجاد انگیزه در کارکنانتان، میتوانید از تلاشهایتان بهترین استفاده را کنید تا تبدیل به کارآمدترین مدیر ممکن شوید.
ارسال نظر