درسهایی از هربرت هاینر مدیر موفق آدیداس
نویسنده: Jan Runau
مترجم: مریم مرادخانی
اگر کسبوکار شما توسط یک رهبر شایسته اداره میشود، بهتر است اندکی زمان صرف کنید و از او درس بگیرید. نکاتی که این رهبران به شما میآموزند، هرچند جزئی، به شما کمک میکند تیم موفق خودتان را تشکیل دهید. از زمانی که «هربرت هاینر» در سال ۲۰۰۱ مدیریت ارشد اجرایی شرکت آدیداس را بر عهده گرفت، گروه آدیداس به پیشرفتهای قابل توجهی دست یافته است. از سال ۲۰۰۱ تا سال ۲۰۱۶ فروش خالص این شرکت از ۸/ ۵ میلیارد یورو تا حدود ۲۰ میلیارد یورو افزایش یافته است.
نویسنده: Jan Runau
مترجم: مریم مرادخانی
اگر کسبوکار شما توسط یک رهبر شایسته اداره میشود، بهتر است اندکی زمان صرف کنید و از او درس بگیرید. نکاتی که این رهبران به شما میآموزند، هرچند جزئی، به شما کمک میکند تیم موفق خودتان را تشکیل دهید.از زمانی که «هربرت هاینر» در سال ۲۰۰۱ مدیریت ارشد اجرایی شرکت آدیداس را بر عهده گرفت، گروه آدیداس به پیشرفتهای قابل توجهی دست یافته است. از سال ۲۰۰۱ تا سال ۲۰۱۶ فروش خالص این شرکت از ۸/ ۵ میلیارد یورو تا حدود ۲۰ میلیارد یورو افزایش یافته است. سود خالص این شرکت پنج برابر شده و حالا به رقمی حدود یک میلیارد یورو رسیده است. شمار کارکنان این شرکت چهار برابر شده تا جایی که هماکنون، تعداد کارکنانش بالغ بر ۵۷ هزار نفر است. ارزش سهام این شرکت نیز به رقم ۲۷ میلیون یورو رسیده است. شکی نیست که هربرت هاینر تنها یک رهبر شایسته نبود. او فوقالعاده بود.من بیش از ۱۵ سال این افتخار را داشتم که بهعنوان مدیر ارشد ارتباطات در کنار او فعالیت کنم. حدود سه ماه است که او با گروه آدیداس خداحافظی کرده و وقت آن رسیده که درسهایی را که از این رهبر فوقالعاده گرفتم، در اختیار شما بگذارم.
1) مسوولیتهای خود را طوری اداره کنید که انگار کسبوکار کوچک خودتان است
هربرت شرکت آدیداس را طوری اداره میکرد که گویی صاحب آن بود. موفقیت مالی شرکت اولویت او بود و البته، وضعیت کارکنان نیز به همان اندازه برای او حائز اهمیت بود. او همیشه در محوطه سازمان در دسترس بود، در بوفه در کنار کارکنان غذا میخورد، در راهروها قدم میزد، رفتارش دوستانه بود و همه با او احساس راحتی میکردند. من هم تلاش میکنم مثل او باشم. من که در واحد «ارتباطات سازمانی» مشغول به کارم، به این بخش به چشم یک کسبوکار مجزا نگاه میکنم و تصور میکنم که صاحب کسبوکار کوچک خودم هستم. من بخشی از زمان خود را با اعضای تیمم میگذرانم و یکی از وظایف کلیدیام، کمک به کارکنان برای رسیدن به اهداف شخصیشان است. من همچنین با آنها ورزش میکنم و در فصل تابستان گاهی آنها را به خانهام دعوت میکنم.با اعضای تیم خود ارتباط برقرار کنید. نوع و سطح رابطه شما با آنها باید با ارتباط شما با سایر کارکنان سازمان متفاوت باشد تا محیطی جذاب و الهامبخش برایشان فراهم شود و واحد شما را به موفقیت سوق دهد، چه در زمینه کار و چه حتی در تفریحاتی مثل تنیس روی میز.
2) نسبت به انجام کار خود اشتیاق داشته باشید
هربرت درست مثل «آدی داسلر» بنیانگذار شرکت آدیداس، عاشق ورزش بود. او عاشق این کسبوکار بود. روزهای دوشنبه، نهتنها از تک تک اعداد و ارقام مربوط به فروش شرکت خبر داشت، بلکه آخرین اخبار مربوط به مسابقات باشگاههای مهم فوتبال، گلف و آخرین مدالآوران عرصه ورزش آلمان را نیز دنبال میکرد.من همیشه سعی میکنم اطلاعاتم درباره جهان ارتباطات، رسانهها و البته دنیای ورزش به روز باشد. اخبار و گزارشهای ورزشی را دنبال میکنم و تمام مجلات حوزه ارتباطات و کسبوکار را مطالعه میکنم. برای من انجام این کارها سخت یا کسلکننده نیست. من از این کارها لذت میبرم، چون شرکت آدیداس، حوزه ورزش و ارتباطات را با تمام وجودم دوست دارم. البته این اشتیاق، نیمه تاریکی هم دارد. متاسفانه وقتی رسانهها، تحلیلگران یا دوستانم به هر شکلی آدیداس را نقد میکنند، من انتقادهایشان را به خودم میگیرم.
3) به خودتان مغرور نشوید
ممکن است تصور کنید مدیر ارشد اجرایی شرکت بزرگی مثل آدیداس حتما به خودش مغرور است و دور و برش را افراد مشهوری مثل دیوید بکهام یا لیونل مسی گرفتهاند. هربرت اما اینطور فکر نمیکرد. او همیشه میگفت تنها نکته قابل توجه زندگیاش، شغلش است. شغل او باعث میشد دست به کارهای خارقالعاده بزند، اما او فقط میخواست کارها را به بهترین نحو ممکن انجام دهد و در پایان روز ترجیح میداد به خانه برود و زمان خود را مثل مردم عادی با خانوادهاش بگذراند. او برای من یک الگو است. او میگفت: «یاد گرفتهام که حتی اگر در اوج موفقیت هستم، دچار غرور نشوم، به سختکوشی ادامه دهم و همچنان با دیگران خوشرفتاری کنم.»حتی اگر فرد موفقی هستید، برای رسیدن به هدف نهایی، به تیمی از کارکنان متعهد نیاز خواهید داشت.
4) لحظات مهم را جشن بگیرید
یکی از بهترین خاطرات من از دوران همکاری با هربرت مربوط به مسابقات یورو ۲۰۰۴ بود. تیمهای ملی برتر مورد حمایت آدیداس، فرانسه و آلمان در مرحله گروهی حذف شده بودند و یونان که هیچکس فکرش را نمیکرد، با تیشرتهایی با نشان سه خط آدیداس به مرحله نیمهنهایی راه یافته بود. رسانهها پیشتر ما را به خاطر عملکرد تیمهایمان به باد انتقاد گرفته بودند، اما در اوج ناباوری یونان تمامی رقبا را شکست داد و به مقام قهرمانی جام ملتهای اروپا دست یافت و همه را شگفتزده کرد. ما که اسپانسر این تیم بودیم، پس از اتمام بازی در نقطهای از استادیوم جمع شدیم و این پیروزی را با سایر اعضای آدیداس جشن گرفتیم. فردای آن روز هربرت با من تماس گرفت. من کمی نگران بودم که مبادا او ما را به خاطر جشن و پایکوبی سرزنش کند. اما او بیمقدمه گفت: «اتفاق دیروز واقعا معرکه بود، مگر نه؟» بدونشک آن روز برای من از نظر حرفهای حائز اهمیت بود. فعالیت در کنار یک مدیر ارشد اجرایی موفق هم باعث خوشحالی من بود و هم یک امتیاز بزرگ. او زمانی با آدیداس خداحافظی کرد که این شرکت در اوج موفقیت بود. پس از او «کسپر رور استد» به مدیریت این شرکت منصوب شد. هدف او این است که آدیداس همچنان بهترین برند محصولات ورزشی جهان باقی بماند. من بیصبرانه منتظرم فعالیت کاری در کنار او را تجربه کنم. مطمئنم که در ادامه این سفر، درسهای زیادی هست که باید یاد بگیرم.
منبع: gameplan-a.com
ارسال نظر